یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
وای اگر گلگیرم به صافکاری برود
وقتی غذای محل کارتان تعریفی نداشته باشد خبر افتتاح یک رستوران تازه حتما خبر کنجکاوی برانگیزی است. افتتاحیه رستورانها هم که اغلب با غذای رایگان یا دستکم تخفیف قابل توجهی همراه است. وقتی سراغ این رستوران تازه و افتتاح شده میروید چه چیز دیگری ممکن است در همان نگاه اول آنقدر میخکوبتان کند که حتی اگر سیر هم باشید دست کم دقایقی را دور و بر رستوران بپلکید و سرک بکشید؟ چیزی که مرا میخکوب کرد صف بلند و چشمگیر جلوی رستوران بود، اما نه صفی از آدمهای گرسنه، بلکه صفی از ۴۰ فولکس واگن قورباغهای قدیمی که با وجود سن ۴۰ ساله همگی از تمیزی برق میزدند و از همه شرایط لازم برای ایجاد یک منظره کاملا تشریفاتی برخوردار بودند، اما اصلا این همه فولکس واگن قورباغهای با این شکل و شمایل از کجا آمده بودند؟
کلوب ماشینبازهای قدیمی در هر شهر، دفتری دارد، اما اگر جای مشخصی نداشته باشد هم همدیگر را میشناسند، با هم دوست و آشنا هستند و هوای هم را دارند. شبها با هم بیرون میروند. با هم یکجا میروند. گاهی هم گردهمایی میگذارند و دور هم جمع میشوند و ماشینهایشان را هم میآورند یا اگر یکیشان برنامه خاصی داشت به سراغش میروند تا هوایش را داشته باشند.
پس فولکسبازها هم همدیگر را میشناسند و هوای هم را دارند و این گاهی قصهساز هم میشود. مثلا یکی از ماشینبازها، فولکسی دارد که صاحب قبلیاش آن را خودش وارد کرده، ۴۰ سال آن را تر و خشکش کرده و سرانجام یک روز بعد از آن که یک اتوبوس به گلگیر عقبش میزند، غصه ماشینش را تاب نیاورده و جانش را پای این غصه از دست میدهد! مالک کنونی این فولکس که خبردار میشود فرزندان آن مرحوم قصد دارند ماشین را اوراق کنند، آب دستش بوده زمین گذاشته و بیمعطلی ماشین را خریده است که خدای ناکرده میراث آن مرحوم با پایانی چنین حزنانگیز یعنی اوراقشدن روبهرو نشود.
● ماشینهایی به تعداد انگشتان دست
حامد ذاکری که از خانوادهای نام آشنا در میان ماشینبازهاست، میگوید: این کلوبها بیشتر مربوط به ماشینهایی مثل پیکان و فولکس است که البته زیادند و هنوز شما خیلی از آنها را میبینید که در شهر تردد میکنند، اما کسان دیگری هستند که عشقشان چیز دیگری است؛ ماشینهایی که خاص باشد. پیکان و فولکس تا دلتان بخواهد پیدا میشود اما بنزهای ۱۷۰ که در تهران تردد دارند شاید به۲۰ عدد هم نرسد. پدر حامد یکی از این بنزهای ۱۷۰ را دارد و هر که در مورد این ماشینها سوالی داشته باشد چه درباره لوازم و قطعات و چه درباره مسائل فنی، سراغ آقای ذاکری میآید.
یکی از ماشینبازهای معروف تهران یک فراری قرمز دارد که از آن در سراسر دنیا چهارتا بیشتر پیدا نمیشود؛ دو تا در موزههای آمریکا، یکی در موزه فراری ایتالیا و دیگری هم که دست اوست حوالی پاساژ تندیس تهران.
اما جای همه این ماشینهای قدیمی در کلکسیونهای شخصی نیست. بسیاری از این ماشینها هنوز برای صاحبانشان کسب درآمد میکند؛ کسب و کاری که با اجارهدادن این ماشینهای کلاسیک میچرخد. این ماشینها را چه کسانی و برای چه کاری اجاره میکنند؟
● آنتیک زیر پای عروس و داماد
حامد ذاکری میگوید: برای بسیاری از فیلمهای قدیمی سراغ خانواده ذاکری آمدهاند. او از فیلم عکاسخانه به عنوان آخرین فیلمی که ماشینهای او را روی پرده برده نام میبرد و میگوید ماشینهایش در کلاهپهلوی و سرزمینکهن هم نقش بازی کردهاند. با این حال، سازندگان فیلمها تنها مشتری او نیستند. بسیاری از ماشینبازها، ماشینهای قدیمیشان را برای مراسم عروسی هم کرایه داده و میدهند.
شروین یزدی که یکی از کرایهدهندگان این ماشینهاست، میگوید: ماشینهای کلاسیک برای مراسم عروسی طرفدار عام ندارد، اما آدمهای خاص برای مراسمشان از این ماشینها استفاده میکنند. قیمت اجاره این ماشینها، ساعتی ۳۵ هزار تومان است و از یزدی بیشتر بنز ۱۰۵ و ۱۰۶ برای عروسی کرایه میکنند.
ذاکری نیز خاص بودن کسانی را که ماشین قدیمی کرایه میکنند، تائید میکند و میگوید: تعداد محدودی از مردم این ماشینها را اجاره میکنند و البته آنها هم کسانی هستند که مراسم خیلی خوبی دارند؛ کسانی که وضع مالیشان خوب است و خود یا خانوادهشان بنز و بیامو سوار هستند و برای مراسمشان سراغ ماشینهای قدیمی میآیند. البته از قشر پایین هم هستند کسانی که این ماشینها را دوست دارند، اما بیشتر میتوان گفت ۶۰ تا ۷۰ درصد کسانی که ماشین کلاسیک برای مراسمشان اجاره میکنند از طبقات بالا هستند.
به گفته او، مردم عادی بیشتر علاقهمند به ماشینهای بی ام و کروکی هستند که با راننده یا بیراننده و با همان قیمت ماشینهای کلاسیک میتوان به صورت ساعتی کرایهشان کرد.
یزدی نیز تائید میکند: مردم ایران ماشینهای کروک را بیشتر میبرند. او در پاسخ به این پرسش که مردم بیشتر به دنبال چه ماشینی هستند، میگوید: کسانی که وسعشان برسد یک چیزی میگیرند که توی چشم باشد. ملت ما فقط دنبال این هستند که یک چیزی باشد که فک همه را بیندازد. مثلا ما بیشتر، ماشینهای کوپه کرایه میدهیم. حالا اگر بنز باشد سیالکا یا اسالکا یا اگر بیامو بخواهند مثلا زد فور... یا مثلا ممکن است کسی موستانگ بخواهد، اما کلا مردم ماشین کروک را بیشتر میبرند.
به گفته او، قیمتها از روزی ۶۰۰ هزارتومان شروع میشود و بالاتر از این نیز میرود. موستانگ او قیمتش روزی ۶۰۰ هزار تومان است، زد فور را روزی ۷۵۰ هزار تومان کرایه میدهد و کرایهکردن یک اسالکا هم روزی ۸۵۰ هزار تومان آب میخورد.
البته او نیز قیمت کلاسیکها را بسیار پایینتر اعلام میکند و همان ساعتی ۳۵ هزار تومان را قیمت متوسط کرایه این ماشینها میداند. با وجود این تفاوت قیمت به گفته او کلاسیکها زیاد طرفدار ندارد: مردم پول دارند و همه زد فور میخواهند.
اما با وجود دردسرهایی که جمعکردن یک ماشین آنتیک طی سالهای سال دارد، دردسرهای که مسائل ثبتی و اداری و معاینه فنی این ماشینها در هر بار جابهجایی مالکیت دارد و باوجود آن که حتی برای یک ساعت کرایه هم سلیقه عمومی از بنز ۱۰۵ به بیامو زد فور گرایش پیدا کرده است، بیرون این نمایشگاهها هنوز کسانی هستند که ضربان قلبشان به دور موتور ماشینشان وابسته است. وای اگر گلگیر این ماشینها خط بیفتد!
● این داستان واقعی است
آفتاب در خرده شیشههای کار گذاشته شده در دیوار سیمانی خانه قدیمی برق میزند. ظهر تابستان سال ۱۳۸۷ است. پیرمرد در فولکس بیتل قرمزرنگش نشسته و منتظر است تا فرزندانش از خانه بیرون بیایند. دستی به دورفرمان از جنس پوست و چرمش میکشد. لکه خاکی را با دست از روی یکی از شاسیها پاک میکند. واکس داشبورد را بر میدارد، ابری که داخل در واکس جاسازی شده را به واکس آغشته میکند و به داشبورد میمالد. با ابر واکس را روی داشبورد پخش و یکدست میکند. در واکس را میبندد و در آینه وسط نگاهی میاندازد به اتوبوسی که وارد کوچه تنگ یکی از محلههای قدیمی اصفهان شده است. لنگ را برمیدارد و به داشبورد واکسخورده میکشد و آن را برق میاندازد. جلای داشبورد با برقی در چشمان پیرمرد همراه میشود. ناگهان ماشین خاموش تکان میخورد و جلو میرود. پیرمرد مبهوت مانده است. در آینه اتوبوسی را میبیند که صدای باد ترمزش در ظهر ساکت کوچه پیچیده اما تا همینجا هم فولکس مدل ۱۹۶۸ پیرمرد را یک متری هل داده و گلگیر عقب سمت راننده را زده است.
پیرمرد کلاهشاپو را روی سرش میگذارد و مصمم از ماشین پیاده میشود. خون جلوی چشمانش را گرفته است. در جیبش دست میکند تا چاقویش را باز کند و بیرون بکشد. چاقویش اما آنقدر کوچک است که به هیچ دردی جز پاککردن زیر ناخن و بازکردن پیچهای ریز نمیخورد. چاقو در دستان پیرمرد عرق کرده است و نفس پیرمرد بیرون نمیآید. اشک در چشمانش حلقهزده است. زانوهایش جلوی چشمان مبهوت راننده اتوبوس که پیادهشده و او را نگاه میکند، سست شده است. پیرمرد مینشیند و به فولکسش تکیه میزند. شانههایش تکانی میخورند و زار زار گریهاش کوچه را میگیرد. راننده اتوبوس میگوید: «بابا جون چیزی نشده که... یک گلگیره خرجش... ۵۰ تومن بیشتر میشه؟ این دو تا پنجاهی... پاشو مرد خجالت بکش...» صدای گنگ و دور پیرمرد از لابهلای ضجههایش شنیده میشود که: «میمیرم... زندگی من... همه عشق من بود این... میمیرم...»
«خدمت شما عرض کنم که من یک فولکس بیتل دارم مدل ۱۹۶۸ میلادی. قرمزرنگه. ۴۰ سالشه ولی فکر نکن دست به دست گشته باشه. خودم صاحب دومش هستم. ماشین واقعا تمیزه. شما فکر ۴۰ سالش رو نکن، در حد صفره. تو این دو سال که دست من بوده خط هم روش نیفتاده، مث چشم ازش مواظبت کردم. صاحب قبلی؟ والله صاحب قبلیش یک پیرمردی بود که حالا خدابیامرزدش. خواهش میکنم، خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه. این ماشین رو مثل بچههای خودش دوست داشت.
یعنی واقعا خیلی تمیز و سالم نگه داشته بود. خدمت شما عرض کنم که علت فوت ایشون هم این بود که روز قبل از مرگشون یک اتوبوس گلگیر سمت راننده، گلگیر عقب رو، میزنه. این ماشین رو هم واقعا دوست داشته و خیلی نگهداری میکرده، ایشون دیگه از فرط ناراحتی و غصه این که ماشینش خورده دیگه حالا فوت میکنه. من از آشناهای دور ایشون بودم. دختر ایشون میخواست ماشین رو اسقاط کنه من گفتم دیگه چه کاریه، چقدر میخوای بگیری، بیا من ماشین رو میخرم. خلاصه دو سال پیش من ماشین رو خریدم. عرض کنم به خدمت شما که چهار تومن. من هم چون قصد فروش نداشتم قیمتگذاری نکردم. ماشین فوقالعاده بکر و سالمه. از نظر بدنه هیچ پوسیدگی هم نداره و من فقط کاری که روی این ماشین کردم همون گلگیر عقب سمت چپ که عرض کردم رو صافکاری و رنگ کردم. حتی موکت کف ماشین رو هم عوض نکردم. صاحب قبلی؟ ایشون خودش ماشین رو وارد کرده بود. خدمت شما عرض کنم که خودش از آلمان موقعی که تولید شده بود خریداری و وارد کرده بود. برگه کمپانیش هم به اسم خود ایشون هست. نه جان شما، من عرض کردم ۱۵ تومن، شما زیر ۱۰ تومن که اصلا حرفشو نزن...»
مسعود بُربُر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست