جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

موسیقی خوب, مرزها را می شكند


موسیقی خوب, مرزها را می شكند

جنگوگ سال ۱۳۲۷ در جنوبی ترین شهر استان فارس شهر لار دیده به جهان گشود موسیقی را در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پی گرفت و همزمان نزد استادان علی اكبرخان شهنازی, محمد حسن عذاری و غلامحسین عذاری به آموزش نوازندگی تار و سه تار و رموز و ظرایف موسیقی سنتی پرداخت

عطاء جنگوگ اگرچه چهره ای شناخته شده در ردیف نوازی است، اما با انتشار آلبوم «مال كنون»، هم مردم و هم جامعه موسیقی دریافت كه با نوازنده ای چیره دست و آهنگسازی خوش ذوق و با بصیرت مواجه شده است. این آلبوم قرائتی تازه و امروزین از ملودی های منطقه فارس بود.

●●●جنگوگ سال ۱۳۲۷ در جنوبی ترین شهر استان فارس( شهر لار) دیده به جهان گشود. موسیقی را در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پی گرفت و همزمان نزد استادان علی اكبرخان شهنازی، محمد حسن عذاری و غلامحسین عذاری به آموزش نوازندگی تار و سه تار و رموز و ظرایف موسیقی سنتی پرداخت. از جمله آثار جنگوگ می توان به كار مشتركش با شهرام ناظری (ترا من چشم در راهم) اشاره كرد. وی اخیراً نیز كاری را در گوشه نهفت دستگاه نوا انجام داده است كه نشان دهنده تلاش های مداوم و خستگی ناپذیرش در كشف و معرفی فضاهای تازه ای از ردیف موسیقی ایرانی است.

▪از چه زمانی به عالم موسیقی كشیده و به ساز تار علاقه مند شدید؟

- از اوایل ورود به دبیرستان علاقه مند این ساز شدم و مشق آن را شروع كردم، این علاقه مندی البته بی هزینه نبود. خانواده فشار می آوردند كه از درس می افتی، باید درس بخوانی و... همان مشكلاتی كه در آن زمان بود.

بالاخره، با درست كردن اشیایی مثل تار، با چوب و وسایل دیگری كه دم دست بود یك چیزهایی درست می كردیم كه بتوانیم ادای تار زدن را دربیاوریم.

▪صدای تار را كجا شنیده بودید؟

- یك رادیوی دوموج داشتیم كه آن زمان تنها معلم من بود. من نیز نوازندگی اساتیدی را كه در رادیو می نواختند در خانه تقلید می كردم. خوب، آن موقع در شهر ما استادی نبود، تا سال ها بعد كه خدمت استاد مرحوم عذاری در تبریز رسیدم. چون می دانستم، استاد بزرگی در تبریز است كه شاگرد مرحوم درویش خان و استاد شهنازی است، به آن جا رفتم و به هر زحمتی بود ایشان را پیدا كردم. چند ماهی خدمت ایشان بودم و در این مدت، چند تا پیش درآمد را با هم كار كردیم. به ردیف نرسیده بودیم كه من بعد از چهار ماه به زادگاهم یعنی شهر لار برگشتم. دیدم اشكال كار خیلی زیاد است و سه، چهار ماه تمرین اصلاً فایده ای ندارد. این بود كه سال بعد در دانشكده موسیقی هنرهای زیبای تهران امتحان دادم و قبول شدم. از آن زمان دیگر سرنوشت من تغییر كرد.

مثل این كه جور دیگری رقم خورد. دیدم هر چه قدر كار كرده ام را باید كنار بگذارم و یا دقیق تر بگویم، نگاه دیگری به آنها بیندازم.

▪ می توان گفت كه به شكل منسجم آموزش موسیقی را از آن جا شروع كردید؟

- بله و از همان زمان كه در دانشكده ثبت نام كردم، خدمت استاد علی اكبر خان شهنازی رسیدم. هفته ای دو جلسه در هنرستان و دو جلسه در مكتب صبا با ایشان كار می كردم. كلاً، مدت ۹ سال با ایشان بودم. یعنی تا بعد از انقلاب. خدا رحمتشان كند. منزلشان دماوند بود و من مرتب این مسیر را می رفتم و می آمدم. بعد از مدتی، تدریس به شاگردهای جدید در یك كلاس جداگانه به من سپرده شد.

ایشان هم نظارت می كردند و اگر اشكالی در كار بود، درست آن را تذكر می دادند.

البته در دانشگاه نیز با استاد نورعلی خان برومند چهار سال كار كردم. وضع به همین منوال ادامه داشت تا این كه یك روز جناب استاد دكتر داریوش صفوت، مسئول مركز حفظ و اشاعه موسیقی آن زمان به دانشگاه ما آمدند و با وسواس خاصی كسانی را كه علاقه مند بودند و می دانست كه حالا به نوعی جدیت بیشتری در كار از خود نشان می دهند، برای همكاری با مركز دعوت كرد. از جمله آقای مشكاتیان، آقای كیانی نژاد(استاد نی)، آقای علی اكبر شكارچی (كمانچه نواز) و بنده.

سرنوشت این گونه شد كه در مركز حفظ و اشاعه موسیقی شروع به كار كردم و تا سال ۷۵ هم در مركز بودم و فعالیت می كردم.

▪فعالیتتان در مركز حفظ و اشاعه موسیقی به چه صورت بود؟

- در آن جا ما هم درس می دادیم و هم از اساتید بزرگی كه در آن جا مشغول به كار بودند درس می گرفتیم. مثل مرحوم سعید هرمزی، مرحوم استاد فروتن، استاد بهاری و یا استاد بیكجه خانی. یادم می آید استاد بیكجه خانی فقط ماهی دو بار می آمدند مركز. وقتی هم كه می آمدند، من ایشان را رها نمی كردم و از محضر ایشان استفاده می كردم. خلاصه ضمن این كه استخدام شده بودیم و در گروه های مختلف با هم كار می كردیم برای ما یك فضای پژوهشی و كارگاهی هم بود كه از دانش و تجربه بزرگان موسیقی استفاده كنیم.

▪ از كارهای گروهی كه آن جا انجام می دادید می توانید نام ببرید؟

- در كنسرت هایی كه سالانه برگزار می شد، شركت می كردیم از جمله با مرحوم رضوی سروستانی، استاد آواز، چند تا كنسرت اجرا كردیم. با استاد بهاری چندین كنسرت اجرا كردیم.

▪ از كی به فكر موسیقی فولكلور و كاركردن در این زمینه افتادید؟

- از سال ۵۸ به فكر تنظیم و اشاعه موسیقی فولكلور افتادم و چهار سال در این زمینه كار كردم تا سال ۶۲ كه آلبوم پرستاره را به اتفاق آقایان آذرسینا، شناسا، شفیعیان و مرتضی اعیان، منتشر كردیم كه موسیقی فولكلور و محلی استان فارس است. تا آن زمان هیچ كس در این زمینه كار نكرده بود و انصافاً خیلی تأثیرگذار شد و بدعتی شد برای كارهای فولكلور بعدی. این شد كه آلبوم پرستاره را آن هم بدون مجوز بیرون دادیم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.