سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت های نوین بازنـگری در ذخیره و بازیابی اطلاعات


ضرورت های نوین بازنـگری در ذخیره و بازیابی اطلاعات

فرایند سازماندهی اطلاعات, در طول تاریخ از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و در هر زمان, بسته به نوع و ماهیت منابع اطلاعاتی و پارادایم ها و رویکردهای مسلط, رهیافت های متفاوتی برای سازماندهی اطلاعات مورد توجه قرار گرفته است

فرایند سازماندهی اطلاعات، در طول تاریخ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و در هر زمان، بسته به نوع و ماهیت منابع اطلاعاتی و پارادایم‌ها و رویکردهای مسلط، رهیافت‌های متفاوتی برای سازماندهی اطلاعات مورد توجه قرار گرفته است. ولی امروزه همگام با توسعة جهان دانش، نیاز به بازنگری درنظام‌های سازماندهی این جهان، جدی‌ترشده. در این مقاله ابتدا ویژگی‌های نظام‌های طبقه‌بندی سنتی و سرعنوان‌های موضوعی بر شمرده شده است. سپس بر مبنای برخی افق‌های نوین ( مانند ساختار و نظام تبادل دانش، نظام فرامتن، منطق فازی، سنجش‌ناپذیری رده‌بندی‌ها، و رابطة میان رشته‌ای)، ضرورت‌های تحول در نظام‌های سنتی طبقه‌بندی مورد تحلیل قرار گرفته است.

● مقدمه

طرح‌های رده‌بندی، اصطلاحنامه یا دیگر انواع واژگان کنترل‌شده، نظام‌هایی هستند که از دیرباز در عرصة کتابداری و اطلاع‌رسانی برای سازماندهی و طبقه‌بندی دانش استفاده می‌شوند. از نظر کتابداران و بسیاری از فیلسوفان، «طبقه‌بندی دانش عبارت است از سازماندهی قراردادی آن براساس روابط قطعی یا فرضی میان رشته‌های مختلف با توجه به محتوای فکری هر یک از آن‌ها» (شرا، ۱۳۸۲). بر این اساس، ابزار و روش‌های سنتی کتابداری برای کنترل مجموعة کتابخانه (طرح‌های رده‌بندی، سرعنوان‌های موضوعی، نمایه‌نامه‌ها، و امکانات دیگر برای تحلیل موضوعی آثار کتابشناختی) بر مبنای این پیش فرض شکل گرفته‌اند که «رابطه‌های همیشگی یانسبتاً همیشگی میان بسیاری از شاخه‌های دانش وجود دارد». به همین جهت، این ابزارها و نظام‌ها تا حد زیادی دارای ویژگی‌های زیر هستند:

ـ انعطاف‌ناپذیر،

ـ بسته، پراکنده،

ـ غیرکل‌گرا،

ـ تک‌مکانی (هر واحد اطلاعاتی جای واحدی دارد).

نظام‌های طبقه‌بندی سنتی و سرعنوان‌های موضوعی، مبتنی بر اصول نمایه‌سازی پیش‌همارا هستند. در تمام نمایه‌های پیش‌همارا دو مسئله وجود دارد. نخستین مسئله با توصیف یکدست موضوع‌ها سروکار دارد. با در نظر گرفتن سرعنوان‌ها یا شناسه‌های بی‌شمار، یکدستی را باید هم در اصطلاحات و هم در نظم و ترتیب آن‌ها به کار برد. مسئلة دوم تأمین نیازهای استفاده‌کنندگان در دستیابی به موضوع‌هایی است که از طریق یکی از مفاهیم «ثانویه» صورت می‌پذیرد. در روش استنادی مقرر، فقط یک اصطلاح می‌تواند در محل اصلی قرار گیرد. روش استنادی مُرجّح، باید روشی باشد که با رهیافت بسیاری از استفاده‌کنندگانی که انتظار می‌رود اطلاعات مربوط به موضوع را بازیابی کنند، مطابقت داشته باشد. هر روش استنادی هر قدر هم به خوبی پایه‌گذاری شده باشد، برای هر جستجوگری مناسب نخواهد بود. ارجاعات و معرّفی‌های اضافی باید مکمل سرعنوان اولی یا معرّف اصلی باشند و دستیابی را از جهات دیگر امکان‌پذیر سازند. درروش مرجّح، معمولاً از هر یک از مفاهیم «ثانویه» حداقل یک ارجاع یا معرّف اضافی، ضروری می‌باشد. مسئله دو گانة فوق به این علت روی می‌دهد که نظام‌های پیش‌همارا اساساً نظام‌های تک ـ مکانی[۲]هستند (راولی، ۲۲۴:۱۳۷۴ـ۲۲۵).

نظام پیش‌همارا و بستة از‌پیش طراحی‌‌شده سبب می‌شود که نتوان اجزای سرعنوان ترکیبی(عبارت و اصطلاح ترکیبی) آن را به طور جداگانه‌ای دارای استقلال دانست. هر سرعنوان موضوعی مرکب، به شکل ترکیبی، یک واحد تلقی گردیده است(حری، ۱۳۷۸: ۶۱). در نظام پیش‌همارا، چون همارایی واژه‌ها در هنگام ذخیره‌سازی صورت گرفته است، استفاده از عملگرهای منطقی جبر بولی در هنگام بازیابی برای ترکیب واژه‌ها، در بسیاری از موارد (اصطلاحات ترکیبی و عبارت‌ها) مشکل و ناکارآمد خواهد بود.

رده‌بندی‌های ویژة بسیاری وجود دارند. برخی از این رده‌بندی‌های عمومی، جهانی و برخی محدود به کتابخانه‌ای خاص هستند. نظم‌دهی طرح‌های رده‌بندی ریشه در نظریة رده‌بندی دارد. آگاهی از نظریة رده‌بندی برای درک طرح‌های رده‌بندی مورد استفادة کنونی بسیار سودمند است. «یورلند» (۱۳۸۱ آ) در تبیین و توسعة روش‌شناسی سازماندهی دانش (شامل اصطلاحنامه و رده‌بندی)، چند روش مبنایی را شناسایی کرده که در جدول شماره ۱ ارائه شده‌اند. این جدول، وابستگی بین نظریه‌های بنیادی معرفت‌شناختی و روش‌های بنیادی رده‌بندی را نشان می‌دهد. به عقیدة «یورلند» روش‌های متفاوت رده‌بندی به شکلی بنیادی، نظریه‌های متفاوت معرفت‌شناختی را بازتاب می‌دهند. نقاط قوت و ضعف نسبی در پس این رهیافت‌ها را نمی‌توان در نوشته‌های اطلاع‌رسانی پیدا کرد، بلکه می‌باید آن‌ها را در نوشته‌های فلسفی یافت. در این مقاله قصد بررسی نقاط قوت و ضعف این رهیافت‌ها را نداریم، بلکه می‌خواهیم بگوییم دنیای پرشتاب کنونی و افق‌های در‌هم‌تنیدة جهان امروز، مسائل و ضرورت‌های نوینی را در برابر نهادهای علمی، کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی قرار داده است. در این مقاله برآنیم تا برخی از این افق‌ها را بررسی و تأثیر آن‌ها را بر نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات، مورد بحث قرار دهیم.

● ساختار و نظام تبادل دانش

جامعه متشکل از افراد، گروه‌ها، انجمن‌ها و سازمان‌هایی است که عمیقاً به هم وابسته‌اند. بافت فعال فرایندهای جریانی که جامعه را می‌سازند، «وضعیت ثابت» و بدون تغییر ندارند. به نظر می‌آید که هر انجمن یا سازمان در جامعه، دائماً در تغییر است: یا رشد می‌کند یا در حال سقوط است، یا توسعه می‌یابد یا به سمت رکود است. این خیزش‌ها، تا حـدودی با ابداعـات مداوم آغـاز می‌شوند. ابداعـات نیز خود تا حـدودی ناشـی از افزایش سرعت، دامنه، و تنوع ارتباطات بین افراد و اجتماعات هستند (ویکری، ۱۳۸۰). واقعیت اجتماعی از طریق فرایند اجتماعی یا معانی متقابل شکل می‌گیرد. این تعامل نمادین، بنیان ساخت نقلی واقعیت را تشکیل می‌دهد و این ایده، سنگ بنای این پندار را که دانش در جامعه تولید می‌شود، شکل می‌دهد. اگر واقعیت، ساختار اجتماعی داشته باشد درک ما از واقعیت متأثر از پیش فرض‌ها، انتظارات و تجارب قبلی است. پس دانش، باور پذیرفته‌شده است. باورهای درست در طول زمان توسعه می‌یابند و توصیف دقیق‌تر از جهان، به تدریج بر پایة اجماع شکل می‌گیرد (داورپناه، ۱۳۸۲). در این که هر علمی چگونه رشد می‌یابد آرا یکسان نیست، ولی دو چیز مورد توافق همگان است: یکی این که رشد، محصول تلاش جمعی است، و دیگر این که به زمان نیازمند است. «کوهن» در ساخت انقلاب‌های علمی اشاره می‌کند که رشد دانش علمی، «فرایندی است که نه توسط یک فرد و نه یک شبکه، صورت می‌گیرد». طبعاً هستة اصلی هر اندیشه نخست توسط فرد ارائه می‌شود و سپس توسط دیگران در طول زمان رشد می‌یابد (در: حری، ۱۳۷۸). با پیشرفت علم، «واقعیت‌ها»‌ی جدید پذیرفته می‌شوند، «واقعیت‌ها»‌ی قدیمی رواج خود را از دست می‌دهند، و نظام‌های مفهومی ایجاد شده، شروع به تغییر می‌کنند؛ این تغییرات گاه کند است، گاه با سرعت بیشتر و تدریجی است، و گاه نیز یکباره و شدید است. تغییر، خصیصة اصلی واقعیت است و در ایجاد شرایط برای کارکردهای علمی نقشی شایان توجه دارد. دانش عمومی، ایستا نیست، بلکه پیوستار پویایی است که محتوای آن دائماً گسترش می‌یابد و تغییر می‌کند، و در ساختار آن نیز دائماً تجدید نظر می‌شود. بنابراین ساختار و نظام تبادل دانش دارای ویژگی‌های زیر است:

ـ نظام باز،

ـ تغییر کارکردها،

ـ تغییر نیازهای فرد،

ـ تغییر نیازهای جامعه،

ـ رشد فرایند دانش و

ـ ترکیب دو یا چند رشته.

«نظام» گروهی از عوامل است که فعل و انفعالات درونی یا خودبسنده دارند. این عوامل، یک کل واحد را پدید می‌آورند. «نظام» متشکل از ساختارهایی است که به هم متصل‌اند و طوری سازمان یافته‌اند که قوانین کارکردی این نظام را نشان می‌دهند. نظام را معمولاً با سه جزء مشخص نشان می‌دهندکه عبارت اند از:

۱) عوامل سازندة بخش‌های نظام،

۲) ساختار نظام،

۳) قوانین تعدیل‌‌کنندة کارکرد نظام.

بر این اساس، بسیاری از مفروضات اساسی، نظام طبقه‌بندی علوم را تحت تأثیر قرار می‌دهند. برخی از این مفروضات عبارت‌اند از: طبیعت (یا ماهیت) علم، ساختار و عملکرد (جامعة علمی یا کاربران).

اولین مفروضه آن است که نظام طبقه‌بندی دانش، مشخصات هر نظام فیزیکی یا به عبارت دقیق‌تر، مشخصات واقعی علم را دارد. این فرض ما را به مطالعة عوامل مختلفی که ترکیب دهندة نظام علمی هستند راهبری می‌کند.

مفروضة دوم این است که توسعة نظام طبقه‌بندی، هرگز مستقل از علم و مجموعة تشکیل دهندة آن نیست.

فرض سوم این است که نظام طبقه‌بندی باید با نظام‌های موجود در جامعة علمی، در تقابل باشد. این فرض ما را به سمت شناخت دیگر نظام‌ها، خصوصیاتشان، و راه‌های تقابل آن‌ها با نظام طبقه‌بندی هدایت می‌کند.

اما به اعتقاد «یورلند» (۱۳۸۱ ب) متخصصان اطلاع‌رسانی در شرایط و دوره‌های زمانی مختلف، پیش‌‌فرض‌های گوناگونی را دربارة باز‌نمود دانش عمومی در نظام‌های اطلاع‌رسانی پذیرفته‌اند؛ به عنوان مثال:

▪ این که ساختار دانش عمومی را می‌توان به شکل یک طبقه‌بندی واحد و به صورت سلسله‌مراتبی از مفاهیم، ارائه کرد.

▪ این که دانش عمومی را می‌توان به صورت سلسله‌مراتبی، به مجموعه‌ای از حوزه‌های موضوعی تقسیم کرد‌‌ـ مفاهیمی که در هر یک از آن‌ها، مقوله‌های (چهریزه‌های) معنایی وجود دارند.

▪ این‌که مفاهیم موجود در یک حوزة موضوعی را می‌توان از طریق برخی روابط کلی (مترادف، عام‌ـ‌خاص، جزئی‌ـ‌کلی، و…) موجود در شبکة اصطلاحنامه‌ای، با یکدیگر مرتبط کرد.

▪ این‌که مفاهیم یک حوزه را می‌توان به صورت مجموعه‌هایی از هویت‌ها[۱۰]، ویژگی‌های آن‌ها و ارزش‌های این ویژگی‌ها ارائه کردکه بین عناصر، روابط گوناگونی از جمله رابطه یک به یک، یک به چند، یا چند به چند (نظام‌های بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای[۱۱]) وجود دارد.

البته موارد ذکر‌شده، فقط تعداد محدودی از پیش‌فرض‌های متخصصان اطلاع‌رسانی دربارة دانش عمومی هستند. با مقایسة این پیش‌فرض‌ها با پیش‌فرض‌های پیش‌گفته، به نظر می‌رسد که علم اطلاع‌رسانی تاکنون از پیش‌فرض‌های رویکرد سیستمی در طبقه‌بندی دانش، استفادة اندکی برده است.

سیستم‌های باز، سیستم‌های جهان واقعی هستند. در مقابل، سیستم‌های بسته، سیستم‌هایی هستند که خودمان در محیطی خاص ایجاد می‌کنیم. نظام علمی نظامی پویا است. از آنجا که مفاهیم علمی مرتباً با توسعة دانش تغییر می‌کنند، لازم است که نظام‌های رده‌بندی و طبقه‌بندی رابطة خود را با نظریه‌های علمی حفظ کنند. مثلاً واژة «نهنگ» قبلاً در طبقة «ماهی‌ها» قرار می‌گرفت، اما اکنون متأثر از تغییر علم، در ردة «پستانداران» قرار می‌گیرد. هر چه تغییرات علمی وسیع و سریع باشد، تأثیر آن بر رده‌بندی بیشتر، و تغییرات نیز گسترده‌تر می‌شود. ساختار رده‌بندی‌ها باید به گونه‌ای باشد که بتواند چنین تغییرات ساختاری را به تصویر بکشد.

● نظام فرامتن

نظام فرامتن و جستجوی آزاد متن در اینترنت و پایگاه‌های اطلاعاتی، نوعی طبقه‌بندی در مفهوم گسترده است، چرا که فاقد اصول از پیش تعیین‌شده می‌باشد (ژاکوب، ۲۰۰۴). نظام فرامتن، زبان نشانه‌گذاری پایه‌ای است که امکانی برای ایجاد ساختار ساده، نمایش تصاویر، و برقراری پیوند بین مدارک فراهم می‌آورد. استفاده‌کنندگان از مدارک کدگذاری‌شدة اچ‌تی‌ام‌ال به شرطی که پیوندهای درونی برقرار شده باشد، می‌توانند در سراسر متن به جستجو بپردازند یا از طریق پیوندهای بیرونی، از یک متن به متن‌های دیگر بروند (جمالی مهموئی، ۱۳۸۲).

در نظام فرامتن، کاربر در سطح انتزاعی دلخواه، برای رفع نیاز اطلاعاتی خود اقدام به جستجو می‌کند. هر لحظه ممکن است بخش یا بخش‌های مشخصی از اطلاعات، مورد توجه کاربر قرار گیرند و وی می‌تواند با برگزیدن سطح مناسبی از انتزاع، از تعامل با دیگر بخش‌های غیر‌مرتبط، اجتناب ورزد.

برای ذخیره‌سازی اطلاعات در نظام فرامتن، واحدهای اطلاعاتی غالباً به عنوان عناصری مجزا و با نگرش‌های متفاوت در نظر گرفته می‌شوند، و این سازماندهی و مدیریت اطلاعات است که چگونگی پیوند‌دادن این عناصر را به یکدیگر مشخص می‌سازد تا هدف نهایی‌ـ‌که همانا ذخیره و بازنمایی اطلاعات به بهترین شکل است‌ـ حاصل شود. در اغلب نظام‌های فرامتن، تفاوت بین سند چاپی و فراسند[۱۲] در ویژگی پیوندها نهفته است.

ساختار سندهای چاپی به گونه‌ای است که به ترتیب، از ابتدا تا انتها خوانده شوند؛ اما در فراسندها سعی می‌شود که پیوندهای ارجاعی به صورت آشکار در آیند و از خواننده خواسته می‌شود هر یک از این پیوندها را که مناسب نیاز خود تشخیص می‌دهد، دنبال کند. در نتیجه خواننده‌های مختلف یک فراسند، عملاً بخش‌های متفاوتی از متن را به ترتیبی متفاوت و بسته به چگونگی گذر از یک پیوند به پیوندهای دیگر، می‌خوانند.

فرامتن، ایدة ایجاد رابطه‌های معنایی در واحدهای منطقی و به ظاهر جدا از هم را ارائه کرد. در یک نظام فرامتن، اطلاعات در قطعات و بخش‌های گسسته ارائه می‌شود و خواننده می‌تواند مستقیماً از یک قطعه یا بخش به بخش دیگر برود. هر بخش اطلاعات با یک گره در ارتباط است و گره‌ها با یکدیگر مرتبط‌اند. بنابراین، به کاربران این امکان داده می‌شود که به اختیار خود، در بین آن‌ها حرکت کنند.

ایدة «وب معنایی» که در سال ۱۹۹۹ توسط «برنرز‌ـ لی» مطرح شد، امکانات و توانایی‌های جدیدی در امر ذخیره و بازیابی اطلاعات فراهم آورد. از نظر «برنرز‌‌ـ لی»، وب معنایی یک وب متشکل از داده‌ها است که به صورت مستقیم یا غیر‌مستقیم، توسط ماشین قابل پردازش هستند (در: صفری، ۱۳۸۳). وب معنایی، توسعة وب کنونی است، به نحوی که همکاری بیشتر میان انسان و رایانه میسر می‌گردد. این توسعه، از طریق تجهیز اطلاعات با اجزای معنا‌شناختی دقیق و مشخص، امکان‌پذیر می‌شود. «وب معنایی» در صدد بسط استفاده از زبان‌هایی برای باز نمود و ارائة اطلاعات است که پردازش آن‌ها را توسط نرم‌افزارهای مختلف، میسر می‌سازد. این امر زمانی میسر می‌شود که سطوح بالایی از میانکنش‌پذیری فراهم گردند. استانداردها نه تنها باید برای شکل نحوی مدارک تعریف شوند، بلکه شکل محتوایی و معناشناختی نیز باید در نظر گرفته شوند.

● منطق فازی

بنا به تعریف ارائه‌شده در مقدمه، طبقه‌بندی فرایندی است که در آن، دنیا به گروهی از موجودیت‌ها تقسیم می‌شود. در واقع، روابط بر اصول از پیش‌تعیین‌شده مبتنی است. بر این اساس در نظام سنّتی، یک موجودیت، یا عضو یک دستة خاص هست یا نیست. این رویکرد، مبتنی بر منطق کلاسیک است. از زمانی که ارسطو پایة منطق مدوّن را به منظور مبارزه با سوفسطاییان بنیان نهاد، بیش از دو هزار سال می‌گذرد. با آن که تدوین اصول و قوانین منطق ـ که از نظر لغوی، با نطق هم ریشه است‌ـ از ارسطو آغاز می‌شود، اما «منطق دو ارزشی» از هنگامی که بشر شروع به اندیشه کرد، در ذات او جای داشته است. منطق کلاسیک، منطق دو ارزشی[۱۳] است. در این منطق با ارزش‌های درست (۱) یا نادرست (۰)، صادق و کاذب[۱۴]، بلی و خیر، بود و نبود، و هست و نیست سروکار داریم. در منطق ارسطویی گزاره‌ها یا درست است یا نادرست. قوانین ارسطویی به قدری طبیعی به نظر می‌آیند که انسان از کاربرد این منطق به شکل جبر بولی در مدارهای منطقی رایانه‌ها هیچ تعجبی به خود راه نمی‌دهد (الهی و آذر، ۱۳۷۷). در منطق دو ارزشی، ارزش هر گزاره همواره در یک مجموعة، صفر و یک تعریف می‌شود، نه در بازة (طیف) صفر و یک؛ یعنی هیچگاه یک گزاره، نسبتاً درست یا نسبتاً نادرست نخواهد بود. بنابراین عضو دقیقاً در یکی از دو گروه طبقه‌بندی می‌شود؛ زیرا نظر کلاسیک مجموعه‌ها بر پایة این اندیشه قرار دارد که می‌توان بین گروه‌ها تفاوت‌های جزئی و مشخص قائل شد. براساس این نظریه، امکان تعیین عضویت یا عدم عضویت قطعی یک چیز در یک گروه وجود دارد.

قانون همه یا هیچ، تاریک و روشنایی مطلق، سیاه و سفید، هر که با ما نیست بر ماست، و… از جمله مصادیق منطق ارسطویی می‌باشند. تسلط این منطق در ذهن انسان‌ها آنان را به سوی جذب یا دفع شی‌ء یا فکر یا فرد سوق می‌دهد. از بُعد دیگر می‌توان نشان داد که در هر مفهوم یا شی‌ء یا پدیده‌ای که کاملاً مبهم و یا تاریک است، نقاط روشنی یافت می‌شود و برعکس. در مفاهیم یا اشیا و پدیده‌هایی که کاملاً روشن به نظر می‌رسند، تیرگی و نقاط «ابهام» چندی وجود دارند. بر اساس «نظریة عدم قطعیت» از «ورنر هایزنبرگ»، اصولاً عدم قطعیت در ذات و نهاد طبیعت جای دارد (الهی و آذر، ۱۳۷۷).

برای مواجهه با عدم قطعیت و ابهام موجود در جهان واقعی، منطق دو ارزشی ارسطویی، بتدریج جای خود را به منطق جدیدی به نام «منطق فازی» می‌سپارد. اکنون ما در عصر پیچیدگی به سر می‌بریم. در عصر پیچیدگی، تفکر فازی ضرورت پیدا کرده است.

قضاوت انسانی ماهیتاً نادقیق و ناکامل است. بنابراین نباید براساس منطق دو ارزشی ارسطویی قضاوت انسانی را محک زد. این نقیصه ناشی از دلایل متفاوت است، که عبارت‌اند از:

۱) عدم دقت گفتاری انسان در بیان و تشریح شرایط یا مجموعه شرایط خاص؛

۲) عدم اطمینان در قواعدی که به عنوان مبنای قضاوت انسانی، مورد استفاده قرار می‌گیرند؛

۳) اطلاعات مبهم[۱۵]، اطلاعات نادقیق[۱۶]، اطلاعات مفقوده[۱۷] و اطلاعات متناقض[۱۸] ( الهی، آذر، ۱۳۷۷).

به این ترتیب بسیاری از قضاوت‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در شرایطی مبهم صورت می‌گیرند و نمی‌توان آن‌ها را با روش‌های کمّی بیان کرد. پروفسور «لطفی‌زاده» در سال ۱۹۶۵ برای مواجهه با ابهام موجود در جهان واقعی، نظریة مجموعه‌های فازی را بنیان نهاد. مفهوم مجموعة فازی، امکان بیان اطلاعات ذهنی و کیفی را به روش علمی فراهم می‌کند، از این رو ذهنیت‌ها و تعصب‌های فردی کاهش می‌یابند و تصمیم‌گیری‌ها منطقی‌تر صورت می‌گیرند.

منطق فازی با انعطاف‌پذیری فوق‌العاده، برای تحلیل معانی زبان طبیعی مناسب می‌باشد و قادر است ابهامات برخواسته از ذهن انسان و محیط و همچنین درجة نادقیقی را که در قضاوت انسانی وجود دارد مدلسازی و تحلیل کند. بدین سان افق تازه‌ای برای سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری گشوده شد. منطق فازی، تعمیم‌یافتة منطق دو ارزشی است. استدلال‌های منطق فازی در محیط‌های نادقیق، به انتخاب یا این یا آن بسنده نمی‌کند. از منطق فازی برای کمّی‌کردن کمیّت‌های گفتاری متعدد مانند «معمولاً»، «غالباً»، «تقریباً» و «بندرت» و همچنین کمیت‌های احساسی چون مهربانی، جوانی و خوشحالی، گرمی، باهوشی استفاده می‌شود.

منطق فازی، منطق چند ارزشی[۱۹] است. در این منطق گزاره‌ها در جایی بین ۱ و ۰ قرار می‌گیرند که این امر با ۱< x < ۰ نمایش داده می‌شود. در منطق فازی به جای طبقه‌بندی دقیق عضویت به صورت بلی یا خیر، درجات عضویت[۲۰] را به کار می‌برند. از نظر «لطفی‌زاده» (در: بنسمن، ۱۳۸۳) معمولاً رده‌های اشیای موجود در جهان واقعی، معیارهای دقیق و معین عضویت ندارند. وی مجموعة فازی را رده‌ای از اشیا با درجات عضویت پیوستاری می‌داند و اظهار می‌دارد که چنین مجموعه‌ای با یک عامل عضویت که درجه‌ای از عضویت بین صفر و یک را به هر چیزی اختصاص می‌دهد، شناخته می شود. براساس این نظر، به هر عضو x از مجموعة جهانی X با استفاده از عامل عضویت، «درجه عضویتی» در مجموعه A اختصاص می‌یابد که از صفر تا یک، در نوسان است.

انتقال از منطق دو ارزشی به چند ارزشی، شیوة تفکر ما را تغییر داده و افق‌های جدیدی را پیش روی ما گشوده است. زمانی که ارزیابی پارادایم‌ها (یک شیوة دیدن جهان) در دستگاه منطقی چند ارزشی صورت گیرد، درست یا غلط بودن هر پارادایم، امری نسبی[۲۱] می‌گردد.

در نظام سنتی چون همة اعضا باید تمام ویژگی‌های اصلی را که در تعریف آن دسته بیان می‌گردد داشته باشند، بنابراین تمام اعضا به طور یکسان نمایانگر دسته یا گروه یا طبقه هستند و هیچ عضوی بر دیگری برتری ندارد. در منطق فازی روابط، مبتنی بر اصول ازپیش تعیین‌شده نمی‌باشد، بلکه بر پایة دانش کلی یا بافت می‌باشد. در نظام فازی چون طیف وجود دارد، می‌توان اعضای طبقه را رتبه‌بندی کرد. بر همین مبنا «ساراسویک» (در: پانو، ۱۳۷۹، ۱۱۲) معتقد است در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات، «ربط» مفهوم و هویتی دو ارزشی نیست. ربط بر مقیاسی مستمر و پیوسته مبتنی است و نباید مفهومی را مربوط یا نامربوط شمرد. در پاسخ به هر پرسش، هر مدرک موجود در بایگانی (فایل) ممکن است احتمالاً مطالبی مربوط را به دست دهد. مدارک بایگانی را می‌توان بر حسب احتمال مربوط‌بودن، به ترتیب نزولی مرتب کرد.

دکتر محمد رضا داورپناه

منابع

الوانی، سید مهدی؛ وارث، حامد (۱۳۸۰). «تحقیقات چند پارادایمی در مطالعات سازمانی»، دانش مدیریت، شماره ۵۴، ص ۱۳ـ۳.

الهی، شعبان؛ آذر، عادل (۱۳۷۷). «منطق فازی، رویکردی نوین به سیستمهای مدیریت». مدرس، شماره ۶، ص. ۱۶۰ـ۱۴۱

بنسمن، استفان جی. (۱۳۸۳). «قانون برادفورد در مجموعه‌های نامعین: استنتاج‌های آماری برای تحلیل کتابخانه». ترجمه حیدر مختاری و آنسه حسینی‌زاده، کتابداری و اطلاع‌رسانی، شماره دوم، جلد ۷، ص. ۱۵۶ـ۱۳۷.

پائو، میراندا لی (۱۳۷۹). مفاهیم بازیابی اطلاعات. ترجمه اسدالله آزاد و رحمت‌الله فتاحی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.

جمالی مهموئی، حمیدرضا (۱۳۸۲) «وب معنایی: شیوه‌ای رو به تکامل برای ذخیره و بازیابی کارآمدتر اطلاعات روی اینترنت». اطلاع‌شناسی، سال اول شماره ۲، ص ۶۶ـ۴۹.

حری، عباس (۱۳۷۶). «اهمیت و ضرورت به کارگیری منابع خارجی در تحقیقات کشور». فصلنامه کتاب، دوره ۸، شماره ۴، ص ۱۲ـ۷.

حری، عباس (۱۳۷۸). اطلاع‌رسانی، نگرش‌ها و پژوهش‌ها. تهران: نشر کتابدار، ص ۶۵ـ۵۶.

داورپناه، محمدرضا (۱۳۸۲). «تحلیلی بر تبدیل اطلاعات و دانش». فصلنامه کتاب، دوره چهاردهم، شماره اول، ص ۸۰ ـ ۷۱.

دیانی، محمدحسین (۱۳۷۹). مباحث بنیانی در کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران: ده مقاله. مشهد: انتشارات کتابخانه رایانه‌ای.

شرا، جس (۱۳۸۲). «شالوده معرفت شناختی علم کتابداری». ترجمه رحمت‌ا… فتاحی، کتابداری و اطلاع‌رسانی، شماره ۱، جلد ۶، ص ۷۹ـ۴۷.

شریعتمداری، علی (۱۳۶۴). اصول و فلسفه تعلیم و تربیت. تهران: انتشارات امیر کبیر.

صفری، مهدی (۱۳۸۳). «مدل‌سازی مفهومی در بازنمون رسمی دانش: شناختی از هستی‌شناسی در هوش مصنوعی و نظام‌های اطلاعاتی». اطلاع‌شناسی، سال اول، شماره ۴، ص ۷۳ـ۴.

صمدی، هادی (۱۳۸۲). «سنجش‌ناپذیری رده‌بندی‌ها و واقع‌گرایی علمی از دیدگاه سنکی». حوزه و دانشگاه، سال نهم، شماره ۳۴، ص ۴۷ـ۲۹.

کریشنا، و؛ واست، رولند؛ گلادر، ژاک (۱۳۸۰). «جهانی شدن و اجتماعات علمی در کشورهای در حال توسعه». ترجمه ابوالقاسم طلوع. فصلنامه علوم، تحقیقات و فناوری، سال سوم، شماره ۷، ص ۵۶ـ ۴۸.

ویکری، برایان؛ ویکری، الینا (۱۳۸۰). علم اطلاع‌رسانی در نظر و عمل. ترجمه عبدالحسین فرج پهلو، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.

یورلند، بیرگر (۱۳۸۱ آ). «نظریه و فرانظریه در علم اطلاع‌رسانی: تفسیری جدید». ترجمه مهدی داودی، در: مبانی، تاریخچه و فلسفه علم اطلاع‌رسانی. به کوشش علیرضا بهمن آبادی، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص ۴۴۸ـ۴۲۵.

یورلند، بیرگر (۱۳۸۱ ب). «فرانظریه و علم اطلاع‌رسانی». ترجمه ویدا بزرگ جمی، در: مبانی، تاریخچه و فلسفه علم اطلاع‌رسانی. به کوشش علیرضا بهمن آبادی، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص ۴۷۳ـ۴۴۹.

Hjorland, Birger (۱۹۹۸). “Information retrieval text composition and semantics .” Knowledge organization, ۲۵ (۱/۲): ۱۶-۳۱.

Hjorland, Biger (۲۰۰۴). “Domain analysis in inforamtion science: eleven approaches – traditional as well as innovative .”Journal of Documentation. ۵۸: ۴۲۲-۴۶۲.

Jacob T, Elin K. (۲۰۰۴) “Classification and categorization: a difference that makes a difference”. Library Trends. ۵۲ (۳): ۵۱۵-۵۴۰.

۱. دانشیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد

۱. One-Place system

۱. Resemblance

۲. Similarity

۳.Frame – based system

۴. Langridge

۵. Semantic Networks

۶. French Encyclopedia

۷. Scepticism

۱. entities

۲. relational databases

۱. hyper document

۱. Two – Valued Logic

۲. False, True

۱. Imprecise

۲. Inaccurate

۳. Missing

۴. Conflicting

۱. Multi Valued Logic

۲. Degree of membership

[۲۱]. امور مختلف از این جهت که در شرایط خاص ارزش داشته باشند یا در هر وضعی با ارزش تلقی شوند، به دو دسته تقسیم می‌شوند، آنچه که ارزش آن وابسته به شرایط و موقعیت خاص باشد، گفته می‌شود ارزش نسبی دارد. در مقابل، به اموری برخورد می‌کنیم که در شرایط متفاوت و موقعیت‌های گوناگون، ارزش دارند. این گونه امور اصطلاحاً دارای ارزش مطلق هستند (شریعتمداری، ۱۳۶۴: ۱۵۸).

۱. Incommensurability Thesis

۱. Domain space

۱. Domain analysis


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.