دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ما هم یافتیم


ما هم یافتیم

کسانی که فریاد معروف یافتم, یافتم ارشمیدس را شنیده اند احتمالا ً با نگارنده هم عقیده اند که اگر او زنده بود امروز نیز فریاد یافتم, یافتم را به عنوان یک پیروزی سر می داد البته این بار نه در عرصه علم فیزیک بلکه در عرصه مدیریت کشورمان

کسانی که فریاد معروف <یافتم، یافتم> ارشمیدس را شنیده‌اند احتمالا ً با نگارنده هم عقیده‌اند که اگر او زنده بود امروز نیز فریاد <یافتم، یافتم> را به عنوان یک پیروزی سر می‌داد؛ البته این بار نه در عرصه علم فیزیک بلکه در عرصه مدیریت کشورمان!

از نخستین روزهای آغاز به کار دولت نهم، بسیاری از کارشناسان، صاحب نظران و نمایندگان مجلس – بدون توجه به خط بندی‌های مرسوم سیاسی– نگرانی خود را از مکانیزم تصمیم سازی در این دولت ابراز داشتند.

آنها همچنین به انتقاد از رئیس دولت نهم پرداختند که چرا در گزینش مدیران، حتی با احزاب و گروههای اصولگرا مشورت نکرده است. در مقابل، حامیان دکتر احمدی نژاد، رویه مورد عمل را از امتیازات مدیریتی رئیس دولت نهم می‌دانستند. عده‌ای دیگر نیز برای حمایت از رئیس جمهور، مرزهای انصاف را زیر پا گذاشتند و ادعا کردند که مخالفت‌ها و انتقادها، از ناحیه کسانی است که منافع آنها به خطر افتاده و یا دست آنها از بیت المال و امکانات عمومی‌قطع شده است. با گذشت کمتر از یکسال از آغاز به کار دولت و جدایی اولین مدیر عالیرتبه دولتی، مشخص گردید که حتی برخی یاران نزدیک رئیس جمهور نیز یارای همراهی با بعضی برنامه‌های او را ندارند و یا مایل نیستند در پیگیری برخی سیاست ها، شریک باشند. روند جدایی اعضای دولت که از شهریور ۸۵ آغاز شده بود تا امروز ادامه یافته است و اکنون در عرصه‌ای که مهمترین دغدغه عمومی‌است یعنی <اقتصاد کشور> نه تنها تمامی‌یاران اولیه دولت، جای خود را به افراد دیگر داده‌اند بلکه عملکرد دومین گزینه رئیس جمهور برای تصدی بانک مرکزی نیز با انتقاد شدید رئیس جمهور مواجه شده است. در عرصه مربوط به رفاه اجتماعی هم پس از تغییرنخستین وزیر انتخابی، اکنون زمزمه هایی در مورد حذف وزیر رفاه از طریق ادغام وزارتـخانه تحت تصدی او به گوش می‌رسد. البته تغییرات بی سابقه مدیریتی – که حتی امنیتی‌ترین کرسی دولت یعنی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی را نیز شامل شد – تنها عرصه‌ای نبود که دولت نهم را از دولتهای پیشین متفاوت می‌ساخت. در سه سال اخیر بی اطلا عی وزیران و روسای دستگاههای مهم از برخی اقدامات و تصمیم گیریها، از ویژگی هایی است که مـی‌تـوان آن را مـخـصوص دولت نهم دانست: بی خبری سخنگوی دولت از تغییرات کابینه، بی اطلاعی وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی از تصمیم رئیس جمهور برای کاهش نرخ سود بانکی و دستور رئیس جمهور برای کاهش این نرخ تنها دو روز پس از تاکید دو مقام اقتصادی بر ثابت ماندن سود بانکی، ‌ بی اطلا عی وزیر خارجه از برخی مکاتبات با سران سایر کشورها، اظهار بی اطلاعی وزیر دادگستری از طرح امنیت اجتماعی در حالی که به ادعای فرمانده نیروی انتظامی‌این طرح در سه جلسه با حضور رئیس جمهور بررسی شده است و در آخرین مورد اظهار نظر رئیس کل بانک مرکزی مبنی بر اینکه <از زمان و رقم نرخ تورم هدف سال ۸۷ و نرخ سود عقود مبادله‌ای اطلاع ندارم> نمونه هایی است که نشان می‌دهد بسیاری از تصمیمات توسط تعدادی از یاران نزدیک رئیس جمهور یا خود او اتخاذ می‌گردد به طوری که حتی مسئولان مستقیم مربوطه در دولت، تقریبا همراه با سایر مردم واحتمالا از طریق رسانه‌ها در جریان خبر قرار می‌گیرند. البته این سکه یک روی دیگر هم دارد که اگر به دقت مورد توجه قرار گیرد پیامدهای منفی آن، بسیار بیشتر است. روی دیـگـر سکه مربوط به نحوه دسترسی رئیس جمهور– یا حلقه اصلی تصمیم گیری در کشور– از برخی تحولا ت کوچک و بزرگ است. تکذیب مکرر و جدی موضوع گرانی توسط رئیس جمهور و متهم ساختن رسانه‌ها به دروغ پردازی در این مورد، نخستین نمونه‌ای بود که نشان می‌داد بسیاری از گزارش‌ها به موقع به دست رئیس جمهور نمی‌رسد.

آخرین نمونه هم مربوط به نکته‌ای است که در سخنرانی اخیر رئیس جمهور پیرامون حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر مطرح شد و بازتاب‌های نه چندان مناسب در محافل خبری و سیاسی بین المللی داشت. البته در سخنرانی اخیر، نکات دیگری هم وجود داشت که به فرض پذیرش دقت آن نکات، تنها می‌توان آن را ناشی از انتقال دیر هنگام برخی اطلا عات به رئیس جمهور دانست. انتقاد شدید از برخی راهبردها و راهکارهای مورد عمل وزارت اقتصاد و بانک مرکزی و انتساب بسیاری از مشکلا ت به برنامه ریزی‌ها و اقدامات این دو دستگاه مهم نشان می‌دهد کـه علـیـرغم تـحـمـیـل فشارهای فراوان اقتصادی به مردم– که رئیس جمهور حداقل بخشی از آن را ناشی از عملکرد مدیران اقتصادی دولت خود می‌داند – این مسائل با تاخیر به اطلاع رئیس جمهور می‌رسد و او زمانی به این واقعیت‌ها دست یافته که تنها راه مقابله با آن را در افشاگری عمومی‌و تریبونی دانسته است.

واکـنـش دیـرهـنـگـام رئـیـس جـمـهـور در بـرابـر تبلیغاتوزارت مسکن برای وامهای سه و ده میلیونی– علیرغم اعتقاد او بر تاثیر مخرب این تبلیغات بر بازار مسکن– نمونه دیگری است که به آشکار شدن بحث سرمقاله کمک می‌کند.

آنچه به عنوان نمونه ذکر گردید به <یافتن > این حقیقت منجر می‌شود که ظاهرا تصمیم گیریها در دولت نهم نهایتا به شخص رئیس جمهور و تعدادی از مشاوران نزدیک او ختم می‌شود و آنها نیز به دلیل اشتغالا ت متعدد – که بخشی از آن نیز ناشی از روش مدیریتی دولت نهم است – گاه با تاخیرهای طولا نی در جریان بعضی واقعیت‌ها قرار می‌گیرند.نتیجه این مـکـانـیـزم تـصمیم گیری نیز در خوش بینانه‌ترین شرایط، به وضعیتی منجر می‌شود که دو شخصیت حامی‌دولت در مجلس هفتم یعنی احمد توکلی و محمدرضا باهنر بیان کردند: <محرومیت دولت از داشتن قطب نما در امور اقتصادی و فقدان استراتژی در برخی عرصه‌های فعالیت دولت.>

‌ ‌دکتر احمدی نژاد در سخنرانی اخیر خود اعلا م کرده است که در مبارزه با مفسدان، از هیچکس باک ندارد. دوست و دشمن نیز به بی باکی و پرتلا ش بودن وی اعتراف دارند. او می‌تواند این بی باکی را در بر هم زدن رویه مورد عمل خود و برخی مشاوران در سه سال اخیر نشان دهد. اگر او به این <یافته> توجه کند پرکاری او کمک خواهد کرد که در مدتی کوتاهتر از زمان مورد انتظار، برخی پیامدهای منفی ناشی از مکانیزم تصمیم سازی‌های اولیه در دولت نهم جبران و در سال نوآوری، زمینه پیشرفت در عرصه‌های گوناگون فراهم شود؛ اگرچه شاید این <بی باکی> و <نوآوری > در دوره مسئولیت دولت احمدی نژاد به نتیجه کامل نرسد!