چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

تلفیق نقد، عقل گرایی و پیشرفت اجتماعی


تلفیق نقد، عقل گرایی و پیشرفت اجتماعی

یورگن هابرماس، مهم ترین نماینده تئوری انتقادی و اجتماعی نسل دوم مکتب فرانکفورت، ادامه دهنده نظرات آدرنو و هورکهایمر و یکی از روشنگران زمان حال در فلسفه و جامعه شناسی است. …

یورگن هابرماس، مهم ترین نماینده تئوری انتقادی و اجتماعی نسل دوم مکتب فرانکفورت، ادامه دهنده نظرات آدرنو و هورکهایمر و یکی از روشنگران زمان حال در فلسفه و جامعه شناسی است. او مهم ترین و مشهورترین فیلسوف زنده آلمان است. حتی آثار او درباره تئوری اجتماعی، انگیزه های سیاسی دارند. او خود را در آثارش غیر از جامعه شناسی، با فلسفه سیاسی و فلسفه اجتماعی نیز مشغول کرده است. در جنبش دانشجویی دهه۷۰ قرن گذشته در اروپا، او در مقابل دانشجویان، بجای انقلاب، ادامه دمکراسی را مهم می دانست.

موضوع مورد علاقه هابرماس، اخلاق مدرن است، چون او خود در زمان حاکمیت فاشیسم شاهد نابودی اخلاق، اومانیسم و روشنگری بود. هابرماس مکتب فرانکفورت را از کوچه بن بست ناامیدی و بدبینی بیرون آورد. او در روشنگری هایش می کوشد تا انتقاد، دمکراسی، عقل گرایی و پیشرفت اجتماعی را با هم ترکیب و متحد کند. او که از نسل دوم اعضای مکتب فرانکفورت است، کوشید تا با بدبینی ها و یاس آن مکتب که ناشی از۱۳ سال حاکمیت نازیسم بود، مبارزه کند. هابرماس به تئوری انتقادی آدرنو و هورکهایمر تکانی مهم داد.

موضوع تحقیقات هابرماس را می توان نتیجه دیالکتیک عقل گرایی دانست، ولی نه با نتایج منفی دیالکتیک روشنگری آدرنو و هورکهایمر. هورکهایمر آن زمان به انتقاد از نظرات و مواضع سیاسی چ‘ هابرماس پرداخته بود و حاضر نشد عنوان دکترای او را قبول کند. بعد از شکست فاشیسم، اعضای گروه مکتب فرانکفورت به تحقیق در مورد نابودی ارزش های یک جامعه روشنگر پرداختند. موضوعات مورد نظر آنان، بحث درباره ارثیه روشنگری غرب، سازماندهی عقل گرایانه اجتماعی، و پیشرفت و تحول سیاسی در جامعه بودند. آن ها به ارزش هایی مانند اومانیسم، دمکراسی، و روشنگری به دیده شک می نگریستند.

هابرماس درآغاز به انتقادی کامل از متافیزیک در تاریخ فرهنگ غرب از زمان افلاطون تا زمان حال پرداخت. او نه تنها در آغاز شاگرد هایدگر بود بلکه تحت تاثیر تئوری سیستم های لومن و تئوری گفتمان متکی به نظرات کانت نیز بود. بعد از این که چاپ جدید “مقدمه متافیزیک” هایدگر موجب تعجب و سرخوردگی هابرماس از هایدگر گردید، او به جستجوی تجزیه و تحلیل جامعه در نیمه دوم قرن بیستم پرداخت. در بحث پوزیوتیسم یا اثبات گرایی، هابرماس در مقابل عقل گرایی پوپر و آلبرت، نماینده نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت شد.

نظریه عمل اجتماعی هابرماس، یعنی نرم ها و انتظارات رفتاری، متکی به نظرات ماکس وبر بودند. هابرماس نیز چون جامعه شناسان کلاسیک پیش از خود به نظریه مراحل جریان مدام و ترقی خواهانه در تاریخ باور داشت. او در مقابل مارکسیسم و مارکس، موضعی انتقادی دارد، گرچه وجود آن را در علوم اجتماعی و انتقادی لازم می داند. او جانبدار نظریه روان پژوهی فروید است، چون گفتار درمانی و روانشناسی را کمک به خودشناسی انسان می داند. هابرماس غیر از نظرات روانشناسی فروید برای آزادی شخصی، متکی به ایده تئوری انتقادی هورکهایمر است. او کوشید فلسفه و نظریه اجتماعی را باهم ترکیب کند تا در مخالفت با مواضع عقل گرایانه نباشد. متفکری بنام”فون کروکو” نظرات هابرماس را ادعاهایی نامید که فقط ارزش بحث در سمینارهای دانشجویی را دارند.

از جمله آثار هابرماس: دانشجو و سیاست، فرهنگ و انتقاد، تئوری و عمل، شناخت و علایق شخصی، درباره منطق علوم اجتماعی، تئوری اجتماعی یا تکنولوژی اجتماعی، بازسازی ماتریالیسم تاریخی، آگاهی اخلاقی و عمل تفهیمی، فلسفه گفتمان مدرن، افکار بعد از متافیزیک، عملی نمودن انقلاب، جمهوری معمولی برلین، دعوت از شرکت دیگران، تئوری حقیقت، عمل گرایی جهانی چیست؟، و تحولات ساختاری جامعه، هستند.

شاهکار او کتاب “نظریه عمل تفهیمی” است که درسال۱۹۸۱ در دو جلد و در بیش از۱۰۰۰ صفحه، در مخالفت با بدبینی و ناامیدی نسل پیش از وی در مکتب فرانکفورت، منتشر گردید. محتوای کتاب، بحثی است انتقادی در موضوعات: عقل گرایی، نظریه سیستم ها، و مدرنیزه نمودن تئوری عمل، از آنجایی که این کتاب یکی از پیچیده ترین کتاب های جامعه شناسی و فلسفه در قرن بیست بود،سال ها مورد بحث و بررسی جهانی قرار گرفته است.

گل ناز مقدم فر