یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
زلزله
اولین کتاب قصهای که پدرم برایم خرید، کتاب کدو کدو قلقله زن بود. همیشه با خودم فکر میکردم یعنی روزی کدویی به این بزرگی پیدا خواهم کرد؟! تا با آن به شهری دیگر بروم. مغازههای میوه فروشی پر از کدو بود اما کدو تنبلی به اندازه من نداشت. هر شب به یاد کدو قلقلهزن به خواب میرفتم و خوابهای نارنجی میدیدم. یک شب خواب آرامم پریشان شد. زمین تکان میخورد و میلرزید. ناگهان همه چیز فرو ریخت. اتاق نارنجی من خراب شد و من دیگر هیچ چیز ندیدم. چشمانم به سختی باز میشد اما جایم گرم و دلنشین بود. از ناحیه پا کمی احساس ناراحتی میکردم با خودم فکر کردم شاید داخل کدو هستم و کمی کدو برایم تنگ است. نوری سوسوکنان به داخل چشمم دوید و صدایی آشنا گفت: سلام. چشمان گرم پدرم بود که به من نگاه میکرد. درد داشتم اما چقدر در آغوشش احساس آرامش میکردم. خدا را شکر کدو کدو قلقله زن من پدرم بود.
مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری انتخابات پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403 رئیس جمهور ستاد انتخابات کشور
قتل آلودگی هوا تهران هواشناسی شهرداری تهران سرقت پلیس راهور پلیس سازمان هواشناسی سلامت آموزش و پرورش محیط زیست
دولت چهاردهم خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا بورس بانک مرکزی قیمت خودرو حقوق بازنشستگان دولت سیزدهم دلار واردات خودرو
ماه محرم سینمای ایران سریال رامبد جوان هنرمندان تلویزیون الناز شاکردوست سینما کتاب
کنکور ۱۴۰۳ حافظه
روسیه آمریکا جو بایدن رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه انگلیس فلسطین چین دونالد ترامپ حماس ولادیمیر پوتین
یورو 2024 فوتبال استقلال پرسپولیس تیم ملی آلمان خوان کارلوس گاریدو تیم ملی اسپانیا علیرضا بیرانوند ترکیه لیگ برتر کریستیانو رونالدو بازی
هوش مصنوعی سرطان فناوری سامسونگ ناسا نخبگان ایلان ماسک امنیت سایبری آیفون
کاهش وزن میگرن