پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تحقیر دیگران, هرگز


تحقیر دیگران, هرگز

چه بسا کسانی را که بد می پندارید و نقصها و کمبودهایی در آنان سراغ دارید و بدین جهت آنان را مسخره می کنید, از خود شما بهتر و نزد خدا عزیزتر از شما باشند

قرآن کریم در سوره مبارکه حجرات می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم و لا نساء من نساء عسی ان یکن خیرا منهن و لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون». در این آیه، خدای متعال، نخست به مؤمنان سفارش می‌کند که مبادا مؤمنان یکدیگر را مسخره کنند. بعد بر اساس یک تحلیل روان‌شناختی دست روی ریشه روانی و علت اصلیِ این کار زشت گذاشته، می‌فرماید: چه بسا کسانی را که بد می‌پندارید و نقصها و کمبودهایی در آنان سراغ دارید و بدین جهت آنان را مسخره می‌کنید، از خود شما بهتر و نزد خدا عزیزتر از شما باشند.

این آیه شریفه، نکته اخلاقیِ بسیار مهمی را گوشزد می‌کند که هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی، و آن این است که هیچ کس حق ندارد دیگری را پست تر از خود بداند که چنین اندیشه‌ای برای مؤمن و روح ایمانی و تربیت اسلامی و الهی وی بسیار زیان‌بار خواهد بود. مؤمن برای آنکه تکامل روحی داشته باشد، باید همواره خود را پست ببیند و نزد خودش ذلیل باشد. اینکه می‌گوییم: مؤمن عزیز است و مؤمن را باید عزیز داشت، بدان معنا است که بر دیگران لازم است که عزت مؤمن را حفظ کنند؛ اما هر مؤمنی باید در درون خود و نسبت به خود، احساس کوچکی و پستی کند و در برابر به خدای متعال باید فروتن باشد و احساس ذلت داشته باشد.

امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای خود عرض می‌کند: «بار خدایا! هر عزتی که در چشم مردم به من می‌دهی، به این بنده‌ات عنایتی کن تا به موازات آن، ذلت خود را بیشتر احساس کنم و به من توفیق بده که هر قدر در چشم مردم بزرگ تر و عزیزتر می‌شوم، نزد خود، کوچک‌تر و حقیرتر گردم. مبادا عزت و اقتدار ظاهری، مرا به غرور و خودپسندی مبتلا سازد».

این روش بسیار مؤثری است برای خودسازی که انسان هیچ‌گاه، خود را بهتر از دیگران نبیند، پیوسته خود را کوچک، حقیر و ناقص ببیند و در پیِ اصلاح نفس و خودسازی باشد. اسلام در برنامه ترتیبیِ خود، پیوسته این روش را توصیه و دنبال می‌کند. نقل است که خدای متعال خطاب کرد به حضرت موسی (ع) که بار دیگر که برای مناجات به کوه طور آمدی، موجودی پست تر از خود را همراه خود بیاور. موسی(ع) برای اجرای این فرمان، در پیِ آن شد تا موجودی پست تراز خود را، برای همراه بردن به کوه طور پیدا کند. در بین انسانها هر چه جستجو کرد، نتوانست کسی را بیابد که او را پست تر از خود بشمارد؛ زیرا ممکن بود که همو نزد خدا مقامی والا داشته و عزیز باشد که دیگران از آن بی‌خبر باشند. حتی اگر گنهکار هم باشد، این دلیل بر پستیِ قطعی او نیست؛ زیرا ممکن است در پیشگاه خدا و به دور از چشم خلق توبه کند و پاک شود. این بود که به سراغ حیوانات رفت تا موجود پست تری را از میان حیوانات پیدا کند و همراه خود ببرد؛ اما به نظرش رسید که حیوانات هم بی‌اذیت و آزارند و گناهی ندارند، پس چگونه می‌شود گفت که آنها پست‌ترند؟ تا رسید به سگی متعفن. خواست آن را همراه خود ببرد؛ ولی فکر کرد که این حیوان بی‌گناهی است، در حالی که انسان ها گنهکارند و ممکن است به خاطر گناه، نزد خداوند از آن سگ هم پست‌تر باشند. سرانجام، حضرت موسی دست خالی به کوه طور برگشت.

خطاب شد که چرا به مأموریتت عمل نکردی؟ موسی در جواب عرض کرد: خدایا! من نتوانستم چنین موجودی را بیابم. خطاب شد: اگر آن سگ را آورده بودی، نامت را از تومار انبیا محو می‌کردیم.

این داستان، یک نکته مهم تربیتی را به ما می‌آموزد که هیچ گاه نباید از آن غفلت کنیم. انسان نباید هیچ انسان دیگری را، بویژه اگر مؤمن باشد و حتی اگر گنهکار هم باشد، از خود پست تر به حساب بیاورد و هیچ گاه نباید درباره خود، نسبت به دیگران، گمان بالاتر و بهتری داشته باشد. چه بسا افراد و انسان های پاک و پاکیزه و عالی مقامی که ممکن است سقوط کرده و از آن افراد گنهکار پست‌تر شوند. البته ما به هنگام انجام وظایف و تکالیف خود، مأمور به ظاهر هستیم و به افراد به ظاهر پرهیزگار احترام می‌گذاریم و گنهکار را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنیم؛ اما هیچ گاه نباید تنها با دیدن این ظواهر، دیگرانی را از خود پست‌تر بینگاریم و خود را از آنان بالاتر به حساب آوریم.

در این زمینه، در روایات فراوانی به مؤمنان توصیه شده که هیچ مؤمنی را تحقیر نکنند، شاید او از اولیای خدا باشد و آنان وی را نشناسند؛ زیرا خداوند، اولیای خود را در میان مردم پنهان کرده است. پس به هیچ کس نباید با چشم حقارت نگریست.

جواد پوریا