جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مبانی دین زدایانه روشنفکری دینی


مبانی دین زدایانه روشنفکری دینی

روشنفکران دینی دارای آراء و نظرات گوناگونی پیرامون فقه و مباحث جانبی آن هستند که تحلیل و نقد هریک از آنها مقاله ای مستقل می طلبد

روشنفکران دینی دارای آراء و نظرات گوناگونی پیرامون فقه و مباحث جانبی آن هستند که تحلیل و نقد هریک از آنها مقاله ای مستقل می طلبد. در این میان به وضوح می توان وجوه مشترکی میان این اندیشه های فقهی و دینی یافت که آنها را با هم هماهنگ نشان می دهد. هدف و رسالت روشنفکری دینی بر برقراری آشتی میان دین و دینداری با مبانی اندیشه و زندگی انسان مدرن، به شدت با اندیشه های غرب شناسی همین طیف از روشنفکران و نیز درکی که آنان از مدرنیسم و جهان جدید ارائه می دهند، سازگار نیست. ۱()

به عقیده آنان-چنان که گذشت- مولفه های اساسی مدرنیسم درتعارض بنیادین با دین و دین ورزی است و بدین جهت، جریان فکری متجدد خواهی به نهضت دین گریزی وشاید دین ستیزی تبدیل گردیده است. به همین سبب،می توان ادعا کرد که آشتی میان مبانی و زیر ساخت های دین ومدرنیته با حفظ هویت آنها وبدون تصرف در یکی به نفع دیگری امکان ندارد.

برخورد گزینشی انسان دین مدار یا انسان متجدد درقبال این دو مقوله متضاد، اگر درحد برخی از ظواهر طرف مقابل باقی بماند، مشکل و چالش چندانی برای این دو انسان متفاوت ایجاد نمی کند،اما آشتی میان مبانی فکری و اندیشه های زیربنایی این دو جریان،دستاوردی جز تناقض در عرصه اندیشه،گفتارو کردار ندارد. تناقضاتی که نمونه های فراوانی از آن را می توان در آثار روشنفکران دینی مشاهده کرد.

راه دیگری که می تواند این چالش عمده را به ظاهر بر طرف سازد،تغییرو تحریف مفاهیم و آموزه های یکی از دو طرف نزاع است، تا جایی که آنان را با طرف دیگر هماهنگ نماید.نمونه های بسیاری از این حرکت نیز در آثار روشنفکران دینی یافت می شود که اگر نگوییم در تمامی موارد ،حداقل در بیشتر موارد مفاهیم دینی دچار تغییر ودگرگونی گردیده اند،تا بامفاهیم و مقتضیات مدرنیته ،سازگار شوند.برای توجیه چنین جنبش فکری حتی نظریه معرفت شناختی نیز ارائه گردیده است

● تناقضات علمی و بین روشنفکران دینی :

روش روشنفکران و پایه گذاران پروژه مدرنیزاسیون دین و فقه که فقه شناسی خود را نیز بر این پایه قرار داده اند:

الف) راز زدایی و تعبد گریزی: عقل سلیم هیچ انسانی کم ترین تردیدی در اطاعت محض از خدا را روا نمی دارد. عقل مدرن به راحتی به این حکم عقل سلیم تن نمی دهد و از پذیرش راز و تعبد در دین گریزان است. روشنفکران برای آشتی دادن بین این دو در برزخ گیر کرده اند و دچار تناقض گویی شده اند.

ب)پیوند دین با غیب: “یک فرد با ایمان در برابر اوامر و نواهی خداوند چون و چرا نمی کند. او اگر به صدق در مقام ایمان برآمده باشد، باید خود را تسلیم اوامر و نواهی خداوند کند، ایمان تعلق است و در مقام تعلق آدمی خود را از دست می دهد و فدا می کند و دیگر مجالی برای چون و چرا نیست”. (نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص۱۸۰)

بله آموزه هایی وجود دارد که با عقل قطعی بشر تعارض دارد و عقل آنها را صریحا باطل می شمارد و آموزه هایی که عقل بشر از اثبات و ابطال آنها عاجز است که در صورت فلسفه نیاز به وحی در کنار عقل شکل می گیرد و انسان برای رسیدن به مقصد والای خود از عقل و وحی بهره مند می گردد.

ج) تعبدگرایی عقلانی دینداران: اگر تعبد و تسلیم بر پایه مبانی عقلانی شکل گیرد، نه تنها با عقل و علم منافاتی ندارد بلکه الزام عقل نیز پشتوانه آن خواهد بود. بدین جهت است که تقلید و تعبد فقط در احکام و فروع و اعتقادات جاری می شود و اندیشه دینی باید بر پایه عقلانی شکل گیرد. روشنفکران در این دو بند با مومنان و دینداران همدل هستند.

د)عقل گرایی افراطی وشکاکانه در غرب:جنبش عقلانیت درغرب گرفتار بیماری مهلک شکاکیت گردیده و تا جایی پیش رفته که به مجموعه تاریخ - حتی حوادث۵ دقیقه قبل) اعتماد ندارد.( ملکیان، مصطفی، سنت و سکولاریسم، ص۲۷۶ )

با توجه به این مطلب به خوبی هویدا است که مهمترین عقاید ما در باب ازکجا آمده ایم؟ به کجا خواهیم رفت؟ و... هیچ یک قاطع نیست (راهی به رهایی، ص۱۲۵ )

این عقلانیت از پذیرش عقلانی دین روی برگردانده و راز و تعبد برای او به خرافه تبدیل خواهد شد. البته این بلا به جز باورهای دینی عقل و علم را نیز مورد حمله قرار داد یکی از جبهه فیلسوفان عقل گرا و دیگری از جبهه فیلسوفان حس گرا و هر دو یک محصول بیشتر به بار نیاورد و آن بی اعتمادی نسبت به عقل بود (فربه تر از ایدئولوژی، ص۳۵۶ )

البته این عقلانیت افراطی همه فیلسوفان دنیای مدرن را در بر نمی گیرد.

و) راززدایی و تعبدگریزی انسان متجدد: به تمام ادبیات کلاسیک ماقبل مدرن بنگرید مثل مولوی، عطار، حافظ و دیگران و به ادبیات دینی نگاه کنید که محوری ترین آن قرآن و کلمات بزرگان و ... است. در تمام آنها روح واحد می بینید که اعتقاد به یک نیروی غیبی، یک موجود نهان در آنها وجود دارد.

مهمترین حادثه جدایی ماقبل مدرن و دوران مدرن همان چیزی است که ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی تحت عنوان راززدایی عالم مطرح کرد.

روشنفکران بدون در نظرگرفتن پیش فرض های معرفت شناسی گرفتار تعصب کورکورانه شده و ظهور آزاد اندیش را در غرب می دانند. روشنفکران چالش فکری بعضی را که متاثر از فرهنگ غرب هستند به نیکی دیده و از روی دلسوزی درصدد چاره اندیشی برآمده اند.”امر و نهی و تکلیف، زبان فقه است و در واقع فقه با جوان صحبت می کند. زبان فقه را جوانان نمی فهمند! آنها تنها زبان تفکر و تجربه کشف واقعیت های زندگی را می فهمند.”( نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص۴۷۹)

روشنفکران نیز که با خرد غربی انس و الفت پیدا کرده اند، دین بدون تسلیم و تعبد در کامشان شیرین تر و گوارا تر است:”به گمان بنده بزرگترین نقدی که بر طرز تفکر، نحوه تفکر و معیشت سنتی می توان داشت تعبدی و طالب تسلیم و تقلید بودن است که استدلال گریز و حتی استدلال ستیز است. تعبد، تسلیم و تقلید که در مقام نظر با عقلانیت منافات دارند و در مقام عمل با آزادی، باید به حداقل ممکن کاهش یابند.”

( ملکیان، مصطفی، نقد و نظر، ش۱۹ ،ص۱۵ )

”دینداری معیشت اندیش عامیانه، بسیار سنتی نیز هست. دنیا برای این دسته از دینداران بسیار اسطوره ای است آنها دنیایی را که علم، فلسفه و تکنولوژی جدید معرفی می کند یا اصلا نمی شناسند یا اگر قدری می شناسند حسابش را از حساب اسطوره های دینی خودشان جدا نگاه می دارند. آنها خدای معینی دارند، درکی خاص از تاریخ و از بشرواز پیامبر دارند که منافاتی بین آنها و جهان جدید نمی بینند؛ اگر منافاتی هم می بینند عیب را بیش تر بر جهان جدید می نهند تا بر اندیشه های خودشان”.( سروش، عبدالکریم، سنت و سکولاریسم، ص۱۳۷)

روشنفکران اندیشه تعبدپذیر فقیهان را برنمی تابند و در بسیاری از احکام شرعی همچون مقررات سیاسی و احکام زنان و... بر آنها خرده می گیرند. آنها عبادات و معاملات را فاقد رمز و راز می دانند و شاکله آن را عقلانی تصور می کنند:”عبادت رسمی اسلامی که به جای عبادت عصر جاهلیت نشسته بود و امور رازگونه نبودند. معاملات نیز اموری عقلانی بودند نه رازگونه.”.( نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص۱۶۴و راهی به رهایی، ص۲۷۲ )

آنان می کوشند در عرصه های دیگر دانش دین نیز تا حد امکان، ارتباط آموزه های دینی را با جهان غیب قطع کنند وبه آن چهره ای عقل پسند بدهند تا جایی که می توان با یافتن بهانه ای از پذیرش پیام غیبی خودداری نمود.”وقتی پای استدلال وتمسک به قواعد به میان بیاید رابطه سخن با وحی بریده خواهد شد وآن سخن با ترازوی دلیل توزین خواهد شد. اگر دلیل قانع کننده باشد مدعی را می پذیریم واگر نباشد

نمی پذیریم. دیگر مهم نیست که استدلال کننده علی (علیه السلام) باشد یا دیگری”

.( بسط تجربه نبوی ،ص ۱۳۵ و سیاست نامه، ص۳۶۰وآیین شهریاری،ص۱۳۶)

روشنفکران دینی در فرار تعبد و رازآن قدر اصرار دارند که در بیشتر موارد به راحتی می توان تفسیرو فهم آنان را از بسیاری از متون دینی پیشگویی نمود ازاین رو آنان کمتر خود را با متون دینی درگیر می کنند وبه کاوش و دقت در فهم متون

می پردازند بلکه انتظار، پیش فرض ودر نهایت پیش داوری خود که برخواسته ازعقلانیت عصری آنان است، به عنوان قرائت صحیح از دین ارائه می دهند.( فصلنامه فقه اهل بیت علیهم السلام ،ج۳۹و۴۰)

تلخیص از محمد طاهری

پی نوشت :

۱(): تلخیصی از مقاله روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه، فصلنامه فقه اهل بیت علیهم السلام، ج۳۹ و۴۰