چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بدون مانیفیست


بدون مانیفیست

ضعف متفكران امریكایی در تحلیل واقعیتهای عراق و به ویژه درك عمیق از مسایل شیعیان كه نتیجه آن سیاستهای مبهم و نادرست امریكا در قبال آنست, نشانگر تغافل امریكاییها نسبت به واقعیتهای موجود در عراق است كه همچنان خانه برآب می سازند و موانع استمرار حضور خود را در عراق جدی نمی گیرند

حتی‌ اگر شیعیان‌ جمعیت‌ شصت‌ درصدی‌ عراق‌ را هم‌ تشكیل‌ نمی‌دادند، باز هم‌ مورد تامل‌ و توجه‌ و ملاحظه‌ای‌ جدی‌ بودند. رویدادهای‌ تاریخی‌ بزرگی‌ همچون‌ عاشورا كه‌ شیعیان‌ را به‌ عراق‌ پیوند داده‌ است، وجود مراكز دینی‌ و فرهنگی‌ پر اهمیت‌ شیعیان‌ در نجف‌ و كربلا و كاظمین‌ و سامرا، و نیز پتانسیلهای‌ نیرومندی‌ از قدرت‌ تحرك‌ سیاسی‌ كه‌ در آنها وجود دارد؛ موجب‌ می‌گردد كه‌ شیعیان‌ مهم‌ترین‌ موضوع‌ بحث‌ در حوزه‌ دولت‌ و سیاست‌ این‌ كشور باشند.

اگرچه‌ آنها دارای‌ گرایشها و شعبه‌های‌ گوناگونی‌ هستند اما وجود اندیشه‌ محوری‌ امامت، آنها را در پیوندی‌ ناگسستنی‌ قرار داده‌ و خصیصه‌ عاشورایی‌ مردم‌ و سرزمین‌ عراق‌ آنها را در صف‌بندی‌ مشتركی‌ از اصلاح‌طلبی‌ قرار می‌دهد.

ضعف‌ متفكران‌ امریكایی‌ در تحلیل‌ واقعیتهای‌ عراق‌ و به‌ ویژه‌ درك‌ عمیق‌ از مسایل‌ شیعیان‌ كه‌ نتیجه‌ آن‌ سیاستهای‌ مبهم‌ و نادرست‌ امریكا در قبال‌ آنست، نشانگر تغافل‌ امریكاییها نسبت‌ به‌ واقعیتهای‌ موجود در عراق‌ است‌ كه‌ همچنان‌ خانه‌ برآب‌ می‌سازند و موانع‌ استمرار حضور خود را در عراق‌ جدی‌ نمی‌گیرند.

وجود شور عاشورایی‌ در اكثریت‌ شیعه‌ مذهب‌ عراق، با تاكید بر پیوند دیانت‌ و سیاست‌ نیرویی‌ امیدبخش‌ و ریشه‌ای‌ مستحكم‌ است‌ كه‌ استمرار حضور امریكاییان‌ را در عراق‌ با ملاحظات‌ و احتیاطهای‌ زیادی‌ توام‌ می‌سازد «و ان‌ الارض‌ یرثها عبادی‌ الصالحون» ترجمه‌ مقاله‌ زیر به‌ امید استفاده‌ علاقمندان‌ صورت‌ گرفته‌ كه‌ تقدیم‌ شما می‌گردد.

شیعیان‌ مسرور عراق‌ در اواخر آوریل‌ یعنی‌ دو هفته‌ بعد از فروپاشی‌ رژیم‌ بعث‌ به‌ سوی‌ حرم‌ امام‌ حسین(ع) در كربلا حركت‌ كردند تا آیین‌ سوگواری‌ سالیانه‌ای‌ را احیا كنند كه‌ برگزاری‌ آن‌ از سال‌ ۱۹۷۷ توسط‌ دولت‌ عراق‌ ممنوع‌ شده‌ بود. [امام] حسین(ع)، نوه‌ پیامبر(ص) به‌ سال‌ ۶۸۰ م‌ مورد خیانت‌ مردم‌ كوفه‌ در جنوب‌ عراق‌ قرار گرفت‌ و در نبرد كربلا شهید شد. شهادت‌ او تبدیل‌ به‌ نمادی‌ برای‌ عدالت‌خواهی‌ شیعه‌ گردید و زیارت‌ حرم‌ او نه‌ تنها به‌ معنای‌ اعتراض‌ است‌ كه‌ موجب‌ امید نیز می‌گردد.

حركت‌ جمعی‌ شیعیان‌ در این‌ سال، باتوجه‌ به‌ خلأ قدرت‌ پیش‌ آمده، به‌ دلیل‌ سقوط‌ رژیم‌ صدام‌ حسین‌ و نیز اشغال‌ عراق‌ توسط‌ نیروهای‌ خارجی، حاكی‌ از مفهوم‌ آن‌ در پرتو دو موضوع‌ یعنی‌ «شكایتها» و «آرزوهای» شیعیان‌ عراق‌ بود. همان‌گونه‌ كه‌ زائری‌ در مصاحبه‌ با شبكه‌ تلویزیونی‌ امریكا این‌ واقعیت‌ را چنین‌ بیان‌ كرد: «ما هم‌اكنون‌ از چنگال‌ یك‌ حاكم‌ مستبد رهایی‌ یافته‌ایم، نمی‌خواهیم‌ حاكم‌ مستبد دیگری‌ جای‌ او را بگیرد. ما یك‌ دولت‌ عادل‌ می‌خواهیم، نه‌ دولتی‌ كه‌ بر ما تحمیل‌ شود.»

یكی‌ از مهم‌ترین‌ پرسشهای‌ بعد از جنگ، درباره‌ آینده‌ عراق‌ است. آیا شیعیانِ‌ قدرت‌ یافته‌ كه‌ بیشتر جمعیت‌ عراق‌ را تشكیل‌ می‌دهند، در پی‌ ایجاد یك‌ حكومت‌ اسلامی‌ نظیر ایران‌ می‌باشند؟ آیا حاضرند، دیگر قومیتها را هم‌ در قدرت‌ شریك‌ سازند؟ آیا ایالات‌ متحده‌ قادر خواهد بود، خود را به‌ عنوان‌ شریكی‌ قابل‌ اعتماد به‌ ویژه‌ در اذهان‌ شیعیان‌ جلوه‌گر سازد؟ بدون‌ تردید، آینده‌ عراق‌ بستگی‌ به‌ پاسخ‌ این‌ سوالات‌ دارد.

اگرچه‌ بسیاری‌ از رویدادهای‌ اساسی‌ و حیاتی‌ اسلام‌ شیعی‌ در عراق‌ به‌ وقوع‌ پیوسته‌ است؛ اما هنگامی‌كه‌ قبایل‌ چادرنشین‌ و بیابانگرد عرب‌ به‌ نوعی‌ سكنا گزیده‌ و به‌ كشاورزی‌ پرداختند، شیعیان‌ به‌ قوم‌ اكثریت‌ تبدیل‌ شدند. قبایل‌ مذكور هنوز نمادهای‌ فرهنگی‌ عرب‌ را حفظ‌ كرده‌اند، چه‌ آنهایی‌ كه‌ در جنوب، شیعه‌ شدند و چه‌ آن‌ دسته‌ای‌ كه‌ به‌ خاطر ادامه‌ زندگی‌ صحرانشینی‌ خود در مركز عراق، سنی‌ باقی‌ ماندند. از این‌ رو، ورای‌ نبرد قدرت‌ در عراق‌ جدید، دو گروه‌ فرقه‌ای‌ شبیه‌ یكدیگر، قرار دارند. تمایزات‌ میان‌ آنها بیشتر سیاسی‌ است‌ تا قومی‌ و فرهنگی‌ و به‌ نوعی‌ می‌تواند منعكس‌ كننده‌ رقابت‌ دو گروه‌ برای‌ به‌دست‌ آوردن‌ حق‌ قدرت‌ و تعیین‌ معنای‌ ناسیونالیسم‌ در كشور باشد. در حالی‌كه‌ نخبگان‌ حكومت‌ سنی، ناسیونالیسم‌ عمومی‌ و رایج‌ عربی‌ را به‌ عنوان‌ عنصر اصلی‌ ایدئولوژی‌ خود انتخاب‌ كرده‌اند، شیعیان، ناسیونالیسم‌ عراقی‌ را --- كه‌ بر میراث‌ و ارزشهای‌ مختص‌ جامعه‌ عراق‌ تاكید دارد --- ترجیح‌ داده‌اند.

از زمانی‌كه‌ بریتانیا در سال‌ ۱۹۲۱ عراق‌ جدید را به‌ وجود آورد، تمام‌ قومیتها به‌ نوعی‌ در حفظ‌ وحدت‌ قلمرو كشور كوشا بوده‌اند. برای‌ اقلیت‌ سنی‌ كه‌ ۱۷ درصد جمعیت‌ این‌ كشور را تشكیل‌ می‌دهد، عراق‌ یكپارچه، موضوعی‌ حیاتی‌ به‌ شمار می‌آید و این‌ مطلب‌ برای‌ اكثریت‌ شیعه‌ كه‌ ۶۰ درصد جمعیت‌ را دارا می‌باشد، مهم‌تر جلوه‌ می‌كند. با وجود این‌ واقعیت‌ كه‌ دست‌ كم‌ نیمی‌ از جمعیت‌ بغداد شیعه‌ هستند، اگر عراق‌ دو نیمه‌ می‌شد، شیعیان‌ جنوب‌ نه‌ تنها بغداد را از دست‌ می‌دادند؛ بلكه‌ شهرهای‌ مقدسی‌ نظیر كاظمین‌ و سامرا و عواید حیاتی‌ ناشی‌ از چاه‌های‌ نفت‌ شمال‌ نیز از حیطه‌ قدرت‌ آنها خارج‌ می‌گردید. همچنین‌ باید از آرزوی‌ خود در مورد ایجاد یك‌ دولت‌ بزرگ‌ و مقتدر كه‌ از زمان‌ شكست‌ انقلابشان‌ علیه‌ بریتانیا در سال‌ ۱۹۲۰ همواره‌ به‌ دنبال‌ آن‌ بوده‌اند نیز چشم‌ می‌پوشیدند.

در نخستین‌ ماه‌های‌ انقلاب‌ مزبور كه‌ پس‌ از سقوط‌ حكومت‌ عثمانی‌ و اقتدار جانشین‌ بریتانیایی‌ آن‌ روی‌ داده‌ بود، رهبران‌ شیعی‌ مذهب‌ در عراق‌ با فرقه‌ سنی‌ مذهب‌ «شرفا» كه‌ توسط‌ شاه‌ فیصل‌ رهبری‌ شده‌ و در سوریه‌ تشكل‌ یافته‌ بود متحد گردیدند. هر دو گروه‌ بر سر فرمولی‌ توافق‌ كردند كه‌ براساس‌ آن‌ از یك‌ دولت‌ عرب‌ اسلامی‌ حمایت‌ كنند كه‌ امیر عرب‌ آن‌ از سوی‌ مجلس‌ مقننه‌ انتخاب‌ شده‌ باشد. در حالی‌كه‌ فرقه‌ شرفا این‌ فرمول‌ را به‌ عنوان‌ دروازه‌ای‌ برای‌ حكومت‌ خود تلقی‌ می‌كرد، روحانیون‌ شیعه‌ نیز امیدوار بودند كه‌ این‌ شرایط‌ آنها را قادر سازد تا در صورت‌ پایان‌ یافتن‌ قدرت‌ بریتانیا در كشور بر فرایند قانون‌گذاری، اِ‌عمال‌ نظر كنند. اگرچه‌ قبایل‌ شیعی‌ در جای‌ خود به‌ انقلاب‌ پیوستند؛ اما از ارتش‌ برتر و مسلح‌ بریتانیا شكست‌ خوردند. بریتانیا برای‌ مرعوب‌ شیعیان، شرفا و یك‌ گروه‌ از افسران‌ سابق‌ عثمانی‌ را برای‌ حكومت‌ عراق‌ برگزید. سالها بعد، شیعیان‌ اظهار می‌كردند كه‌ قیام‌ آنها باعث‌ شد تا اقلیت‌ سنی‌ بتواند قدرت‌ را تصاحب‌ كرده‌ و تمام‌ میوه‌های‌ آن‌ را برچیند. هم‌اكنون‌ این‌ احساس‌ در میان‌ شیعیان‌ كه‌ قدرت‌ از دستشان‌ ربوده‌ شده، قوی‌ می‌باشد و مبین‌ اعتراضشان‌ نسبت‌ به‌ سیاستی‌ است‌ كه‌ آنها را بار دیگر به‌ حاشیه‌ آینده‌ سیاسی‌ عراق‌ سوق‌ دهد.

حاكمان‌ سنی‌ عراق‌ یعنی‌ شرفا و افسران‌ سابق‌ عثمانی‌ كه‌ تا سال‌ ۱۹۵۸ بر عراق‌ حكومت‌ می‌كردند و همچنین‌ بعثی‌هایی‌ كه‌ یك‌ دهه‌ بعد، قدرت‌ را به‌دست‌ گرفتند، توانستند قانون‌گذاری‌ را انحصاری‌ كرده‌ و با ایجاد ارتشی‌ قوی‌ به‌ مهار اعتراض‌ و جنبشهای‌ شیعی‌ بپردازند. حكومت‌ سنی‌ عراق، با به‌ كارگرفتن‌ شیوخ‌ قبایل‌ و كاهش‌ قدرت‌ روحانیون، رهبری‌ شیعه‌ را مضمحل‌ كرد. دولت، موقعیت‌ علمی‌ و منابع‌ درآمدی‌ مدارس‌ علوم‌ دینی‌ نجف‌ را از بین‌ برد. از این‌ رو، نجف‌ در سال‌ ۱۹۴۶ موقعیت‌ خود به‌ عنوان‌ مركز آموزشی‌ شیعه‌ از دست‌ داده‌ و جای‌ خود را به‌ شهر قم‌ در ایران‌ داد.

همچنین‌ دولت‌ بعث، روحانیون‌ بزرگ‌ شیعه‌ را اعدام‌ یا زندانی‌ كرد. در این‌ میان‌ می‌توان‌ به‌ اعضای‌ دو خانواده‌ صدر و حكیم‌ اشاره‌ كرد. هدف‌ دولت‌ از این‌ كار، حصول‌ اطمینان‌ از عدم‌ ظهور تشكیلاتی‌ شیعی‌ بود كه‌ قادر به‌ ایفای‌ نقش‌ در صحنه‌ سیاسی‌ ملی‌ باشد.

حوادث‌ مربوط‌ به‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در سالهای‌-۱۹۷ ۱۹۷۹ باعث‌ تشجیع‌ شیعیان‌ عراق‌ و سوق‌ دادن‌ آنها به‌ سوی‌ رویارویی‌ علنی‌ با رژیم‌ بعث‌ گردید؛ اما محمدباقر صدر قبل‌ از اعدام‌ خود در سال‌ ۱۹۸۰ اعتقاد داشت‌ كه‌ شرایط‌ سیاسی‌ و جامعه‌شناختی‌ عراق‌ آمادگی‌ لازم‌ برای‌ وقوع‌ یك‌ انقلاب‌ اسلامی‌ را ندارد. همچنین‌ ایجاد حكومتی‌ مانند ایران‌ در میان‌ برخی‌ شیعیان‌ عراق‌ به‌ ویژه‌ اعضای‌ حزب‌ الدعوه‌ اسلامی‌ جایگاهی‌ نداشت. البته، حزب‌ الدعوه‌ در عراق‌ دهه‌ ۸۰ از هم‌ پاشید و به‌ گروه‌های‌ گوناگونی‌ در قم، دمشق‌ و لندن‌ تقسیم‌ گردید.

قیام‌ سال‌ ۱۹۹۱ شیعیان‌ به‌ نوبه‌ خود ناگهانی‌ و سازمان‌ نیافته‌ و فاقد رهبری‌ برجسته‌ای‌ برای‌ هدایت‌ و الهام‌بخشی‌ آن‌ بود. اندكی‌ پس‌ از اینكه‌ شورشیان‌ كنترل‌ بخش‌ اعظمی‌ از جنوب‌ عراق‌ را به‌دست‌ گرفتند، (آیت‌الله) ابوالقاسم‌ خویی‌ یكی‌ از رهبران‌ بزرگ‌ شیعیان‌ كه‌ در سال‌ ۱۹۹۲ در نجف‌ درگذشت‌از روی‌ بی‌میلی، تشكیل‌ نوعی‌ هیات‌ حاكمه‌ شیعی‌ در عراق‌ را مجاز دانست؛ اگرچه‌ او به‌ دنبال‌ تاسیس‌ حكومت‌ اسلامی‌ نظیر آنچه‌ كه‌ (امام) خمینی‌ طرفدار آن‌ به‌ شمار می‌آید، نبود. (آیت‌الله) خویی‌ نسبت‌ به‌ ورود در امور سیاسی‌ بی‌رغبت‌ بود. این‌ موضوع‌ حكایت‌ از تنش‌ كهنه‌ای‌ در اسلام‌ شیعی‌ میان‌ دو گرایش‌ متعارض‌ سكون‌گرا و عمل‌گرا دارد. بحث‌ بر سر اینكه‌ روحانیون‌ باید فعالیتهای‌ خود را به‌ امور مذهبی‌ محدود كنند و یا به‌ دنبال‌ نقشی‌ در دنیای‌ سیاست‌ باشند، دست‌كم‌ برای‌ یك‌ قرن‌ موضوعی‌ مناقشه‌برانگیز در میان‌ شیعیان‌ بوده‌ است. این‌ تنش‌ در ماه‌ مارس‌ گذشته‌ و در خلال‌ خلأ قدرت‌ ناشی‌ از جنگ‌ و فروپاشی‌ رژیم‌ بعث‌ اوج‌ گرفت. تنش‌ مورد اشاره‌ به‌وسیله‌ عواملی‌ نظیر رقابت‌ بر سر قدرت‌ بین‌ سران‌ مذهبی‌ شیعه، تلاش‌ ایران‌ برای‌ تاثیرگذاری‌ بر این‌ رقابت‌ و حضور نظامیان‌ امریكا در شهرهای‌ زیارتی‌ نجف‌ و كربلا بیشتر شده‌ است. (آیت‌الله) علی‌ سیستانی‌ یكی‌ از رهبران‌ برجسته‌ مذهبی‌ و شاگرد (آیت‌الله) خویی‌ كه‌ طرفدار نظریه‌ سكون‌گرایی‌ نیز می‌باشد، از ورود مستقیم‌ در مناقشات‌ سیاسی‌ پرهیز نمود؛ اما مخالفت‌ صریح‌ خود را با ورود نظامیان‌ امریكا و انگلیس‌ در عراق‌ اعلام‌ كرد. تقابل‌ میان‌ برخی‌ روحانیون‌ شیعی، سرانجام‌ در ۱۰ آوریل‌ با قتل‌ عبدالمجید خویی، فرزند (آیت‌الله) ابوالقاسم‌ خویی‌ دچار چرخش‌ گردید. مجید خویی‌ توسط‌ نظامیان‌ امریكا به‌ نجف‌ آورده‌ شد، با این‌ امید كه‌ بتواند از نفوذ خود در این‌ شهر استفاده‌ كند. قتل‌ مجید، مردی‌ كه‌ چهره‌ محافظه‌كارانه‌ای‌ از شیعه‌ ارایه‌ داده‌ بود، تاییدی‌ بر نقش‌ خشونت‌ در امور سیاسی‌ عراق‌ و دشواری‌ دستیابی‌ به‌ توافقی‌ برای‌ تقسیم‌ قدرت‌ در عراق‌ پس‌ از جنگ‌ به‌ شمار می‌آید. شیعیان‌ آگاه‌ برخلاف‌ سنیها كه‌ بر مبنای‌ اصول‌ نظری‌ فرقه‌ خود باید از حاكمان‌ اطاعت‌ كنند و حتی‌ برای‌ پرهیز از نزاع‌ و حفظ‌ وحدت‌ جامعه‌ مسلمین‌ در مقابل‌ ظلم‌ و ستم‌ كرنش‌ نمایند، هیچ‌ قدرت‌ و قیمومیتی‌ را به‌جز ولایت‌ امام‌ نمی‌پذیرند. (حضرت) مهدی(عج)، دوازدهمین‌ امام‌ از دیده‌ها پنهان‌ است. شیعه‌ معتقد است‌ كه‌ او روزی‌ مانند مسیح‌ ظهور خواهد كرد. در غیاب‌ او هیچ‌ انسانی‌ دارای‌ حاكمیت‌ كامل‌ و سرپرستی‌ مشروع‌ نمی‌باشد. این‌ نوع‌ نگرش‌ نسبت‌ به‌ قدرت‌ جهانی‌ موجب‌ بروز تفاسیر گوناگونی‌ در مورد مسوولیت‌ حكومت‌ و نقش‌ روحانیون‌ در امور حكومتی‌ در اسلام‌ شیعی‌ شده‌ است. دیدگاه‌ و برداشت‌ (امام) خمینی‌ از حكومت‌ فقهی، در میان‌ دیگر دیدگاه‌ها منحصر به‌ فرد است. سقوط‌ رژیم‌ صدام‌ موجب‌ شده‌ است‌ تا مباحثات‌ شیعیان‌ در معنای‌ حكومت‌ عدل‌ برای‌ عراق، از اولویت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار شود.

نگاهی‌ به‌ وضعیت‌ كنونی‌ شیعیان‌ عراق۱

ییتزاك‌ ناكاش۲

‌مترجم: محمدعلی‌ معتضدیان‌

پی‌نوشتها:

۱- به‌ نقل‌ از ماهنامه‌ فارین‌ افرز، سال‌ ۲۰۰۳، ش‌ جولای‌ / آگوست‌

- Yitzhak Nakash

ییتزاك‌ ناكاش‌ استاد مطالعات‌ خاورمیانه‌ در دانشگاه‌ براندیس‌ امریكا بوده‌ و نویسنده‌ كتاب‌ شیعیان‌ عراق‌ نیز می‌باشد.

زائری‌ در مصاحبه‌ با شبكه‌ تلویزیونی‌ امریكا این‌ واقعیت‌ را چنین‌ بیان‌ كرد: «ما هم‌اكنون‌ از چنگال‌ یك‌ حاكم‌ مستبد رهایی‌ یافته‌ایم، نمی‌خواهیم‌ حاكم‌ مستبد دیگری‌ جای‌ او را بگیرد. ما یك‌ دولت‌ عادل‌ می‌خواهیم، نه‌ دولتی‌ كه‌ بر ما تحمیل‌ شود.»

آیا شیعیانِ‌ قدرت‌ یافته‌ كه‌ بیشتر جمعیت‌ عراق‌ را تشكیل‌ می‌دهند، در پی‌ ایجاد یك‌ حكومت‌ اسلامی‌ نظیر ایران‌ می‌باشند؟ آیا حاضرند، دیگر قومیتها را هم‌ در قدرت‌ شریك‌ سازند؟ آیا ایالات‌ متحده‌ قادر خواهد بود، خود را به‌ عنوان‌ شریكی‌ قابل‌ اعتماد به‌ ویژه‌ در اذهان‌ شیعیان‌ جلوه‌گر سازد؟

حوادث‌ مربوط‌ به‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در سالهای‌ ---۱۹۷۸ ۱۹۷۹ باعث‌ تشجیع‌ شیعیان‌ عراق‌ و سوق‌ دادن‌ آنها به‌ سوی‌ رویارویی‌ علنی‌ با رژیم‌ بعث‌ گردید؛

تصمیم‌ شیعیان‌ مبنی‌ بر عدم‌ شورش‌ علیه‌ رژیم‌ صدام‌ در جنگ‌ اخیر، تاییدی‌ بر سوءظن‌ آنها نسبت‌ به‌ امریكا و همچنین‌ تاكیدی‌ بر علاقه‌ آنان‌ به‌ هویت‌ ملی‌ --- عراقی‌ خود می‌باشد.

تصمیم‌ امریكا در وانهادن‌ و تنها گذاشتن‌ شیعیان‌ در سال‌ ۱۹۹۱ باعث‌ بروز تنفر همگانی‌ آنان‌ و زنده‌ شدن‌ خاطراتی‌ گردید كه‌ حكایت‌ از خیانتهای‌ تاریخی‌ای‌ دارد كه‌ تجربه‌ كرده‌ بودند.

برخلاف‌ وعده‌های‌ فراوان‌ دولت‌ جرج‌ بوش‌ در مورد اینكه‌ نفت‌ عراق‌ به‌ مردمش‌ تعلق‌ دارد؛ چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ شیعیان‌ نگران‌ تسلط‌ دولت‌ امریكا بر منابع‌ نفتی‌ كشورشان‌ هستند. شكاف‌ عمیقی‌ بین‌ نقطه‌ نظرات‌ دولت‌ بوش‌ و انتظارات‌ شیعیان‌ در مورد عراق‌ جدید پس‌ از صدام‌ وجود دارد.

ویرانیهای‌ عظیم‌ ناشی‌ از جنگ‌ و تعلل‌ امریكا در بازگرداندن‌ امنیت‌ و خدمات‌ رفاهی، باعث‌ عمیق‌تر شدن‌ شكاف‌ مزبور شده‌ است. بنابراین، تعریف‌ چگونگی‌ روابط‌ امریكا و عراق‌ آسان‌ نبوده‌ و نیازمند مصالحه‌ دو جانبه‌ می‌باشد.

واشنگتن‌ نیازمند حصول‌ اطمینان‌ از عدم‌ تبدیل‌ ناآرامیهای‌ شهری‌ در جنوب‌ عراق‌ و بخشهایی‌ از بغداد به‌ نهضتی‌ ضد امریكایی‌ در مقیاسی‌ وسیع‌ و یا حتی‌ یك‌ انقلاب‌ نظیر آنچه‌ كه‌ در سال‌ ۱۹۲۰ به‌ دنبال‌ اشغالگری‌ بریتانیا رخ‌ داد، می‌باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.