چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اوباما و ناقوس جنگ


اوباما و ناقوس جنگ

جیمی کارتر به جهت حضور شوروی تنها به تبلیغ در این مورد بسنده کرد اما این گروه ها به جهت «حس برتری اخلاقی» و باور به همسو بودن با منطق تاریخ و از همه مهم تر نبود دشمن بزرگی چون شوروی به «پیاده سازی عملیاتی» به جای تبلیغ خواهند پرداخت یکی از مهم ترین بخش های جامعه آمریکا که در صورت ورود باراک اوباما به کاخ سفید می تواند اعتبار فراوانی به آنان در شکل دادن به منطق روشنفکرانه سیاست خارجی بدهد, طبقه تحصیلکرده مرفه است

سخنان اخیر باراک اوباما در صورت پیروزی در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری آمریکا اهمیت فزاینده‌ای را در اعتبار بخشیدن به ترسیم یک تصویر واقعی از خط‌مشی‌های آمریکا در رابطه با خاورمیانه دارا است. معضل اساسی بخش وسیعی از نخبگان این منطقه نسبت به آمریکا فهم شناخت کم آنان از چگونگی و چرایی شکل‌گیری تصمیمات در قلمرو سیاست خارجی این کشور است.

این کاستی هنگامی بیشتر ملموس می‌گردد که متوجه باشیم نظرات و ارزیابی این نخبگان از تاثیر انکارناپذیری در تعیین خط‌مشی‌ها و استراتژی‌های کشورهای خاورمیانه در مورد کیفیت تعامل با آمریکا برخوردار است. بیانات باراک اوباما نمایشگر یک دگرگونی و حتی یک تغییر غیرقابل انتظار نبود بلکه بیش از همیشه نشان داد که انتظارات و تلقیات از او در منطقه تا چه اندازه به‌دور از یک فهم مبتنی بر ماهیت سیاستگذاری، نقش فزاینده گروه‌های ذی‌نفوذ، ساختار به‌شدت غیرمتمرکز قدرت سیاسی در آمریکا، محاسبات انتخاباتی بالاخص در سطح فدرال، چشم‌اندازهای حیات‌دهنده فرهنگ سیاسی و از همه مهم‌تر تاثیر پایگاه جغرافیایی، اقتصادی، ارزشی و اجتماعی احزاب در قوام دادن به تصمیمات در حوزه سیاست خارجی آمریکا بوده است.

بسیاری از نخبگان حاضر در ساختار قدرت در منطقه حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ را باور نداشتند. کثیری از آنان با شعف فراوان به استقبال پیروزی قاطع حزب دموکرات در انتخابات میاندوره‌ای سال ۲۰۰۶ رفتند که از نقطه‌نظر آنان طلیعه‌گر خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق محسوب می‌گشت. در همین چارچوب برخی از همین نخبگان به دلایل بسیار ساد‌ه‌اندیشانه، خواهان پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۸ هستند. غالبا با توجه به تجارب تاریخی این گفته اهمیت فزون‌تر پیدا می‌کند که «نیات خیر ره به جهنم می‌برند...». برنامه‌ریزی باراک اوباما برای حضور در مبارزات انتخاباتی که نزدیک به دو سال قبل شروع و مبارزات مقدماتی حزب دموکرات که پنج ماه پیش آغاز گردید، در نهایت پیروزی او بر حریف قوی دموکرات را به همراه داشت.

رقابت درون‌حزبی نیازمند گفتمانی بود که گروه‌های خاص را مدنظر داشت... در واقع بیانات او در طول مبارزات مقدماتی برای جلب حمایت بخش‌های خاصی از پایگاه حزبی تدوین گشته بود. او برای اینکه پایگاه خود را بسیج کند مجبور بود که بین خود و هیلاری کلینتون با توجه به اینکه هر دو از یک جناح بوده و در حوزه سیاست داخلی همسویند، در حیطه سیاست خارجی فاصله عمیقی ایجاد کند. با توجه به این نکته که چنین رفتاری ضرورت گریز‌ناپذیر برای پیروزی نهایی بود، اظهارات او در رابطه با ضرورت مذاکره در مورد خاورمیانه قابل تامل است. هنگامی که او به قطعیت متوجه شد به کاندیداتوری حزب رسیده است، برنامه واقعی و قابل انتظار به صحنه آورده شد، چنانکه با توجه به چند نکته کلیدی می‌توان سیاست‌های اجرایی باراک اوباما در رابطه با خاورمیانه را در صورت راهیابی به کاخ سفید پیش‌بینی کرد. باراک اوباما فاقد تجربه در سیاست خارجی است و با توجه به اینکه افرادی در قالب فکری زبیگنیو برژینسکی که همیشه از خطر «کمربند سبز» صحبت کرده است مشاور او هستند، می‌توان انتظار داشت که او خواهان کندن «قلاب آهنی» این کمربند شود. باراک اوباما به لحاظ اینکه برای حضور در کاخ سفید و پس از آن برای پیشبرد برنامه‌هایش در کنگره نیاز حیاتی به حمایت‌های همه‌جانبه گروه‌های لیبرال طرفدار موضوعات پساصنعتی دارد سیاست اشاعه دموکراسی جورج دبلیو بوش را به کناری خواهد گذاشت و شاه‌بیت سیاست جیمی کارتر را سرلوحه سیاست خارجی آمریکا در کلیدی‌ترین قلمرو یعنی خاورمیانه قرار خواهد داد.

جیمی کارتر به جهت حضور شوروی تنها به تبلیغ در این مورد بسنده کرد اما این گروه‌ها به جهت «حس برتری اخلاقی» و باور به همسو بودن با منطق تاریخ و از همه مهم‌تر نبود دشمن بزرگی چون شوروی به «پیاده‌سازی عملیاتی» به جای تبلیغ خواهند پرداخت. یکی از مهم‌ترین بخش‌های جامعه آمریکا که در صورت ورود باراک اوباما به کاخ سفید می‌تواند اعتبار فراوانی به آنان در شکل دادن به منطق روشنفکرانه سیاست خارجی بدهد، طبقه تحصیلکرده مرفه است. بخش وسیعی از این طبقه که بازوی فکری لابی‌های پرقدرت هستند، معتقدند آمریکا باید هر هزینه‌ای را بپردازد تا «متحد استراتژیک» او مصون از خطر بماند. از نظر آنان دفاع از «دژ فرهنگ و تمدن غرب» در منطقه خاورمیانه، جنگ برخلاف تفکر امروزی حاکم در کاخ سفید نه یکی از گزینه‌ها بلکه اولین گزینه است. برخلاف نظر کسانی که به لحاظ عدم درک سیستمی از معادلات بین‌المللی، فقدان بینش در خصوص تفاوت جایگاه آمریکا و اروپا در صحنه جهانی، ناآگاهی در رابطه با نقش آمریکا به عنوان ناظم و نقش اروپا به عنوان طبقه بهره‌مند از مزایای نظم حاکم با افتخار صحبت از این می‌کردند که نام میانی کاندیدای دموکرات، رنگ پوست او، خاستگاه خانوادگی و ارزش‌های پدری‌اش که کمتر از دو سال او و مادرش را همراهی کرد به معنای دگرگونی اساسی در سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه خواهد بود و اوباما در واقع تجلی‌گر این است که او-با-ما است باید ذهنیتی دیگر را بیان کرد.

نیروهای ارزشی و گروه‌های اجتماعی کلیدی طرفدار باراک اوباما در کشور آمریکا، در صورت رفتن او به کاخ سفید شرایط را به گونه‌ای تعریف خواهند کرد که با توجه به نیاز احساسی چپ اروپا به همراهی با اولین سیاهپوست لیبرال حاکم در جهان غرب در عصر مدرن، ضرورت جنگ در خاورمیانه از مشروعیت هنجاری فراوان و در نتیجه احتمال وقوع فزاینده برخوردار خواهد شد.

حسین دهشیار



همچنین مشاهده کنید