جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

خرد یا خردورزی کدامیک ارزشمند است


خرد یا خردورزی کدامیک ارزشمند است

بررسی جایگاه عقل و عمل از منظر امام کاظم ع به مناسبت هفتم صفر

عقل در آموزه های اسلامی از چنان جایگاه، نقش و اهمیتی برخوردار است که به عنوان مهم ترین ابزار در اصول و فروع دین مورد توجه قرار گرفته است؛ چرا که اگر عقل در آدمی نباشد، دین و حیایی نیز نخواهد بود، چنان که روایات معتبر به صراحت بر این معنا و مفهوم تاکید دارند. شرافت و کرامت ذاتی انسان به وجود عقل کامل در اوست که در دیگر آفریده های الهی در این سطح وجود ندارد؛ چنان که شرافت ابدی انسان و قرار گرفتن در مقام خلافت الهی، به فعلیت یابی و کمال عقل بستگی دارد؛ از این رو در آموزه های قرآنی بر خردورزی به معنای فعلیت بخشی به عقل تاکید شده بطوری که تنها شرافتی که برای آدمی در آموزه های قرآنی مورد توجه و تاکید است، خردورزی است؛ چرا که عدم برخورداری از این توان و استعداد ذاتی به معنای سقوط به مرتبه پست ترین آفریده هاست. این جاست که ارتباط میان عقل و عمل به خوبی خود را نشان می دهد.

امام موسی کاظم(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) بر آن بود تا ارزش و جایگاه واقعی عقل را در نظر اسلام و وحی تبیین و روشن نماید؛ از این رو تاکید خاص بر عقل و خردورزی به معنای کاربردی کردن عقل در مقام عمل داشته است.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به برخی از آموزه های وحیانی بیان شده از سوی آن بزرگوار(ع)، بر آن است تا نقش عقل در مقام عمل را از نگاه و تحلیل ایشان بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● عقل، حجت باطنی الهی

خداوند هنگامی که انسان را آفرید، از روح خویش در او دمید تا همه صفات و اسمای کمالی در انسان سرشته شود و ظرفیتی برای متاله (خدایی شدن) فراهم آید. این گونه است که افزون بر صفات عمومی که در دیگر آفریده ها قرار داده شده بود، علم و عقل نیز در اوج آن به آدمی داده شد. اگر شرافت انسان به روح الهی دمیده شده در ذات اوست، کرامت انسانی به علم و عقل او می باشد. به این معنا که سطح عالی آگاهی و دانش او و زمینه بهره مندی از آن از راه به کارگیری عقل و خرد موجب شده تا انسان در چنان جایگاهی قرار گیرد که همگان مسخر او شوند و به اراده و عشق حبی، خود را تحت سلطه ربوبیت او قرار دهند تا انسان در مقام مظهریت و خلافت ربوبی هر یک را به کمال شایسته و بایسته اش برساند.

بدین ترتیب علم و عقل با هم گره خورد تا انسان بتواند حقایق هستی را بشناسد و فهم و درک درستی نسبت به آن پیدا کند تا با باروری آن چه به نام استعداد یا همان اسمای سرشته در ذات، شناخته می شود، متاله و خدایی شود. این تلاش و کوشش برای شدن و مظهریت یافتن، همان خردورزی است که ارتباط عقل با عمل را نیز تبیین و روشن می سازد.

از نظر آموزه های اسلامی در وحی قرآن و سخن معصوم(ع)، عقل همان چیزی است که دینداری و دیگر فضایل انسانی را برای انسان رقم می زند. از این رو در روایات بسیاری از جمله در کتاب عقل و جهل اصول کافی، بر این نکته تاکید شده که هر جا عقل حضور داشته باشد، دین و حیا آن جا حاضرند؛ زیرا دین و حیا از لوازم خردورزی و به کارگیری عقل است. دین، مجموعه ای از آموزه های هدایتی خداوند است که از طریق بیرون و انسان های کاملی به نام پیامبران به دست بشر می رسد. حیا نیز همه فضایل انسانی است که در منش آدمی ظهور می کند. بنابراین، هرگاه عقل به کار گرفته شود، دین داری و فضایل اخلاقی انسانی به طور طبیعی در آن جا تحقق می یابد. براین اساس حضرت امام موسی کاظم(ع) در سخنی می فرماید: «لا دین لمن لامروه له، و لامروه لمن لاعقل له، و ان أعظم الناس قدرا الذی لایری الدنیا لنفسه خطرا، أما ان أبدانکم لیس لها ثمن الا الجنه ، فلا تبیعوها بغیرها؛ کسی که جوانمردی ندارد، دین ندارد، و هر که عقل ندارد، جوانمردی ندارد. به راستی که با ارزشترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید که بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.

حضرت در این سخن به خوبی تبیین می کند که فضیلت و منش جوانمردی و مروت ارتباط تنگاتنگی با دین دارد و همین ارتباط میان عقل از سویی و دین و مروت از سوی دیگر وجود دارد. بنابراین، هر فضیلتی از جمله فضیلت مروت و جوانمردی را می بایست در خردورزان جست.

آن حضرت(ع) در سخنی دیگر، بی حیایی را عامل بازدارنده ای می داند که راه رسیدن به بهشت را بر انسان می بندد و بی حیا محروم از بهشت می شود؛ زیرا بی حیایی به معنای فقدان هر فضیلت انسانی و عدم مراعات اصول اخلاقی است. آن حضرت(ع) می فرماید: «ان الله حرم الجنه علی کل فاحش قلیل الحیاء لایبالی ما قال و لا ماقیل له؛ خداوند بهشت را بر هر هرزه گو کم حیا که باکی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام کرده است.»

این عدم مبالات تنها گوشه ای از بی حیایی شخص را نشان می دهد؛ چرا که از آن به کم حیایی تعبیر شده است و در حقیقت تمام بی حیایی را می بایست در بی مبالاتی مطلق در همه اموری دانست که فضیلت انسانی است. از این رو با توجه به سخن امام صادق(ع) و دیگر معصومان(ع) باید گفت، حیا تنها یک فضیلت نیست، بلکه نشانه همه فضایل انسانی است؛ چرا که فقدان حیا به معنای فقدان همه اصول اخلاقی و منش های انسانی است.

خردورزی موجب می شود تا انسان، حقایق هستی را چنان که هست دریابد و با آن ارتباط برقرار کند و مسیر هدایتی خویش را بیابد و در شدن کمالی، گام های مثبت و درستی را بردارد.

از نظر آموزه های اسلامی، هر که از عقل خویش بهره نبرد و خردورزی پیشه نکند، هرگز دین دار و انسان اخلاقی نخواهد بود؛ چرا که این خردورزی است که آن دو را تحقق می بخشد.

براین اساس، آن چه در روایت است که امام موسی کاظم(ع) فرمود: «ان لله علی الناس حجتین، حجه ظاهره و حجه باطنه ، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ همانا برای خداوند بر مردم دو حجت است، حجت آشکار و حجت پنهان، اما حجت آشکار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان و حجت پنهانی عبارت است از عقول مردمان.» به معنای این است که حجت ظاهری یعنی آموزه های وحیانی زمانی درک و فهم می شود که خردورزی انجام شود و انسان با عقل خویش بتواند حقیقت کلام وحی ظاهری را دریابد. از این رو در دین داری و تکلیف و بهشت، خردورزی و نه عقل محض شرط لازم دانسته شده است؛ زیرا بی خردورزی هرگز انسان نمی تواند اصول دین را بفهمد. این که در حوزه اصول الدین بر فهم عقلانی تاکید شده و تقلید را کافی به مقصود ندانسته اند، به سبب همین جایگاه خردورزی در اسلام است. همین مساله در فروع دین نیز مطرح می باشد؛ زیرا اصولا تکلیف بر محوریت خردورزی می گردد و در جایی که خردورزی نیست نه دین است و نه دینداری جایگاهی دارد و تکلیف و عقاب معنا و مفهومی ندارد.

حجیت ظاهر، زمانی تمامیت می یابد که حجت باطنی یعنی خردورزی بر آن مهر تایید نهد و این عقل است که درستی و نادرستی ادعای پیامبران را تایید یا تکذیب می کند. بنابراین کسی که فاقد عقل است، اصولا بیرون از دایره مخاطب وحی خواهد بود، چنان که فاقد خردورزی هرگز به دایره دینداری و ایمان وارد نخواهد شد، زیرا عقل در مقام عمل و کاربرد است که می تواند حقایق وحی و حجت ظاهری را دریابد و از آن بهره گیرد.

بر این اساس، محور همه مقامات انسانی را باید در خرد و خردورزی یافت و هرگونه نقش مثبت و کمالی را نیز به خرد و خردورزی نسبت داد و از آن بهره گرفت.

امام کاظم(ع) در مقام خردورزی و به تعبیر عربی، تعقل نه عقل و تأثیر آن در همه امور از جمله معرفت می فرماید: «ما بعث الله انبیاءه و رسله الی عباده الا لیعقلوا عن الله، فاحسنهم استجابه احسنهم معرفه لله، و اعلمهم بأمرالله أحسنهم عقلا و أعقلهم أرفعهم درجه فی الدنیا و الاخره ؛ خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوی بندگانش بر نینگیخته، مگر آن که از طرف خدا تعقل کنند و خردورزی نمایند. پس نیکوترینشان از نظر پذیرش، بهترینشان از نظر معرفت به خداست، و داناترینشان به کار خدا، بهترینشان از نظر عقل است، و عاقلترین آنها، بلند پایه ترینشان در دنیا و آخرت است.»

در این سخن، جایگاه واقعی عقل نسبت به حجت ظاهری یعنی وحی و رسالت پیامبران(ع) به خوبی بیان شده است. به این معنا که اگر عقل و تعقل نباشد هرگز نمی تواند به چیزی از مقامات انسانی دست یابد. کسی که خردورزی می کند نسبت به خدا و هستی، علم و معرفت درست و کاملی پیدا می کند و هرگونه دوری از تعقل و خردورزی به معنای فقدان معرفت و علم به خدا، توحید، صفات الهی و شقاوت ابدی است.

کاری که پیامبران انجام می دهند، تبیین راهکارهای بهره گیری درست از خرد و تقویت خردورزی و مانند آن است تا اندک اندک انسان خود به درک حقیقت برسد. هر چه انسان بر اساس آموزه های وحیانی که مثبت و عقلانی یافته، عمل کند، سعه صدر می یابد و عقل و خردش به کمال نزدیک تر می شود و حقایق را به شکل بهتر و نیکوتر درک و فهم کرده و در مسیر شدن کمالی گام برمی دارد.

● ارزش خردورزی

در ارزش و اهمیت خرد و خردورزی همین بس که آن حضرت(ع) محور همه چیز در دنیا و آخرت را منوط بدان می سازد و حتی در سخنی دیگر، آن را به عنوان محور نیایش ها و خواسته های شخص قرار می دهد و می فرماید که انسان اگر چیزی بخواهد، کمال عقل را بخواهد؛ زیرا کمال انسانیت در آن است و دین و آخرت در گرو آن می باشد. بنابراین تضرع و انابه به درگاه الهی برای تحقق این خواسته امری است که بدان تشویق می کند و می فرماید: «من أراد الغنی بلا مال و راحه القلب من الحسد و السلامه فی الدین فلیتضرع الی الله فی مسالته بأن یکمل عقله، فمن عقل قنع بما یکفیه و من قنع بما یکفیه استغنی و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنی أبدا؛ هر کس بی نیازی خواهد بدون دارایی، و آرامش و آسایش دل خواهد بدون حسادتی از سوی دیگران، و سلامتی دین طلبد، باید به درگاه خدازاری کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، هر که خردورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود، بی نیاز گردد و هر که بدانچه او را بس بود قانع نشود، هرگز به بی نیازی نرسد.»

بنابراین، غنا و ثروت واقعی را باید در کمال عقل و تعقل جست؛ زیرا هر ثروت و مالی که به دست آید و حفاظت شود، بلای جان آدمی می شود، ولی وقتی انسان به کمال عقل برسد، همه چیز را به درستی چنان که هست درمی یابد و مسیر واقعی خویش را پیدا می کند و در مسیری گام برمی دارد که آسایش بی زحمت و آرامش غیرمحسود خواهد داشت.

● عمل نیک، نشانه خردورزی

بر پایه آن چه گفته شد، به سادگی می توان دریافت که عمل صالح بهترین نشانه در خردورزی انسان و بهره مندی وی از آن است. کسی که کارهای نیک و پسندیده عقلانی و شرعی انجام می دهد،عاقلی است که حق خرد را ادا کرده و مغز و لب آن را با اعمال نیک و صالح روشن ساخته است.

ترک گناهان و ناپسندهای عقلانی و شرعی که از آن به تقوای جامع و عام یاد می شود، گوشه ای دیگر از خردورزی را نشان می دهد. از این رو در روایات و اخبار، خردورزی و قوت و کمال آن را در عمل به معروف و ترک منکرات دانسته اند.

امام کاظم(ع) در سخنانی گوشه هایی از این خردورزی و کمال و قوت را بیان می کند که بیانگر ارتباط کامل میان عقل و عمل است. بدین معنا که عقل نظری تا به عقل عملی نینجامد به کمال نمی رسد. آثار و برکات این خردورزی و کمال و قدرت را می توان در رفتار و کردار شخص به سادگی شناسایی کرد.

امام موسی بن جعفرالکاظم(ع) درسخنی می فرماید: «الصبر علی الوحده علامه قوه العقل، فمن عقل من الله تبارک و تعالی اعتزل اهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عند ربه و کان الله آنسه فی الوحشه وصاحبه فی الوحده، و غناه فی العیله و معزه فی غیر عشیره ، صبر برتنهایی، نشانه قوت عقل است، هرکه ازطرف خداوند تبارک و تعالی تعقل کند و خردورزی نماید از اهل دنیا و راغبین به آن، کناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و درتنهایی یار او، و توانگری او در نداری و عزت او در بی خویشاوندی است.

صبر که از مهمترین فضایل بشریت است و همه انسانهای کامل از آن درسطوح بالا برخوردار بودند، به عنوان نشانه ای از قوت عقل دانسته شده است که موجب می شود تا دنیا در نزد عاقل ابزار رشد و کمال باشد و نه هدف اصلی در زندگی و این گونه است که خردورزی فضایل بزرگی چون صبر را در آدمی ایجاد و تقویت می کند.

خردورزی فضیلتی دیگر چون زهدورزی نسبت به دنیا را تقویت و یا ایجاد می کند. امام کاظم(ع) در این باره در حدیثی دیگر می فرماید: «ان العقلاء زهدوا فی الدنیا و رغبوا فی الاخره لانهم علموا ان الدنیا طالبه و مطلوبه و الاخره طالبه و مطلوبه من طلب الاخره طلبته الدنیا حتی یستوفی منها رزقه، و من طلب الدنیا طلبته الاخره فیاتیه الموت فیفسد علیه دنیاه و آخرته، به راستی که عاقلان، به دنیا بی رغبتند و به آخرت مشتاق؛ زیرا می دانند که دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، که هرکه آخرت خواهد دنیا او را بخواهد تا روزی خود را از آن دریافت کند، و هرکه دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتش را بر او تباه کند.»

از نظر آن حضرت(ع) انسان خردمند با نگاهی به جایگاه دنیا به آن توجه می یابد و آن را بهترین ابزار برای رشد و خدایی شدن می داند. از این رو می فرماید: «اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا باعطائها ما تشتهی من الحلال و مالایتلم المروه و ما لاسرف فیه، واستعینوا بذلک علی امور الدین، فانه روی «لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه؛ برای خود بهره ای از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردی ایجاد نکند و اسراف نباشد منظور دارید، و به این وسیله برای امور دین یاری جویید؛ زیرا که روایت شده است: «از ما نیست کسی که دنیایش را برای دینش ترک گوید یا دینش را برای دنیایش رها سازد.»

چنین نگرشی به دنیا و آخرت می تواند آدمی را چنان متحول سازد که تمامی تلاش و کوشش خویش را در دنیا برای معرفت بیشتر و بهتر نسبت به فلسفه آفرینش و موقعیت خود و خدا مصروف می دارد و برای رسیدن به موقعیت برتر یعنی متاله شدن، بهترین و نیکوترین کارها را انجام می دهد.

آن حضرت(ع) برای تبیین بهتر جایگاه دنیا براساس قاعده نیازهای دنیوی در راستای تقویت اصالت آخرت می فرماید: «اجتهدوا فی ان یکون زمانکم اربع ساعات: ساعه لمناجاه الله، و ساعه لامرالمعاش، و ساعه لمعاشره الاخوان و الثقاه الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن، و ساعه تخلون فیها للذاتکم فی غیر محرم و بهذه الساعه تقدرون علی الثلاث ساعات؛ بکوشید که اوقات شبانه روزی شما چهار قسمت باشد:

۱) قسمتی برای مناجات با خدا،

۲) قسمتی برای تهیه معاش،

۳) قسمتی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیب های شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص می ورزند،

۴) و قسمتی را هم در آن خلوت می کنید برای درک لذت های حلال و تفریحات سالم و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجام وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.»

خردورزی همانند هر عمل دیگر نیازمند ممارست و تلاش و کوشش است؛ زیرا عقل هر چند که قوه محض نیست، ولی قوه ای است که برای رسیدن به قوت و قدرت و کمال، نیازمند کار و ورزش است تا به بلوغ نهایی خود برسد و رشید گردد. رشد نهایی نیازمند آن است که انسان به درستی از عقل بهره گیرد و برای این که بستر مناسبی برای تعقل و خردورزی فراهم آید، باید کارهایی از جمله هم نشینی با خردمندان و خردورزان را پیشه گرفت و از مشورت خردورزان بهره گرفت تا عقل و خرد در آدمی به کار افتد و مسیر شدن کمالی خویش را بیابد. امام کاظم(ع) می فرماید: «مجالسه أهل الدین شرف الدنیا و الاخره ، و مشاوره العاقل الناصح یمن و برکه و رشد و توفیق من الله، فاذا أشار علیک العاقل الناصح فایاک و الخلاف فان فی ذلک العطب؛ همنشینی اهل دین، شرف دنیا و آخرت است، و مشورت با خردمند خیرخواه، یمن و برکت و رشد و توفیق از جانب خداست، وقتی خردمند خیرخواه به تو نظری داد، مبادا مخالفت کنی که مخالفتش هلاکت بار است.»

در مقابل، هرگونه ترک مجالست و هم نشینی با خردورزان به معنای سفیه شدن است. بسیاری از مردم از عقل خویش بهره نمی گیرند و تعقل نمی ورزند؛ لذا در عالم خیال زندگی می کنند و از عالم عقل و خرد به دور هستند. مجالست و نشستن با این توده های بی خرد و کم خرد موجب می شود تا آدمی مسیر حق را گم کند و سرگرم امور لغو و بیهوده شود. از این رو امام(ع) نسبت به این گونه نشست و برخاست ها و مجالس هشدار می دهد و می فرماید: «ایاک و مخالطه الناس و الانس بهم الا أن تجد منهم عاقلا و مأمونا فانس به و اهرب من سایر هم کهربک من السباع الضاریه ؛ بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانتداری در میان آنها بیابی که در این صورت با او انس گیر و از دیگران بگریز، مانند گریز تو از درنده های شکاری.»

آن حضرت(ع) درباره تأکیدش بر مجالست با اهل امانت در جایی دیگر بیان می کند: «أداء الامانه و الصدق یجلبان الرزق، و الخیانه و الکذب یجلبان الفقر و النفاق؛ امانتداری و راستگویی، سبب جلب رزق و روزی اند و خیانت و دروغگویی، سبب جلب فقر و دورویی.» بنابراین، برای این که انسان از رزق و روزی هایی که موجبات شدن های کمالی را فراهم می آورد، بهره مند شود، باید مسیر امانت داری را در پیش گیرد و با آنان هم نشین شود؛ چرا که بزرگ ترین امانت الهی در نزد انسان، عقل است که لوازم آن دین و اخلاق است و رشد و کمالش در ولایت و مظهریت ربوبی تجلی و بروز می کند.

● نشانه های تعقل

نشانه های تعقل را می توان در همه رفتارهای اخلاقی و اجتماعی شخص دید. از جمله امام کاظم(ع) در بیان نشانه های عقل و خردورزی می فرماید: «ألتودد الی الناس نصف العقل؛ مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.» این بدان معناست که هر خردورزی، عاشق مردم است بی توجه به این که مسلمان و کافر باشد؛ چرا که آن ها را آفریده الهی می داند. بنابراین دوستی با آنان به طور طبیعی در او رشد می یابد و بروز پیدا می کند، مگر آن که همان عقل و خرد در مرتبه بالاتر، او را از محبت و دوستی نسبت به دشمنان راه انسانیت و اخلاق باز دارد؛ چنان که در آیات قرآنی بیان شده است.

از نظر امام(ع)، عقل انسان با عمل، قوت و قدرت می یابد و کمال پیدا می کند؛ بنابراین تأکید ایشان بر کارهای نیک به ویژه اجتماعی آن به اشکال مختلف تمرکز می یابد؛ چرا که از نظر اسلام و قرآن، آن چه ارزش دارد خود عقل نیست بلکه خردورزی یا همان تعقل است. از این رو در آیات قرآنی واژه عقل به شکل اسمی آن به کار نرفته و همواره به صورت فعل ماضی و مضارع به کار رفته است تا این معنا تأکید شود که آن چه مهم است تعقل و خردورزی است نه داشتن عقلی که به کار گرفته نمی شود. خردورزی نیز در شکل عمل خود را نشان می دهد که در گوشه ای از سخنان حضرت کاظم(ع) به این معنا پرداخته شد. باشد با بهره گیری از خردورزی و عقل همراه با عمل در مسیر کمالات الهی و متاله شدن گام برداریم و همانند آن انوار، از مظهریت ربوبیت در دنیا و آخرت بهره مند شویم.

احسان مرادی



همچنین مشاهده کنید