پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت خدامحوری در تعاملات انسانی


ضرورت خدامحوری در تعاملات انسانی

خشم می گیریم گاه به گاه بر این و آن و دیگر روز، با این و آن به شوق و محبت سخن می گوییم. دقت که می کنیم محور آن خشم و این شوق خود ما هستیم، ما و منافع مان، ما و دلخواسته هامان، ما و منیت …

خشم می گیریم گاه به گاه بر این و آن و دیگر روز، با این و آن به شوق و محبت سخن می گوییم. دقت که می کنیم محور آن خشم و این شوق خود ما هستیم، ما و منافع مان، ما و دلخواسته هامان، ما و منیت هامان و... به راستی دقت کنیم چقدر از خشم و شادی هامان انگیزه ای جز منیت و خودپرستی یا خودشیفتگی دارد؟ شاید خودپرست نباشیم اما خودشیفتگی هم دست کمی از آن ندارد و می تواند ما را و کنش ها و واکنش هامان را حول محور منیت ها شکل دهد و تا خودکامگی هم حتی ما را بکشاند. لازم نیست مسئول و مدیر و حتی رئیس باشیم. هرکداممان حتی به عنوان یک شهروند عادی هم در معرض این بیماری هستیم، حال آن که امام رضا(ع) سخن دیگری دارند و می خواهند محور همه رفتارهامان، دلیل خشم و غضب و خوشحالی و مهرمان فقط خدا باشد. ایشان می فرمایند« چنان چه در موردی خواستی غضب کنی و برای خدا برخورد نمایی، پس متوجه باش که غضب و خشم خود را در جهت و محدوده رضایت و خشنودی خداوند اعمال کنی» این یعنی همه کردار و گفتار ما باید برای خدا باشد.

اصلا خود ما باید برای خدا باشیم چه خداوند بزرگ، دنیا را برای ما آفریده است و ما را برای خودش. «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» اشارتی عمیق به این راز نورانی است که انسان برای بندگی کردن خلق شده است و عبادت هایش باید عبودیت آور باشد،حرکات و سکناتش هم باید در راستای عبودیت باشد. دوستی ها و دشمنی هایش هم باید براساس این معیار باشد. فکر می کنم هم فراوان خوانده ایم و هم بسیار شنیده ایم مثنوی عمیق و انسان ساز «از علی آموز اخلاص عمل» جناب مولانا را در شرح نبرد بی مثال مولا علی علیه السلام با عمر بن عبدود در کنار خندق در جنگ احزاب را، که مولا علی پس از آن که عمر را بر زمین افکند و خواست کارش را یکسره کند ، او بر روی ماه مولا «تف» افکند و حضرت به جای این که بر سر خشم آید و بر تیغ فشار افزون تری بدهد، در دم از روی او برخاست تا گامی چند زند و خشم او بنشیند تا در این جهاد جز برای خدا ، حتی به اندازه دمی کاری نکرده باشد و حتی به اندازه فشار افزون تر بر تیغ هم «خود» را ندیده باشد اما ما چقدر این گونه ایم؟

دشمن را بگذاریم و بگذریم ، در تعامل با مردم خویش چگونه ایم؟ با همسایه، با همکار چه رفتاری داریم و چقدر خط کش خدایی رفتار ما را ممیزی می کند؟ چقدر سلام کردن و نکردن افراد در تصمیمات ما موثر است. چقدر در مواجهه با زیردستان و بالادستان خدا را در نظر می گیریم؟ آیا می توانیم لااقل دقایقی از منیت ها دست و چشم بشوییم و برای خدا ببینیم و برای خدا عمل کنیم؟ آیا دوستی هامان معیار الهی دارد؟ آیا این روایت را از امام رضا علیه السلام نشنیده ایم که «آن کس که برای رضای خداوند، کسی را به برادری برگزیند، خانه ای را در بهشت به دست آورده است»؟ آیا رابطه برادری ما بر محور رضای خداوند است؟ در خانه و زندگی مان چطور، نظام روابط خانوادگی ما خدامحور است یا «من محور» ، منتظر پاسخ شما نیستم. این ها سوالاتی است که همه ما با آن مواجه هستیم و باید در محکمه وجدان خود بدان پاسخ گوییم و خدا کند درس گیریم از پاسخ پرسش ها و برای خدا زندگی کنیم و خدایی رفتارهامان را جهت بدهیم...