سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

كنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان


در طول تاریخ بی اعتنایی به حقوق مادی و معنوی زن موجب شد تا جنبش ها و حركت های گوناگونی تحت عنوان دفاع از حقوق زنان شكل بگیرد

در طول تاریخ بی‏اعتنایی به حقوق مادی و معنوی زن موجب شد تا جنبش‏ها و حركت‏های گوناگونی تحت عنوان دفاع از حقوق زنان شكل بگیرد. هم زمان با جنبش‏هایی كه با توجه به شان انسانی - مادری زن، خواهان احقاق حقوق طبیعی زن و حرمت انسانی - دینی او بودند، دیدگاه‏های افراطی دیگری نیز در دوره‏های مختلف شكل گرفت و تا روی كار آمدن جنبش‏های رادیكال فمینیسم پیش رفت. حركت‏هایی كه در ابتدا برای باز ستاندن حقوق حداقل زنان بود تا مرحله‏ی نادیده گرفتن طبیعی‏ترین ساختارهای جسمی زن و مرد در قالب تشابه حقوقی زن و مرد تنزل یافت. نتایج تمام تلاش‏های افراد و گروه‏های طرفدار احقاق حقوق زنان، در نهایت‏به صورت كنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان، شامل ۳۰ ماده (۱۶ ماده‏ی اصلی و ۱۴ ماده‏ی اجرایی و نظارتی) در دسامبر سال ۱۹۷۹ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید. طی ۲۵ سال گذشته ۵ كنفرانس جهانی مخصوص زنان از سوی سازمان ملل برپا شده كه عبارتند از كنفرانس مكزیكوسیتی (۱۹۷۵)، كپنهاك (۱۹۸۰)، نایروبی (۱۹۸۵)، پكن (۱۹۹۴) و نیویورك (۲۰۰۰) . هدف اساسی این كنوانسیون‏ها بررسی و تضمین راهبردها و سیاست‏های جهانی مناسب جهت اجرا و تحقق مفاد كنوانسیون رفع تبعیض و ارزیابی میزان پیشرفت كشورها در این راستا بوده است.

تا اوایل قرن بیستم آن چه مورد بحث و گفت و گو قرار می‏گرفت، به حقوق انسان‏ها و یا حقوق ملت‏ها در برابر دولت‏ها و یا حقوق طبقه‏ی كارگر و زحمت كش در مقابل كارفرما و ارباب مربوط بود. در اوایل قرن بیستم مساله‏ی حقوق زن در برابر مرد مطرح شد. مفاد كنوانسیون بر محور «ضرورت تساوی زنان و مردان در همه‏ی شؤون‏» استوار است. این ضرورت بر مبنای نادیده گرفتن تفاوت‏های طبیعی و جنسیتی در مقابل قانون گذاری پایه ریزی شده است و ادعا می‏شود كه تنها از این طریق رفاه، آسایش، امنیت، عدالت و آزادی زنان تامین می‏شود.

معاهدات بین‏المللی اگر به صورت بی‏طرفانه و صحیح به اجرا درآیند، می‏توانند نتایج نسبتا قابل توجهی داشته باشند. اما اجازه بدهید اعلام كنم كه من به عنوان یك انسان به نتایج این گونه قراردادها و كنوانسیون‏ها چندان خوش بین نیستم. دنیایی كه من شاهد آن هستم سرشار از ظلم و تبعیض میان انسان‏ها است; نه فقط زنان بلكه مردان نیز از حقوق متساوی برخوردار نیستند. در دنیایی كه سرمایه و قدرت حكومت می‏كند، فقط صاحبان قدرت و ثروت، حقوقی تضمین شده دارند و دیگران (مردان و زنان فاقد قدرت و ثروت) از بهره‏بری چندانی برخوردار نیستند.

به عقیده‏ی من در دنیایی كه حق «وتو» بر آن حكومت می‏كند، فقط صاحبان حق «وتو» دارای حقوقی بی‏حد و مرز هستند و دیگران تا اندازه‏ای از حقوق انسانی برخوردارند كه منافع گروه اول محدود نشود. شاید این سخن با ادعاهای قرن حاضر سازگار نباشد، اما حقیقت همین است. طبق مفاد اعلامیه‏ی حقوق بشر، كسی حق ندارد، دیگری را به قتل برساند. اما آیا عكس‏العمل طرفداران حقوق بشر و مدافعان حق حیات انسان در مقابل كشته شدن افراد وابسته به صاحبان قدرت و ثروت و افرادی از كشورهای فقیر یكسان است؟ گمان نمی‏كنم معتقد باشید كه كشتارها و ترورهایی كه توسط اسراییل و یا امریكا انجام می‏شود، با اعمال تروریستی‏ای كه توسط بعضی افراد خشمگین انجام می‏شود، به یك اندازه محكوم شده باشد. كشورهای غربی می‏توانند در مقابل یك قتل، صد و یا هزار نفر را به قتل برسانند و پاسخ گو هم نباشند.

در همین جهانی كه اندیشه‏ی تساوی حقوق زن و مرد را در سر می‏پروراند، یك كشور قدرتمند غربی می‏تواند از سرنگونی نظام كشوری كه در جهت منافع او نباشد، سخن بگوید و به كودتا مبادرت ورزد. اما بعضی از ملت‏ها حق ندارند، برای آزادی سرزمین اشغال شده‏ی خود مبارزه كنند. این گونه مثال‏ها زیاد هستند و شما به راحتی می‏توانید مصادیق آن را در اطراف خود مشاهده كنید.

من به عنوان یك انسان هیچ اعتمادی به صداقت و درستی این قانون‏گذاران ندارم و به عنوان یك زن نیز آن‏ها را دارای صلاحیت كافی برای قانون گذاری نمی‏شناسم. چرا اگر یك زن بخواهد، نیمه برهنه باشد، بسیاری از قوانین لاییك از او حمایت می‏كنند. اما اگر بخواهد پوشش اسلامی داشته باشد، عمل او تقبیح می‏شود و از بعضی از حقوق انسانی خود محروم می‏شود؟

سازمان ملل به عنوان پشتوانه‏ی اجرایی معاهدات بین‏المللی، اجازه‏ی تولید سلاح‏های كشتار جمعی را به كشورها نمی‏دهد و این ممانعت البته صحیح است (هر چند بعضی كشورها از جمله اسراییل استثنا هستند و اگر محكوم نیز بشوند، حق «وتو» از آن‏ها دفاع می‏كند) . از طرف دیگر، همه می‏دانیم كه در جریان جنگ عراق علیه ایران، ۵ هزار نفر از مردم بی‏گناه (غیرنظامی) حلبچه، در اثر بمباران گازهای شیمیایی تولید شده در كارخانه‏های اروپایی (توسط صدام حسین) در كمتر از چند ساعت كشته شدند. اما تا كنون نه كسی خون‏خواه این بی‏گناهان بوده است و نه كسی صاحبان اروپایی این كارخانه‏ها را محكوم كرده است، در حالی كه سازمان‏هایی در غرب نه فقط مدعی دفاع از حقوق بشر بلكه مدعی دفاع از حقوق حیوانات نیز هستند.

این‏ها از دلایلی است كه سبب عدم اعتماد من و دیگران به این كنوانسیون‏ها و اغراض بانیان آن می‏شود. علاوه بر آن، نهضت‏های حامی زنان در هر عصری تابع ایدئولوژی حاكم بر آن عصر بوده‏اند و در این زمینه در اصول ثابت و معینی ریشه ندارند، به همین دلیل هم از ارایه‏ی نظریات صحیح و جامع در باره‏ی حقوق انسان‏ها و زنان عاجز هستند. البته من قصد ندارم بعضی از نتایج مثبت این نهضت‏ها را نادیده بگیرم و یا ظلمی را كه در طول تاریخ بر زنان رفته است، انكار كنم. زنان همواره مورد ستم مضاعف بوده‏اند; هم به عنوان یك انسان و هم به عنوان یك زن از حقوق خود محروم بوده‏اند. بنابراین، لزوم پی‏گیری مساله‏ی رفع تبعیض بین انسان‏ها و بین زن و مرد امری ضروری است.

اما آن چه مهم است چگونگی رفع تبعیض است. البته پیش از آن باید روشن شود كه چه كسی می‏تواند بایدها و نبایدها را تعیین كند؟ چه كسی می‏تواند بگوید حق زن چیست و اساسا حق چیست؟ و چه كسی می‏تواند بگوید بهترین راه برای تامین این منظور چیست؟ مسلما اگر انسان‏ها بدون درك صحیح از مسایل طبیعی و فطری به وضع قوانین بپردازند، به ناچار باید به آزمون و خطا روی بیاورند و رسیدن به نتایج مطلوب نیز قطعی نیست. در این میان ممكن است صورت‏های ظاهری تبعیض از میان برود، اما سعادت واقعی انسان فراهم نگردد.

به عقیده‏ی من جوامع اسلامی كه قرآن راهنمای عمل آن‏هاست، مجبور نیستند راه‏ها و تجارب جوامع لاییك را تجربه كنند.

در جوامع غربی انسان هم خود را فراموش كرده است، هم خدای خود را. در دنیای غرب تمام توجه انسان به دنیای حسی مادی معطوف شده است و از درون بینی و توجه به باطن و خیر خود غافل شده است و هدفی جز چشیدن لذات مادی برای خود متصور نیست. مجموعه‏ی تفكرات غرب قادر به ساختن هر چیز عالی است، مگر ساختن انسان عالی.

اما من یك زن مسلمانم. روزی ۵ بار نماز می‏خوانم و به عبودیت‏خود در مقابل خداوند اقرار می‏كنم. این عبودیت و سجده در مقابل خداوند به معنی این است كه خدا را حاكم بر خود می‏دانم و مطیع او هستم. در این عبودیت مطالب ناگفته‏ی بسیاری هست. من اقرار می‏كنم كه خود را محدود به این جهان نمی‏دانم و معتقدم كه زندگی من با مرگ من پایان نمی‏گیرد. همان طور كه در رحم بودم و از امروز خود خبر نداشتم، از آینده‏ی خود و چگونگی زندگی در آن جهان نیز خبر ندارم. حال آن كه خداوند همه‏ی نیازهای انسان را می‏داند و هنگامی كه جنینی ناتوان است، غذایش را فراهم می‏كند و غذای روزهای ابتدای تولد را قبل از تولد آماده می‏سازد. این كار سرافرازانه حتی از مادر نیز ساخته نیست. پس من نتیجه می‏گیرم كه او به من آگاه‏تر است و نسبت‏به من مهربان‏تر است و نیازهای مرا بهتر از من می‏داند. بنابر این حتما به من اجازه می‏دهید; قوانینی را كه او برایم وضع می‏كند بر قوانین ساخته‏ی انسان‏ها مقدم بدارم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید