چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

مُشک آن است که خود ببوید


مُشک آن است که خود ببوید

یکی از صفات زشت و ناپسند اخلاقی خودستایی است در قرآن کریم آیات متعددی در خصوص نهی از خودستایی آمده است, نظیر آیه شریفه فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی پس خویشتن را پاک مشمارید او به حال کسی که پرهیزگاری کرده داناتر است نجم ۳۲

یکی از صفات زشت و ناپسند اخلاقی "خودستایی" است. در قرآن کریم آیات متعددی در خصوص نهی از خودستایی آمده است، نظیر آیه شریفه: "فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی؛ پس خویشتن را پاک مشمارید. او به (حال) کسی که پرهیزگاری کرده داناتر است"(نجم:۳۲).‏

‏"لا تزکوا" از ماده "زکو" یعنی کنار زدن آنچه به حق و سزا نیست و خارج کردن آن از متن سالم و حقیقی، مانند ازاله رذایل از قلب و رفتار و نیز بیرون آوردن حقوق مردم از مال و دارایی خود؛ و هر گاه مفعول این ماده کلمه "انفس" باشد و این کلمه مضاف به ضمیر آن فعل شود، مانند آیه فوق: "فلا تزکوا انفسکم" به معنای تزکیه زبانی است بدون داشتن عمل و واقعیت، که مخالف حقیقت تزکیه است و این یکی از آفات و خطرهای زبان است که انسان خود را بزرگ و بی‌عیب و پاک ببیند. ‏

امام باقر (ع) در ذیل آیه صدر بحث، در نهی از خودستایی فرمودند: "لا یفتخر احدکم بکثره صلاته و صیامه و زکاته و نسکه لان الله عز و جل اعلم بمن اتقی؛ هیچ کدام از شما به بسیاری نماز و روزه و زکات و عبادتهای دیگر افتخار نکند، زیرا خداوند پرهیزکاران را بهتر می‌شناسد"(۱). جمیل بن دراج می‌گوید از امام صادق (ع) درباره قول خداوند که می‌فرماید: "فلا تزکوا انفسکم" پرسیدم که منظور چیست؟ حضرت فرمودند: "سخن انسان به اینکه می‌گوید دیشب نماز خواندم و دیروز روزه گرفتم و مانند آن. سپس فرمودند: همانا گروهی از مردم بودند که شب را به صبح رسانیده و می‌گفتند: دیشب نماز خواندیم و دیروز روزه گرفتیم. پس علی(ع) فرمود: لکن من شب و روز را می‌خوابم و اگر در بین این دو هم فرصتی بیابم باز می‌خوابم"(۲).‏

در روایات نیز به شدت خودستایی مورد نهی و نکوهش واقع شده است.

از رسول خدا (ص) روایت شده است: "من قال انی خیر الناس فهو شر الناس و من قال انی فی الجنه فهو فی النار؛ کسی که بگوید من بهترین انسانها هستم او بدترین انسانهاست و کسی که بگوید من در بهشت هستم او در دوزخ است"(۳). امیرالمؤمنین علی (ع) نیز خودستایی را "زشت‌ترین راستگویی" دانسته، می‌فرماید: "اقبح الصدق ثناء الرجل علی نفسه"(۴). حضرت در خطبه معروف همام درباره صفات ممتاز پرهیزکاران می‌فرماید: "پرهیزکاران هرگز از اعمال کم خود راضی نیستند و هیچ گاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمی‌شمرند، آنها در همه حال خود را در برابر انجام وظایف متهم می‌شمرند و از اعمال خویش بیمناکند، هنگامی که کسی یکی از آنان را بستاید از آنچه در حق آنها می‌گوید، وحشت می‌کند و چنین می‌گوید: من به حال خود از دیگران آگاهترم و خدا نسبت به من از من آگاهتر است، پروردگارا، به این ستایشی که ستایشگران در حق من می‌کنند مرا مؤاخذه مکن و مرا از آنچه گمان می‌برند، نیز برتر قرار ده و آنچه را که آنها از خطاهای من نمی‌دانند بر من ببخش".‏

بر خلاف اهل دنیا که پیوسته به دنبال تعریف و تمجید از خود به واسطه خویش یا دیگران هستند، اهل ایمان از هر گونه ستایش پرهیز دارند. امام زین العابدین (ع) این خصلت را از نشانه‌های اهل ایمان بر شمرده و می‌فرماید: "المؤمن... ان زکی خاف مما یقولون و یستغفر الله لما لا یعلمون؛ مؤمن را اگر بستایند از گفته آنها هراسناک است (که مبادا نزد خدا چنین نباشد) و از آنچه ستایشگران ندانند (از عیب‌های نهانی‌اش) از خدا آمرزش می‌طلبد"(۵). امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در توصیف پرهیزکاران می‌فرمایند: "اذا زکی احد من المتقین خاف مما یقال له فیقول: انا اعلم بنفسی من غیری و ربی اعلم بنفسی منی اللهم لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنی افضل مما بظنون؛ هر گاه سخن از پاکی یکی از مردمان باتقوا به میان آید او از آنچه درباره‌اش گویند می‌ترسد و می‌گوید: من خود آگاه‌ترم به حال خود از دیگران و پروردگارم آگاه‌تر است به حال من از خودم، بار خدایا مرا بر آنچه اینان می‌گویند مؤاخذه نفرما و مرا برتر از آنچه اینان گمان دارند قرار ده"(۶). ‏

در روایات علاوه بر نهی از خودستایی، توصیه شده است که انسان تحت تاثیر مدح و ستایش دیگران قرار نگیرد. از امیرالمؤمنین علی (ع) روایت شده: "احترسوا من سوره الاطراء و المدح فانّ لهما ریحا خبیثه فی القلب؛ خویشتن را نگه دارید از اینکه تحت تاثیر ثناخوانی و ستایش دیگران قرار گیرید زیرا این گونه مدح و ثناهایی که می‌شود یوی یدی در دل پدید آورد"(۷)

علت و فلسفه نهی از خودستایی و تعریف نمودن از خود آن است که خودستایی موجب غرور و غفلت و بزرگنمایی در برابر خداست. انسان مخلص باید خود را در برابر خدا کوچک و حقیر بشمارد و در برابر عظمت نامتناهی الهی و نعمت‌های فراوان او خود را کمتر از همه بداند، زیرا انسان در برابر عظمت خدا و لطف بیش از اندازه او، هر چه کار نیک انجام دهد ناچیز است. از سوی دیگر، خودستایی مانع رشد و پیشرفت و عامل رکود است؛ زیرا خودستایی بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویش است و همین اعتقاد باعث سقوط خواهد شد، چرا که رمز تکامل، اعتراف به تقصیر و پذیرش نقص‌ها و ضعف‌هاست. بر همین اساس، امیرمؤمنان علی (ع) فرمودند: "من مدح نفسه فقد ذبحها؛ کسی که خود را بستاید و تعریف کند، خود را ذبح و نابود کرده است"(۸). ‏

خودستایی، ثمره و میوه درخت خبیثه عجب و خودبینی است و ثمره خودبینی هلاکت است. کسانی که به جای خدابینی و خدامحوری به خودبینی و خودمحوری روی می‌آورند قطعا گرفتار خودستایی خواهند شد. پیغمبراکرم (ص) می فرمایند: "روزی حضرت موسی (ع) نشسته بود. شیطان با کلاهی که دارای چندین رنگ بود پیش او آمد. همین که به موسی (ع) نزدیک شد، کلاه از سر برداشته و در مقابلش ایستاد. حضرت موسی (ع) پرسید: تو کیستی؟ جواب داد: شیطان هستم. حضرت گفت: تویی شیطان. خدا تو را همسایه کسی نکند. شیطان گفت: من آمدم عرض سلامی به شما بکنم چون در نزد خدا مقام و مرتبه‌ای دارید. حضرت موسی گفت: بگو ببینم کدام گناه است که هر گاه از آدمی سر بزند تو قدرت بر او پیدا می‌کنی و به تسخیر تو درمی‌آید؟ شیطان گفت: عجب، و زمانی که از خودش راضی شود و کارهایش را بزرگ و زیاد شمارد و گناه او در نظرش کوچک آید"(۹). ‏

از این رو، امامان معصوم (ع) همواره خود را در برابر عظمت خدا کوچک و ناچیز می‌شمردند و به ضعف و تقصیر خود اعتراف می‌کردند، چنانکه این مطلب در دعاهای آنان به روشنی دیده می‌شود. در بخشی از دعای کمیل آمده است: "و قد اتیتک یا الهی بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی معتذرا نادما منکسرا مستقیلا مستغفرا منیبا مقرا مذعنا؛ ای خدای من، پس از تقصیر و اسرافی که به خود نمودم به سوی تو آمده‌ام، در حالی که عذرخواه، پشیمان، شکست خورده، گذشت خواه، آمرزش جو، التماس کننده، اعتراف کننده و دل سپرده هستم".

چه خوش سروده است صائب تبریزی:

عیب است بزرگ برکشیدن خود را

وز جمله خلق برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت

دیدن همه کس را و ندیدن خود را

سعدی شیرازی نیز چنین سروده است:‏

نبیند مدعی جز خویشتن را

که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی ببخشند

نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش

علی خانی‏

پی‌نوشتها:

۱- نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۶۵

۲- تفسیر البرهان،‏ ج ۵، ص ۲۰۴‏

۳- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۸

۴- میزان الحکمه، ج ۹، ص ۹۰

۵- بحارالانوار، ج۶۴، ص ۲۷۰

۶- غررالحکم، ج۲، ص ۴۱۶

۷- همان، ص ۴۱۵

۸- همان، ص ۴۱۸

۹- پندتاریخ، ج۳، ص۴۹