شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

باز هم تحریف تاریخ


باز هم تحریف تاریخ

تلاش یک محقق پاکستانی برای تغییر نام خلیج فارس در لغتنامه یی متعلق به ۸۰۰ سال پیش

پیشنهاد طرح این موضوع از جانب استاد شفیعی کدکنی است که یکی دو روز پیش از سفر به امریکا کتاب را به یکی از شاگردان شان سپردند و سفارش موکد کردند که این مطلب منتشر شود.

نام دریای فارس (بحر الفارس) در سه جای واژه نامه بزرگ و مشهور عربی الع?باب الزاخر و الل?باب الفاخر آمده است. این واژه نامه معتبر در سال ۶۵۰ هجری / ۱۲۵۲ میلادی (یعنی هشت قرن پیش) نوشته شده است. متاسفانه مصحح کشمیری تبارً پاکستان نشین این متن بزرگ در مقدمه اش (صفحه ?واو?) با وقاحت تمام در سه مورد ?بحر الفارس? را به ?بحر العرب? تحریف کرده است. دکتر فیر محمدحسن مخدومی در مقدمه کتاب (صفحه و) مدخل های ?عبادان?، ?خارک?، ?هنگام ?، ?ق?ص?یر? (جزیره یی نزدیک هنگام) را به عنوان نمونه هایی از متن آورده است و در همه موارد دریای فارس (بحر الفارس) را که در متن کتاب العباب آمده، به ?بحر العرب? تغییر داده است.

به راستی محققی که کتابی چنین سترگ و مهم را تصحیح می کند با چه انگیزه یی این گونه به تحریف تاریخ دست می زند؟ آیا تطمیع شده است؟ یا مقاصد سیاسی دارد؟ آیا واقعاً این محقق آشنا به زبان های شرقی نمی داند که خلیج فارس از کتاب العین فراهیدی (تالیف قبل از ۱۷۰ هجری) تا به امروز در هیچ یک از منابع تاریخی معتبر با نام بحرالعرب نیامده و هیچ محقق قابل اعتباری خلیج فارسی را به این نام نمی شناسد. یا او هم مثل رهبر گروه فلسطینی حماس (نطق مهرماه امسال) حساسیت های مردم ایران را درباره تحریف جغرافیای تاریخی نمی داند.

نام ها و نامگذاری ها در زمره قراردادهای اجتماعی و بین المللی اند. توافقنامه هایی هستند از دل تاریخ. اگر قرار باشد هر کس به دلخواه خویش نام ها و نشان ها را تغییر دهد چه بر سر گفتمان های سیاسی و فرهنگی و ارزش های ملی مردمان جهان خواهد رفت؟

▪ قصیر؛ (ریشه قصر) جزیره یی است کوچک و بلند در نزدیکی جزیره هنگام۱ در دریای فارس.

مواضعی از کتاب الع?باب الزاخر که نام دریای فارس آمده است؛

▪ عبادان؛ (آبادان)؛ (ریشه عبد) جزیره یی است که دو شاخه دجله در دریای فارس آن را احاطه کرده است. آنجا عبادتگاه عابدان و ملاقاتگاه زاهدان است. در آن نشانگاه هایی است که زائران را به زبان حال به انقطاع به سوی خداوند و رویگردانی از دنیا می خواند. خود صغانی در سال ۶۱۴ وارد آبادان شده است. (ص ۸۷۸).

▪ قصیر؛ (ریشه قصر) جزیره یی است کوچک و بلند در نزدیکی جزیره هنگام۲ در دریای فارس. (ص ۹۳۰)

▪ خارک؛ بر وزن طاب?ق جزیره یی از جزایر دریای فارس. صغانی مولف کتاب در سال ۶۲۴ قمری در سفر دومش که از دارالخلافه به سفارت ملک شمس هندی می رفته وارد آن جزیره شده است. (ریشه خ?رٍک)

● معرفی کتاب العباب الزاخر و الباب الفاخر

- نوشته ابی الفضایل الحسن بن محمد بن الحسن الصغانی (درگذشته ۶۵۰ هجری / ۱۲۷۱م)

- تحقیق و تعلیق و مقدمه دکتر فیر محمدحسن مخدومی

- چاپ اسلام آباد پاکستان، منشورات المجلس الوطنی للهجره، ۱۴۱۴ هجری/ ۱۹۹۴ میلادی

مصحح؛ دکتر فیر محمدحسن مخدومی (تولد ۱۹۰۴) که کتاب قباب الزاخر را در ۱۲ بخش در ۱۹۸۸ به اتمام رسانده است، از فرزندان اولیای کشمیر است و از دانشگاه پنجاب پاکستان، دکترا در زبان های شرقی گرفته است. کشف المحجوب هجویری از فارسی و اللمع ابونصر سراج را از عربی به زبان اردو برگردانده است.

● نویسنده العباب

ابی الفضایل الحسن بن محمد بن الحسن الصغانی (چغانی) از چغانیان در ماوراء النهر است که در ۶۵۰ هجری درگذشته است. دو واژه نامه بزرگ عربی قاموس فیروزآبادی (نگارش) و تاج العروس زبیدی یمنی (نگارش) از او به عنوان لغت دان بزرگ یاد کرده اند (ریشه صغن). به روایت زبیدی صغانی در ۵۵۵ در لاهور به دنیا آمده، در غزنه بالیده و در ۵۹۵ به بغداد آمده و دو بار (سال های ۶۱۷ و ۶۲۴ قمری) به عنوان رسول خلیفه عباسی به دربار هند اعزام شده است. صغانی این کتاب را برای موید الدین ابن العلقمی وزیر مستعصم خلیفه عباسی (۶۴۲-۶۴۱) نوشته است. کتاب الع?باب پایه لغتنامه قاموس فیروزآبادی بوده است. درباره زندگی صغانی در معجم البلدان یاقوت حموی و مجمع الانساب سمعانی اطلاعات کافی آمده است. سیوطی (در کتاب المزهر ۱/۱۰۰) ذهبی، یافعی، دمیاطی وی را در لغت و امام در لغت و فقه و حدیث بی بدیل نوشته اند. و کتاب اقباب را بزرگ ترین و پرریشه ترین واژه نامه عرب خوانده اند.

● ارزش جغرافیایی العباب

کتاب العباب الزاخر و الباب الفاخر حاوی اطلاعات جغرافیایی بسیار زیادی است. مولف در خلال واژه ها مناطق زیادی از ایران را نام برده است. بسیاری از مناطقی که از آن یاد می کند دیده است. مثلاً

▪ الدشت؛ بلده کوچکی از اربل و تبریز (ص ۶۲۳)

▪ دشت الارزن؛ جایی در شیراز که درخت ارزن در آن است. عضدالدوله دیلمی برای صید به آنجا رفت و به متنبی امر کرد شعری در آن بسراید. در شعر متنبی آمده است؛

▪ س?قیاً لدشت الارزن الطوال

▪ بین المروج الفیج و الاغیالً (ص ۶۲۳)

▪ سخت و مشتقات آن در عربی؛ (ص ۶۳۱)

▪ خست؛ ناحیه یی از بلاد فارس نزدیک دریا (ص ۶۲۰)

▪ ب?ست (با ضمه)؛ از مناطق سجستان

▪ ب?ست (با زب?ر)؛ وادی در سرزمین اربل

▪ ب?شت؛ از مناطق نیشابور که احمد بن محمدالبشتی الخارزنجی دانشمند لغوی، صاحب کتاب ?التکمله لکتاب الخلیل? از آنجاست.

▪ ب?شتان؛ از روستاهای نسف که دانشمندان زیادی منسوب به آنجا هستند... (ص ۶۰۳)

▪ نخشب؛ اسم مکانی است. منسوب به آن را نخشبی می گویند. (ص۵۴۶)

▪ دوستکامی؛ الن?خبه؛ بالضم الشربه العضیمه؛ و هی بالفارسیه دوستکامی. (ص ۵۴۵)

● بحر فارسی در منابع عربی

جهت اطلاع خوانندگان عزیز برخی منابع کهن و معتبر را که نام بحر فارس در آنها قبل و بعد از کتاب العباب آمده است، معرفی می کنیم.

▪ قرن ۲- کتاب العین

ـ کهن ترین لغتنامه عربی نوشته خلیل بن احمد فراهیدی (۱۷۰- ۱۰۰ق)

ـ جزیره العرب، ارضها و معدنها لان البحرین بحر فارس و بحر الحبشه و دجله و فرات قد احاطت بها.

▪ قرن ۵- ثمارالقلوب فی المضاف و المنصوب

ـ ابومنصور الثعالبی (۴۲۹- ۳۵۰ ق) در ثمارالقلوب محدوده جغرافیایی ایران شهر را مشخص کرده است.

ـ س?رٌه الارض؛ ناف زمین؛ به اقلیم چهارم می گویند و فارسی آن ?ایران شهر? است. و آن میانه نهر بلخ تا منتهای آذربایجان و ارمنستان است تا قادسیه و فرات تا بحر یمن و بحر فارس تا مکران و کابل و طبرستان؛ ناف زمین همان میانه زمین است و در خط اعتدال آن به خاطر اعتدال اهالی آن و راستی و اعتدال بدن های ایشان.

أما تراهم قد سلمو من شقره الروم و الصقالبه وسواد الحبشه و احتراق الزنج و ثطاطه الترک و قصر الصین.

آیا نمی بینی سالم مانده اند از سرخی روم و اسلاوها و سیاهی حبشی ها و سوختگی زنگی ها و کوسگی ترک ها و کوتاهی چینی ها.

▪ قرن ۶- مجمع الامثال میدانی

ـ میدانی نیشابوری (د. ۵۱۸ق)

ـ باب ظاء ذیل اظلم من الجلندی؛ مثلی است از اهالی عمان. جلندی دزد دریایی بوده در دریای مصر و نه در دریای فارس.

▪ قرن ۶- الامکنه والمیاه و الجبال

ـ محمود بن عمر الزمخشری (۵۳۶- ۴۶۷ ق)

ـ در تعریف جزیره العرب؛ ارضها و معدنها لان البحرین بحر فارس و بحر الحبشه و دجله و فرات قد احاطت بها.

ـ زمخشری عیناً از کتاب العین فراهیدی نقل کرده است. وی از کتاب جزیره العرب اصمعی استفاده کرده است.

▪ قرن ۷ - معجم الادبا

ـ یاقوت حموی. (۵۷۴-۶۲۶ / ۱۱۷۸-۱۲۲۹ م) ذیل زندگی ابراهیم بن عبدالله النجیرمی؛ نجیرم قریه یی است بر ساحل دریای فارس.

▪ قرن ۷- وفیات الاعیان

ـ ابن خلکان (۶۰۸- ۶۸۱) ذیل یوسف النجیرمی؛ نجیرم در دریای فارس است نزدیک بصره

▪ قرن ۸- الوافی بالوفیات

ـ صلاح الدین الصفدی (۶۹۶-۷۶۴ / ۱۲۹۶-۱۳۶۳م) اهل فلسطین در مصر و حلب سرپرست دیوان دبیری بوده است. در باب محمد ذیل امیر المومنین الأمین و نیز ذیل البحیرمی

▪ قرن ۸- نهایه الرب فی فنون الادب؛

ـ النویری (۶۷۷-۷۳۳/ ۱۲۷۸-۱۳۳ م.) احمد بن عبدالوهاب النویری اهل نویره از روستاهای بنی سویف مصر.

ـ هشت بار نام خلیج الفارسی و بحر الفارسی آمده است. خلیج فارس مثلث شکل بر هیئت قلع است.

▪ قرن ۹ - المستطرف فی کل فن مستظرف

ـ محمد بن احمد بن منصور الابشیهی (۷۹۰-۸۵۲ ق) از ابشویه در غرب مصر

ـ باب فی ذکر البحار. فصل اول فی ذکر البحار؛

ـ و اعلم ان البحر

▪ قرن ۹- النجوم الزاهره فی ملوک مصر و قاهره

ـ ابن تغری ب?ردی (۸۱۳-۸۷۴ / ۱۴۱۰-۱۴۷۰ م) اهل قاهره و متوفی در دمشق

▪ قرن ۹- الروض الامطار فی خبر الاقطار

ـ ابن عبدالمنعم الحمیری (۹۰۰ق / ۱۵۲۱ م) کتاب جغرافیایی خود را در شهر جده در سال ۸۶۶ قمری نوشته است. نام دریای فارس ۱۰ بار در این کتاب یافته شد. در این کتاب نام شهرها بر حسب الفبا آمده است.

ـ کیش؛ جزیره فی وسط بحر فارس توصیف مفصل این جزیره.

ـ ابرکاوان (همزه)؛ جزیره یی در دریا تا سیراف ۱۵۰ فرسنگ است و تا ساحل دریای فارس دو فرسنگ.

ـ ذیل الدردور؛ موضع فی بحر فارس

ـ خارک؛ بهترین مرواریدها از بحر فارس است.

ـ الخشبات؛ در عراق از عبادان (آبادان) به خشبات شش میل است و این خشبات در محل اتصال دریای فارس به مصب دجله است.

ـ شروان؛ مجمع البحرین دو تا است؛ بحر فارس و بحر روم.

ـ الصین؛ (چین)؛ هر که بخواهد به چین برود باید از هفت دریا بگذرد. اول آنها دریای فارس است.

ـ کرمان؛ از شمال به صحرای خراسان و سجستان و در جنوب به دریای فارس.

ـ الدردور؛ موضعی در دریای فارس

ـ کسیر و عویر؛ نام دو کوه در دریای عمان و آن دریای فارس است.

پی نوشت ها؛

۱- صغانی مولف کتاب می گوید ابراهیم الهنگامی رحمه الله شیخ جزیره هنگام در سال ۶۴۲ یادآور شد جزیره قصیر مقام ابدال و ابرار و کسانی است که بر زمین اشراف دارند. کسی در آن ساکن نیست و هر که در آن مقام کند ابدال و ابرار را می بیند...

۲- همان.

دکتر محمود فتوحی