سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
تاملی بر جابه جایی روش های تربیتی
اگر چه همیشه از نسلی به نسل دیگر تغییراتی رخ میدهد اما تغییرات خاص دنیای حاضر شرایط ویژهای را بهوجود آورده که شاید کمسابقه باشد. گستردگی ابزارها و دامنه اطلاعات در دنیای امروز، موجب شده است سلسله مراتب انتقال دانش به هم بخورد. از گذشته تا به امروز، همیشه رسم بر این بوده که کسانی بهعنوان عالم، معلم، والدین و بزرگتر، چیزهایی را که لازم و به صلاح میدانند به دانشآموزان، فرزندان و کوچکترها انتقال دهند. اما امروز دیگر این سلسله مراتب وجود ندارد و کسی برای کسب دانش و اطلاعات منتظر بزرگترها نمیماند. این اتفاق بسیار مهم، همه مسائل تربیتی را تحتتاثیر قرار داده است. <کنترل معکوس> یکی از پدیدههای تربیتی ناشی از شرایط دنیای امروز است.
آشنایی با نمونههایی از تربیت معکوس برای ما بهعنوان معلم، پدر و مادر و بزرگتر جالب خواهد بود. قبل از این موضوع بهتر است روشهای قدیمی را مرور کنیم.
● روشهای قدیمی
در گذشتهای نهچندان دور، پدرها و مادرها با ابزارهایی اقدام به کنترل فرزندشان میکردند، ابزارهایی که هنوز هم کاربرد دارند اما دیگر کارآمدیهای گذشته را ندارند. اوج موفقیت در اعمال کنترل زمانی بود که عکسی و نامهای از لابهلای کتاب یا دفتر فرزند متخلف کشف شده و رازهای او برملا شود!
نمیخواهم وارد مباحث مقایسهای بشوم اما به نظر میرسد تمایل به ایجاد محدودیت و اعمال کنترل در فرهنگها جایگاه ویژهای دارد. این خصیصه نه فقط در مسائل تربیتی بلکه در همه شئون زندگی دیده میشود. بهطور کلی، ما حتی اگر در حرف چیزهای دیگری بگوییم در عمل از محدود کردن و کنترل کسانی که فرودست محسوب میشوند خوشمان میآید. رئیس اداره میخواهد کارمندان تحت امرش را کنترل کند، معلم مایل است دانشآموزان، خلاف میل او عملی انجام ندهند، پدر و مادر دوست دارند از جزئیات کارهای فرزندشان سردربیاورند و همینطور در سطوح دیگر جامعه ارادهای برای محدودیت و کنترل وجود دارد.
بدیهی است که در مسائل تربیتی تمایل به کنترل با اهداف به ظاهر خیرخواهانه و از سر دلسوزی انجام میگیرد و شاید اصل موضوع جای ایراد چندانی نداشته باشد. مشکل اصلی سر شدت و ضعف کنترل است. کنترل وقتی به حدی شدید باشد که مانع اختیار عمل وآزادی شخصی شود تعارض و تنش را به دنبال خواهد داشت. این نوع کنترل در فرهنگ تربیتیما رایج است. شاید مشکل عمده والدین ایرانی این باشد که حد و حدود کنترل را به درستی نمیشناسند. از نظر علمی، آنچه در تربیت توصیه میشود نظارت است و نه کنترل؛ به عبارت بهتر والدین باید نقش ناظر را در امور فرزندان داشته باشند و اگر کنترلی هم صورت میگیرد باید به نتیجهای اصلاحی بینجامد.
در هرحال، ما از گذشته تا به امروز از یکسری روشهای کنترلی در تربیت استفاده کردهایم، از جمله:
۱) تجسس در وسایل شخصی و گشتن کیف، کتاب، کمد و هرجایی که تصور میکنیم چیز محرمانهای در آن یافت شود.
۲) مشاهده مستقیم و مخفیانه و بهاصطلاح پاییدن رفتارها
۳) اعمال تهدید و زور برای رفتن و نرفتن به جایی یا دوست شدن و نشدن با کسی
۴) کسب اطلاعات از طریق مجاری نفوذی مانند معلمان، دوستان و اطرافیان
۵) استفاده از ترفندهای واسطهای و به اصطلاح کلکزدن (مثلا از دایی یا خاله فرزندتان میخواهید که از زیر زبان او حرف بکشد و به شما انتقال بدهد)!
۶) اجبار فرزند به گزارش کردن رفتارها و کارهایش
۷) زیرنظر داشتن تماسهای تلفنی و مراودات و ارتباطها
● روشهای جدید
به طور معمول ما پدر و مادرها، معلمها و بزرگترها از همان روشهای قدیمی استفاده میکنیم؛ اگر روش جدیدی وجود دارد مربوط به نسل امروز و فرزندان است. در وضعیت فعلی، این فرزندان هستند که با دسترسی به امکانات جدید، روشهای نوین را برای کنترل بزرگترها در پیش گرفتهاند. موارد زیادی را میتوان بیان کرد که تا ما بزرگترها بجنبیم نوجوانان و جوانان پیشدستی کرده و به اطلاعات و امکانات جدیدی دست یافتهاند. میتوانیم به صراحت بگوییم بیش از آنکه ما فرزندانمان را کنترل کنیم آنها در تلاش برای کنترل ما هستند و البته در این معادله، شرایط بیشتر به نفع آنها است در تربیت امروزی هم کنترل وجود دارد اما کنترل معکوس، یعنی ما بزرگترها به جای آنکه فرزندانمان را کنترل کنیم توسط آنها کنترل میشویم!
● ما چگونه کنترل میشویم؟
پیشگامی نسل امروز در دسترسی به اطلاعات و استفاده از تکنولوژی روز، برتریهای قابلتوجهی را نصیب آنها کرده است. نمونه شاخص این موضوع تسلط نوجوانان و جوانان به کامپیوتر و اینترنت و ابزارهای مشابه است.
بزرگترها به نسبت جوانان بسیار دیرتر با کامپیوتر و کارکردهای آن آشنا شدند و هنوز به نسبت آنها عقبترند. عامل اصلی انواع موبایلهای پیشرفته جوانان و حتی نوجوانان هستند. بسیاری از بزرگترها هرگز نمیتوانند به اندازه فرزندشان بر چنین ابزارهایی تسلط کافی را به دست آورند. نمونههای زیادی وجود دارند که موبایل فرزند به نسبت موبایل پدر یا مادر، پیشرفتهتر است. چنین برتریای امکان نوعی تسلط فرزندان به پدر و مادر و حتی معلمها را فراهم میآورد. مواردی پیش میآیند که حتی پدر و مادر به دانش فرزندشان در زمینههایی مانند کامپیوتر و امثال آن نیاز پیدا میکنند و اینجاست که او به قدر مصلحت و تشخیص خود، چیزهایی را میگوید و البته شاید چیزهایی را هم نگوید!
تسلط بر رمز و رموز دستگاههایی چون کامپیوتر و ماهواره این امکان را به فرزندان میدهد که آنها مرجع کنترل باشند. اگر پدر و مادرهای قدیمی دنبال عکس و نامهای در لابهلای کتاب و دفتر فرزندشان میگشتند امروز فرزندان با گذاشتن رمز و قفل، مانع دسترسی ما به عکسها و اطلاعاتی میشوند که گاهی حتی تصور آنها غیرممکن است. امکاناتی مانند چت و ایمیل هم که اسراری محرمانه و دست نیافتنی هستند. هرچه هم وجود دارد با یک علامت ساده پاک میشود و دیگر هیچ ردی هم برجای نمیماند.
یک قدم جلوتر که میرویم فرزندان برای والدین قفل و رمز میگذارند تا خدای ناکرده آنها منحرف نشوند! اگر در جاهای دیگر دنیا قفل و رمز دست والدین است در کشور ما عکسقضیه رایج است. بسیاری از کودکان و نوجوانان ۱۲-۱۰ ساله بسیار بهتر از پدر و مادرشان چموخم کار کردن با کامپیوتر و امثال آن را بلدند و میتوانند تعیینکنند که دسترسی به چه نوع اطلاعاتی برای بزرگترها مناسبتر است!
پدیدهای که به اشتباه فرزندسالاری نامگذاری شده است زمینههای نوع دیگری از کنترل معکوس را فراهم میآورد. آنچه فرزندسالاری گفته میشود در واقع فرزندابزاری است. والدین به دلایل زیادی که مبتنی برمکانیسمهای دفاعی چون سرکوب، جبران و دلیلتراشی یا توجیه است امکانات درخواستی فرزندان را فراهم میکنند در حالی که این اقدام همانگونه که اشاره شد بر پایه مکانیسمهای دفاعی صورت میگیرد و مبانی تربیتی درستی ندارد.
اصرار بعضی از والدین در به اصطلاح عقدهای نشدن فرزندشان و تلاش برای تامین خواستهها او، موجب میشود والدین ناخواسته درگیر کنترل معکوس شوند. این پدیده در تعدادی از خانوادهها دیدهمیشود که والدین تسلیم خواستههای فرزندان هستند اما نکته عجیب و جالب، پایان کار است؛ چرا که با همه این امتیازها باز فرزندان راضی نبوده و توقعات دیگری دارند. دلیل این قضیه چیست؟ در روندی که والدین بیشتر تامینکننده خواستههای فرزندان هستند دادوستد اقتصادی جایگزین روابط عاطفی و منطقی میشود. پدر و مادر با توجیه توجه به خواستههای فرزندان، امکاناتی را فراهم میکنند اما در این بین نیازهای عاطفی و روانی فراموش میشود. در روابط بیشتر والدینی که اصرار بر پاسخگویی به خواستههای فرزندانشان دارند نوعی خلا عاطفی به چشم میخورد.
در تربیت امروزی پدیدهای به نام اشباع نیز عاملی در جهت کنترل معکوس به شمار میرود. در گذشته برای بسیاری از خانوادهها و مدارس، ابزارهای سادهای چون خوردنیها، لوازم ورزشی و بازی و انواع جوایز دیگر، تقویت مثبت تلقی میشد، اما امروز دیگر ماجرا به همین سادگی نیست. گاهی جایزهای مانند یک کتاب یا دوچرخه تحولی در زندگی کودک یا نوجوان محسوب میشد؛ اما امروز چه خبر است؟ شاید بگویید در خیلی از خانوادهها به دلایل اقتصادی و معیشتی خبر خاصی نیست و جوایز حتی به ظاهر کماهمیت نقش تعیینکننده دارند. این نکته درست است اما در مقابل تعداد خانوادههایی هم که فرزندان آنها به اشباع رسیدهاند کم نیستند. حداقل تعدادی از بچهها آن قدر شکلات و خوردنیهای و تفریحات دیگر در دسترس دارند که هر چیزی برای آنها نقش تقویتکننده پیدا نمیکند.
وقتی فرزندان از چیزهایی اشباع میشوند والدین برای راضی کردن و البته گاهی هم مطیع ساختن آنها، مجبورند به خواستههای خارج از معمول و غیرعادی تن دهند بدینگونه باز داستان کنترل معکوس پیش میآید. به جای آنکه ما تعیین کنیم چه چیزی جذاب و دلنشین است فرزندان تعیین میکنند با چه چیزی راضی میشوند و به وجد میآیند. هستند والدینی که در اصل تمایلی به استفاده فرزندشان از امکاناتی مانند کفش و موبایل آنچنانی ندارند اما با روش کنترل معکوس مجبور میشوند که کوتاه بیایند و به جای میل خودشان، طبق خواسته فرزندشان رفتار کنند.
● یک تمرین ذهنی
بیایید با استفاده از تصویرسازی ذهنی موقعیت خود را با فرزندمان در مورد امکان کنترل یکدیگر مقایسه کنیم. ما از چه ابزارهایی برای کنترل یا نظارت فرزندمان استفاده میکنیم؟ او از چه ابزارهایی بهرهمند است؟ موقعیت کدام یک از ما بهتر است؟ آیا ما چنان که تصور میکنیم کنترل کننده هستیم و یا در واقع کنترل میشویم؟
به پدیده <کنترل معکوس> غیر از تربیت، در سطوح دیگری نیز میتوان توجه کرد. در جامعه ما مصادیق زیادی برای کنترل معکوس وجود دارد. در موارد ریز و درشت میتوان این نمونهها را پیدا کرد، اما با کدام ملاک؟
هر جا که رفتاری طلبکارانه و گاهی انحصارطلبانه وجود دارد به احتمال زیاد میتوان نمونهای از پدیده کنترل معکوس را مشاهده کرد. به اداره یا بانکی میروید تا خواسته شما را عملی کنند اما گاهی چنان رفتار میکنند که مجبور میشوید خود را با شرایط تحمیلی و غیرمنطقی آنها سازگار کنید. گاهی حتی بعضی از فروشندهها یا کسانی که موظف به ارائه خدماتی هستند به گونهای برخورد میکنند که انگار چیزی طلبکارند؛ مدیری که موظف به انجام امور و پاسخگویی به مردم است آنچنان سخن میگوید که مردم را بدهکار هم میکند، شرکتها یا موسساتی که به دلیل امکانات خاص و انحصاری که از آن برخوردارند (مانند شرکتهای خودروسازی) هر نوع شرایطی را به مردم تحمیل میکنند و زیربار خطاها و اشتباهات خود نمیروند
ابراهیم اصلانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست