یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

معرفی شخصیت پیغمبر اسلام


معرفی شخصیت پیغمبر اسلام

امروزه برای شناخت هر مكتبی , ابتدا می توان شخص و شخصیت بنیانگذارش را از هر جهت مورد مطالعه و با دقت كامل او را در تمام زمینه های زندگیش مورد بررسی قرار داد و شخصیت شناسی كرد

امروزه برای شناخت هر مكتبی ، ابتدا می توان شخص و شخصیت بنیانگذارش را از هر جهت مورد مطالعه و با دقت كامل او را در تمام زمینه های زندگیش مورد بررسی قرار داد و شخصیت شناسی كرد ; یعنی شخص و شخصیتش را از نظر آراء ، افكار ، اخلاق و عقاید بررسی كرده ، تا به وسیله این شناخت ، مكتبش را بهتر و كاملتر معرفی نمود .

از این جهت بخشی به معرفی رهبر عزیز اسلام اختصاص داده شده ، تا با شناخت او بهتر بتوان آیین پاك و مكتب عالیش را شناخت ; زیرا آن رادمرد بزرگ انسانی ، كاملترین و عالیترین مظهر اسلام است كه می توان تمام برنامه های قرآن را در اعمال ، رفتار ، آراء ، عقاید ، روحیات پاك و صفات پسندیده اش مشاهده كرد .

در حقیقت وجود پیامبر در تمام برنامه هایش ، آیینه تمام نمای اسلام و قرآن است كه با شناخت او به طور صحیح و كامل ، می توان اسلام و جنبه سازندگیش را شناخت ، و دریافت كه اسلام در تمام زمینه ها و مسائل زندگی ، حیات بخش انسان است .

● سیمای محمد (صلی الله علیه وآله) در نگاه علی (علیه السلام)

علی (علیه السلام) در معرفی رسول گرامی اسلام می فرماید :

«قامتش متوسط ، محاسن انبوه ، چهره برجسته و ارغوانی و آثار قدرت از ظاهرش آشكار بود . چیزی كه بیش از همه قابل توجه است ، صفات روحی و مزایای اخلاقی آن رادمرد بزرگ بود كه وی را از همه عالم ، برتر و بالاتر قرار داده است .

بر اثر كثرت عبادت ، از زیادی كلام متنفر و غالباً خاموش می نشست . نشانه بالاترین درجه نیكوكاری و احسان از چهره اش پیدا بود و انصاف گویی جزء طبیعت او قرار داشت . بی حد خلیق و منصف بود و دوست و بیگانه ، قوی و ضعیف در نظرش یكسان بودند ; ولی نسبت به فقرا محبتی خاص داشت ، همانطور كه فقرا را به خاطر فقر ، حقیر نمی دید ; اغنیا را نیز به خاطر ثروت تنها احترام نمی كرد . نسبت به واردین و اصحاب اظهار محبت می كرد و هیچوقت جواب خشن و سختی به آنها نمی داد .

آن چنان در سیاست و كیاست برتری داشت ، كه از افرادی ضعیف و پراكنده ، ملتی قوی بنا نهاد كه با هیچ حادثه تاریخی از بین نخواهد رفت ; زیرا از جسم و جان خویش در راه به ثمر نشستن نهال نوپای اسلام مایه گذاشته بود .

كسانی كه به ملاقات وی شرفیاب می شدند ، از آنها با چهره باز پذیرایی می كرد و مطالب آنان را با كمال صبر و تحمل گوش می داد ، و تا برنمی خاستند حركت نمی كرد . هر كس با وی مصافحه می كرد ، تا دستش را رها نمی نمود ، دست خود را نمی كشید اگر با وی در موضوعی سخن می گفتند ، تا او سخنش را قطع نمی كرد ، آن حضرت سخن خود را قطع نمی فرمود . بیشتر اوقات به دیدار اصحاب خود می رفت ، و آنچنان بی تكلّف زندگی می كرد كه گوسفندان را خود می دوشید .

از طرف دیگر چنان قدرت در حل مشكلات داشت كه از متخصصین فن نیز داناتر و آگاه تر بود . چنان راه می رفت كه گویی ، در سراشیبی حركت می كند و با این كه وقار و آرامش زیادی داشت ; هنگام قدم زدن گویی از زمین كنده می شد ، هنگام كار به گونه ای به كار می پرداخت كه هركس می دید فكر می كرد همه حواس و فكرش ، در اطراف آن دور می زند .

در هنگام جنگ آن چنان به فرمان خدای متعال حركت می كرد ، كه هیچ چیز نمی توانست جلوی او را بگیرد .»

در نقل دیگری آمده است كه امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود : « شجاع ترین و جنگاورترین ما ، كسی بود كه در جنگ به او نزدیك تر باشد » .

آن حضرت مرد جنگ بود ، خطوط و نقشه جبهه را دقیق ترسیم می كرد و سپاه و لشكر را فرماندهی می نمود و می جنگید ; آنچنان كه گویی فرمانده جنگی است ، كه تنها تخصصش آن فن است . نه تنها در جنگ بلكه در تمام رشته هایی كه وارد می شد همینطور بود ; یعنی تصور می كردی متخصص آن كار است .

هم پدر بزرگوار بود و هم شوهری نیك ، خانواده بزرگی را با نفقه بسیار سرپرستی می كرد ، هم نفقه نفسانی ، روحی و نفقه مالی ، گویی والاترین و دلسوزترین پدری است كه چشم روزگار به خود دیده است .

آن حضرت لباس و كفش خود را با دست خویش وصله می كرد ، و همیشه فقرا را نزد خود جمع می نمود و آنها را محترم می داشت .

تا زمانی كه از دنیا رفت ، حتی برای یك مرتبه از نان جو غذای سیر تناول نكرد ! . بیشتر اتفاق می افتاد كه در منزل وی ، به منظور پخت غذا آتشی روشن نمی شد ، و در آن مدت غذای وی و اهل خانه اش خرما و آب بود .

نبی بزرگ اسلام بر نفس خویش مسلط بود ، سخن كم می گفت ، زیاد فكر می كرد و اراده اش در نهایت درجه قوت بود . اگر چه وارستگی و سادگی وی حیرت انگیز بود ; ولی مقید بود كه همیشه خود را تمیز و پاكیزه نگاه دارد . در تمام مدت عمر ، كارهای شخصی خود را به دیگری محول نكرد ، و خود عهده دار كارهای شخصی خویش بود . او سرمشق مردم در زندگی عملی بود .

در تحمل مشقت توانایی زیادی داشت ، چنان كه یكی از غلامان وی نقل می كند : مدت هیجده سال در خدمتش بودم ، در تمام این مدت یك حركت یا سخن ملال آور مشاهده نكردم . در جنگ شجاعت و دلیری از خود نشان می داد و از هیچ خطری فرار نمی كرد ، با این وصف هیچ وقت هم بدون جهت خود را در خطر نمی انداخت .

آن بزرگ مرد آسمانی ، قبل از این كه با گفتار خود راهنمای خلق باشد ، با رفتار شخصی خود ، بهترین تربیت كننده و رهبر بود ، نخست از خویش نمونه عملی دستورات قرآن را نشان می داد ، آنگاه مردم را بدان دستورات دعوت می نمود . گاهی از شدت گرسنگی ، بر شكم مبارك سنگ می بست و اگر بر سفره ای می نشست ، آنچه از غذا حاضر بود تناول می فرمود و ایراد نمی گرفت ، از غذاهای حلال دوری نمی جست و از لباس آنچه فراهم بود می پوشید .

آن انسان كامل و جامع ، در دورترین محل مدینه ، از بیمار عیادت می كرد ، با محتاجان می نشست و با فقرا هم غذا می شد . مركب معینی برای سواری نداشت ، اسب ، شتر یا الاغ سوار می شد و گاهی نیز پیاده به مقصد می رفت ، بوی خوش را دوست داشت و از بوی بد بیزاری می جست . دانشمندان و آگاهان را گرامی می داشت و بزرگان را با مهر ، محبت ، احسان به طرف خود جلب می نمود . از خویشاوندان دیدن می كرد ، بدون این كه یكی را بر دیگری برتری دهد . بر احدی جفا و ستم روا نمی داشت و عذر عذرخواهان را می پذیرفت . شوخی می كرد ; اما حق می گفت ، می خندید ولی صدای خود را به خنده بلند نمی كرد . با او به درشتی سخن می گفتند اما او حوصله می كرد . بدی ها را به رخ اشخاص نمی آورد و بدی را به بدی تلافی نمی نمود و از بدكاران گذشت می كرد .

كسی در سلام بر او پیشی نداشت . بیشتر اوقات دو زانو می نشست و دست بر زانو می گرفت . تازه واردین ، او را در میان جمع نمی شناختند ; زیرا در هنگام نشستن جای معینی نداشت . بیشتر به طرف قبله می نشست و هر كس به دیدنش می رفت ، عبای مبارك خود را زیر پایش قرار می داد ، در حالی كه با آن هیچ آشنایی نداشت . برای مهمان تكیه گاه قرار می داد و اگر مهمان نمی پذیرفت ، با اصرار به او می قبولاند . دیر غضب و زودگذر بود . با محبت و سودمندترین فرد برای مردم بود .

شیرین تر و گویاتر از همه سخن می گفت ; ولی كم می گفت ، در عین كم گفتن تمام كلام و خواسته اش را بازگو می كرد . سكوتش طولانی و بدون احتیاج سخن نمی گفت . هرگز از او سخن بد شنیده نشد . در حال خشم و رضا جز حق و حقیقت نمی فرمود .

بهترین غذای او آن بود كه برای تمام مردم فراهم بود ، غذای خیلی گرم نمی خورد ، از غذایی كه نزدش بود تناول می كرد و برای خوردن طعام با سه یا چهار انگشت مقدسش غذا میل می كرد ، نانش از آرد جو سبوس نگرفته بود و پیاز ، سیر و پیازچه نمی خورد و از هیچ طعامی بدگویی نمی كرد ، غذای مانده بر انگشت را با دهان پاك می كرد و مانده غذا را میل می فرمود و می گفت : بركت غذا در آخر آن است .

لباسش تا روی پای او را می گرفت ، در هنگام قدرت ، می بخشید ، همیشه خوش رو و ظاهر و باطنش یكی بود ، خوشنودی و خشم از چهره اش آشكار بود ، كریمترین و راستگوترین انسان ها بود ، بدهكاری مالی خود را ادا می كرد و كسی كه ناگهان او را می دید ، بزرگیش را درك و مجذوب آن حضرت می شد .

چیزی از او نمی خواستند مگر آن كه عنایت می فرمود ، بر كودكان می گذشت و به آنان سلام می كرد . در مرتبه اول هر كس با او ملاقات می نمود ، ابهت آن حضرت او را می گرفت و از هیبت آن حضرت مضطرب می شد ، به او می فرمود : آرام و آسان باش ، من نیز مانند شمایم . هرگز او را صدا نكردند مگر این كه جواب داد . هرگاه با اصحاب خود می نشست ، اگر درباره آخرت سخن می گفتند توجه می كرد و اگر درباره غذا و آشامیدنی صحبت می كردند ، با آنان همگام می شد و اگر در اطراف دنیا حرف می زدند ، برای آنكه از آنان دلجویی كند در اطراف همان مطلب گفتگو می كرد.

پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: کتاب بر بال اندیشه