دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مدرنیته از نگاهی دیگر


مدرنیته از نگاهی دیگر

می خواهیم به نقد مدرنیته از نظر پست مدرنیسم بپردازیم بهتر است کلمه تحول را برای وضعی که در پی مدرنیسم به وجود آمده به کار بریم مفهوم مدرنیسم مفهومی است که تقریبا جا افتاده, ترسیم شده و ترجمه شده است

می خواهیم به نقد مدرنیته از نظر پست مدرنیسم بپردازیم. بهتر است کلمه تحول را برای وضعی که در پی مدرنیسم به وجود آمده به کار بریم. مفهوم مدرنیسم مفهومی است که تقریبا جا افتاده، ترسیم شده و ترجمه شده است.

برخی بر این باورند که مدرنیسم یعنی مذهب اصالت امر مدرن و نو. اما این نو، هر نویی نیست. چیزهای تازه و نو در جهان زیاد هستند، اما امر مدرن بار مفهومی خاصی دارد که خود این مفهوم نیز تازه و نو است. مدرنیسم مذهب اصالت امر نو با یک وجهه نظر خاصی است. بعضی گفته اند نو نفسانی، اما لزوما هر تازه ای، نفسانی نیست و ممکن است خیلی چیزها ابداع شود که متعالی، معنوی و قدسی هم باشد.

اما یک مفهوم دیگر هم هست که می شود گفت روح و بنیاد مدرنیسم است و آن مدرنیته است. مدرنیته یک حالت، تفکر و اندیشه است که در متن جهان رسوخ می کند و ریشه مدرنیسم است. در سرزمینی که مدرنیته ریشه ندوانیده باشد، مدرنیسم هم غیر زیربنایی و سطحی خواهد بود. کشورهایی که در دنیای مدرن برتر هستند، اول در تجربه مدرنیته موفق و پیشگام بوده اند. تحولات اقتصادی، اکتشافات جغرافیایی، حمل و نقل، ارتباطات، پدیده های مدرن ماشینی و شبکه های اطلاع رسانی نتیجه مدرنیته است. محصول مدرنیته، مدرنیسم است و اگر تجربه مدرنیته در یک جامعه وجود نداشته باشد مدرنیسم همیشه به صورت یک سایه بر فراز آن جامعه پهن می شود و هیچ وقت به صورت ریشه ای و ارگانیک در نمی آید و بیشتر تبدیل به یک چیز مصرفی می شود. چیزی که در کشورهای موسوم به جهان سوم اتفاق می افتد. کشور ما نیز بیشتر از آنکه دارای تجربه مدرنیته باشد، مدرنیسم را تجربه کرده است. حدود ۳۰-۴۰ سال پیش اولین محصولات مدرن به ایران وارد شدند.

سلاح های آتشین، تابلوهای نقاشی، برخی آثار مکتوب، نظام جمعی اروپایی نو، همه برای اولین بار در عصر صفوی وارد شدند و ما در همین عصر در اولین جنگ تقریبا نیمه مدرن وارد شدیم. مدرنیته با ۲۰۰ سال تأخیر اولین بار در شعر شاعران و کتاب های بعضی فلاسفه حضور یافت. شاعرانی که تجربه مدرنیته دارند، نویسندگانی که مدرنیته را تجربه کرده اند، به طور ریشه ای با مدرنیسم برخورد می کنند تا مدرنیسم را به صورت ریشه ای وارد جامعه کنند نه به صورت شرطی و اکتسابی.

در ایران ابتدا با مدرنیسم روبه رو هستیم و سپس با مدرنیته. اول، محصولات مدرنیته و بعد مدرنیته، اما در سرزمین هایی که مدرنیسم از آنجا نشأت گرفته اول مدرنیته شکل گرفته است. مدرنیته امری درونی، باطنی و فکری است و ریشه در اندیشه و تفکر دارد. ابتدا باید مدرنیته ظهور پیدا کند. ظهور این پیشرفت های تکنولوژیکی موجود در دنیا، بدون تجربه مدرنیته و بدون نگاه خاصی که متفکران غربی به جهان داشتند، ممکن نبود.

اگر انقلاب فکری در قرن ۱۷ ایجاد نمی شد، تکنولوژی نیز به وجود نمی آمد. تحت تأثیر این انقلاب، انسان نگاه تفکرگونه ای به طبیعت پیدا کرد. بعدها نظام تمدنی عظیمی به وجود آمد که نام تکنولوژی به خودش گرفت. هنرش را نیز تکنولوژیک می خوانند. امروز کدام هنر می تواند با هنر عظیم سینما رقابت کند. عظمت و قدرت فراگیر سینما فوق العاده است و از هر نظر نگاه کنیم، هنر تکنولوژیک جهان را اشغال کرده است.هر چیزی که «ایسم» به خود می گیرد اندیشه است.

بعضی گفته اند باور مدرنیسم، مذهب اصالت امر مدرن نفسانی است. مدرنیته تجربه خاصی است که انسان غربی تحت تأثیر آن نگاه خاصی به عالم دارد و در گذر زمان تحولاتی پیدا کرده و به شکل محصولاتی از دکارت تا هگل در فلسفه بروز کرده است. البته برخی، دوران مدرنیته را به کلاسیک و مدرن تقسیم می کنند. از قرن ۱۵ تا ۱۸ را دوران کلاسیک می گویند. برخی نیز به پیش کلاسیک، کلاسیک و مدرن و پست مدرن تقسیم می کنند. دوران پیش از کلاسیک مربوط است به دوران رنسانس تا قرن ۱۵ و ۱۶؛ و قرن ۱۷ و ۱۸ قرن عقل و خرد است، عصر روشنگری. نیمه اول قرن ۱۹ پایان مدرنیسم و شروع پست مدرنیسم است.

در این دوران، نقد مدرنیته و بحران هایی که در دوره مدرنیته بروز می کند، آغاز می شود. چند اندیشمند در این زمینه پیشتاز هستند. «مارکس» در زمینه سیاست، «نیچه» در زمینه فلسفه و اخلاق و «کی یر» فیلسوف دانمارکی در زمینه دین مسیحی می نویسد. این ۳ نفر وضع چهار پنج قرن گذشته را نقد می کنند و معتقدند که دوره قبلی به انحراف رسیده است. برخی معتقدند این وضع، وضع تکاملی بوده که باید نهایتا به وضع جدیدی منتهی شود.

اقتصاد باید متعادل شود و نظام اقتصادی عادلانه ای به وجود بیاید که مارکس در رأس آن است و پس از مارکس، نیچه با نقد شدید هگل و بنیانگذاری فلسفه زندگی فردگرایانه این راه را می گشاید. تا آن زمان فلاسفه جامعه را به صورت کلی نگاه می کردند، اما نیچه معتقد است که این خطاست و باید هر فرد را مورد مطالعه قرار داد. نیچه با این نگرش به نظریه «ابرمرد»، سوپرمن و انسان برتر می رسد. وی معتقد است انسان ها نابرابر و متفاوتند. او به دنبال انسان های برتر است.

انسانی با اخلاق عالی، برتر و شجاع. کی یر نیز از دین کلیسایی که دوران خودش را سپری کرده و هیچ رونقی نداشت، به جز یک عده انسان های ضعیف و منفعل، دیگر متفکر بزرگی در دامن کلیسا پرورش داده نمی شد انتقاد می کند؛ وی مدعی است تنها آدم های متوسطی که در اختیار نظام بورژوازی بودند و نظام سرمایه داری را توجیه می کردند، بنیانگذاران دوره پس از مدرن هستند، لذا با این نگرش نقد بنیادی دوران مدرنیسم و مدرنیته آغاز می کنند.

این سه جریان نتیجه بحران هایی هستند که در تمدن غربی اتفاق افتاده اند. فقر اکثریت، بهانه انتقادات مارکس شد تا انتقاد اقتصادی کند. بی دینی و عدم تعهد انسان ها موجب شد «کی یر» به طرح مسایل خودش بپردازد. پست و نازل شدن همه چیز و پرداختن به مواردی که اعتقاد چندانی به آنها نداشت، اما آن را می پرستید و سرانجام ارزش های بی ارزش، مایه تحرک اندیشه نیچه در نقد مدرنیسم شد. با این مقدمه آیا مسأله پست مدرن، نقطه مقابل مدرنیسم است؟ آیا پست مدرن می خواهد از مدرنیته بگذرد و به جهان دیگری وارد شود؟

http://www.infolib.blogsky.com/?Cat=۱