شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
برکت دست پیغمبر (ص)
![برکت دست پیغمبر (ص)](/web/imgs/16/96/9ez201.jpeg)
سلمان فارسی، رضی الله عنه، روایت می کند که؛ در غزوه خندق که کفار اعراب جمع شدند و نزدیک مدینه فرود آمدند، پیغامبر (ص) پیش ایشان بیرون رفت و خواست که میان ایشان و لشکرگاه خود خندقی سازد - و سلمان بدان اشارت کرده بود - و هرجای میان صحابه قسمت فرموده، و هر دو کس را چهل رشی ]فاصله سرانگشتان تا آرنج[ داده بود تا بگشایند، و گل بردارند. و در آن ده گز که به اهل بیت پیغمبر رسیده بود - و سلمان در میان ایشان بود - سنگی بزرگ در میان خندق پدید آمد که میتین ]کلنگ[ بر وی کار نمی کرد.
جابربن عبدالله روایت می کند که؛ مصطفی را، صلی الله علیه و آل و سلم، از آن حال خبر کردند. مهتر عالم فرورفت و جامه چست کرد ]جمع کرد و استوار بست[، تا آن سنگ را بشکافد. اثر فاقه در مهتر (ص) بدیدم، که سنگی بر شکم بسته بود. به زودی در خانه رفتم و در انبانی صاعی (پیمانه ای در حدود چهار من[ جو داشتم. آن را گفتم تا آرد کنند و بسر شند ]خمیر کنند[ و بزغاله ای یافتم و آن را بسمل ]ضبح[ کردم و مسلوخ کردم و اهل خود را گفتم تا شوربایی جوشاند، و آن آرد را بپزند و بیامدم و پیغامبر (ص) را اعلام دادم و گفتم؛ «یا رسول الله، قدری طعام گفته ام تا بسازند، اگر تجشم فرمایی ]قدم رنجه کنی[ و با یک دوکس از کبار ]بزرگان[ صحابه به وثاق ]خانه[ من خرامی، از کمال کرم تو بدیع و غریب نبود.»مهتر (ص) شاد شد و اجابت فرمود.
آنگاه مرا گفت؛ «برو و اهل خود را بگوی تا نان در تنور نبندد دو طعام از دیگر بر نکشد، تا من بیایم.» چون خانه رفتم، بلال را بفرمود تا جمله صحابه را اعلام داد که جابر عبدالله ما را سوری ترتیب کرده است، جمله آنجا روید. و من متحیر بماندم و زن را گفتم که «حال بر این جمله است و جمله صحابه روی به خانه ما نهادند، و طعام چندان نیست که نیم کفایت ایشان باشد ]طعام به اندازه نیمی از مقداری که کفایت کند و برای ایشان بس باشد، نیست[.»اهل من مرا گفت؛ «تو صورت حال با خواجه کاینات باز رانده ای ]بازگفته ای[؟»
گفتم؛ «بلی.» گفت؛ «تو فارغ باش، بر آنچه مقتضای مصلحت باشد، او تقدیم نماید. ]انجام دهد[.»
پس مهتر (ص) با جمله یاران بیامدند. و مهتر (ص) دست مبارک در خمیر آرد مالید و برکت دست وی بدان رسید. و آنگاه من نان در تنور می بستم. او برمی کشید و طعام در کاسه می کرد، و مهتر (ص) دهگان از یاران درمی خواند و طعام می خوردند و سیر می شدند و مراجعت می نمودند، چندان که زیادت از هزار کس از آن طعام سیر شدند، و چندان بماند که همسایگان و خویشان را نصیب رسید.
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران پزشکیان دولت چهاردهم دولت نماز جمعه محمدجواد ظریف رئیس جمهور انتخابات ریاست جمهوری انتخابات ظریف مجلس شورای اسلامی
هواشناسی قتل گرمای هوا تهران سازمان هواشناسی ترافیک پلیس اربعین شهرداری تهران پشه آئدس گرما وزارت بهداشت
دولت سیزدهم قیمت خودرو قیمت طلا مایکروسافت خودرو واردات خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار بازنشستگان بازار خودرو برق مسکن
عاشورا کربلا بازیگر سینما تلویزیون اوشین امام حسین امام حسین (ع) سینمای ایران دفاع مقدس
فناوری دانشگاه تهران باتری
رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ غزه یمن اسرائیل تل آویو آمریکا فلسطین جو بایدن ترامپ روسیه جنگ غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال نقل و انتقالات تراکتور باشگاه پرسپولیس علی علیپور لیگ برتر نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ برتر ایران سپاهان علیرضا بیرانوند
ویندوز مغز سامسونگ ناسا عیسی زارع پور اینستاگرام هوش مصنوعی اینترنت سرعت اینترنت
رژیم غذایی پوست چاقی کاهش وزن افسردگی