دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

درآمدی بر چهارچوب


درآمدی بر چهارچوب

«درآمدی بر چهارچوب» عنوان یکی از مجموعه‌های مستقلی است که دفتر شعر جوان بتازگی منتشر کرده است. این کتاب در برگیرنده ۴۳ قطعه از سروده‌های امیرحسین نیکزاد در قالب کلاسیک است …

«درآمدی بر چهارچوب» عنوان یکی از مجموعه‌های مستقلی است که دفتر شعر جوان بتازگی منتشر کرده است. این کتاب در برگیرنده ۴۳ قطعه از سروده‌های امیرحسین نیکزاد در قالب کلاسیک است که در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. بیشترین دغدغه نیکزاد در این مجموعه غزل است و زبان شعر او هم بشدت نوگراست و تجربه‌های این شاعر جوان در ورود به فضاهای نامتعارف و اوزان مهجور قابل تامل است.با هم بخشی از شعرهای این کتاب را می‌خوانیم:

... و دل تنگی‌ام را هم از من بگیرد

و دل تنگی‌ام را هم از من بگیرد

که رویا سرم را به دامن بگیرد

غریبند دستان سردم، کسی نیست

که تنهایی‌ام را به گردن بگیرد

تو با نام کوچک صدایم بزن تا

ضمیری به خود حسّ بودن بگیرد

تو را بلبلان می‌سرایند بگذار

زبانِ کلاغانِ الکن بگیرد

عیار ِ مرا می‌توانی بسنج

اگر آتش ِ من در آهن بگیرد

خیالِ تو حرزِ دلم بود و نگذاشت

که افسونِ این شهر در من بگیرد

بهانه

بهانه‌گیر شدم، جز تو را نمی‌خواهم

رها نمی‌کنی از گریه‌های بی‌گاهم؟

اگرچه پا بگُذارم به روی جدول‌ها

کنار کاجِ بلندت هنوز کوتاهم

چه روزها که دویدی به سر، چنان خورشید

کنارِ تخت، چه شب‌ها که می‌شدی ماهم

نگو گلایه نداری ز بی وفایی ِ من

که از کنایه لبخندهایت آگاهم

شبیه کودکی‌ام بود، خواب می‌دیدم

که دورِ سفره نشستیم، باز باهم

مه یا بخار؟...هاله‌ای از ابهام

مه یا بخار؟...هاله‌ای از ابهام

این حوله است یا خزه بر دوشت؟

از ماسه نیست این بدنِ بی‌شکل

جسمِ من است خالی از آغوشت

دستی بکش به آینه حمام

تصویرِ توست پشتِ سرت دریا

پاهات توی ماسه فرو رفتند

کم‌کم نسیم می‌برد از هوشت

بر صخره ایستاده‌ای و امواج

سر می‌کشند و چنگ می‌اندازند

تا باز پنجه‌های کدامین موج

این حوله را جدا کند از دوشت

از پشت می‌کشند تو را بالا

موهات، صد پرنده سرگردان

با سینه‌ات در آب می‌اندازد

تشویشِ آن دو ماهی مدهوشت

حالا منم نشسته در این حمام

از دوش ماسه است که می‌بارد

در هر صدف صدای تو پیچیده‌ست

ساحل نکرده‌است فراموشت

ناخن به شیشه می‌کشم و آن‌سو

موهای توست روی کف امواج

آن‌دور حوله‌ای ست رها در باد

نزدیک‌تر جنازه خاموشت

پنجره‌های بی‌اتاق

کتاب پنجره‌های بی‌اتاق عنوان یکی دیگر از کتاب‌های دفتر شعر جوان است که در آن ۵۲ قطعه از سروده‌های مهدی مظاهری در قالب غزل و سپید را می‌خوانیم. مظاهری پیش از این در بخش جوان جشنواره شعر فجر مورد تقدیر قرار گرفته بود. او را بیشتر با غزل‌هایش می‌شناسیم که حال و هوایی نئوکلاسیک دارند و برای مخاطب جدی شعر جوان آثار او تا حدود زیادی یادآور غزل‌های فاضل نظری است تا آنجا که نمی‌توان تاثیرپذیری مظاهری از نظری را انکار کرد، اما در این مجموعه چند شعر سپید را هم مهدی مظاهری منتشر کرده است تا نشان بدهد در حوزه شعر مدرن هم توانایی دارد. در ادامه، شعری از این مجموعه را با هم می‌خوانیم:

نوبت

پرزدن از دام ابریشم به من هم می‌رسد

شادمانی‌های بعد از غم به من هم می‌رسد

برگ‌ها از شاخه می‌افتند و تنها می‌شوند

از جدایی، گرچه می‌ترسم ، به من هم می‌رسد

هر کجا هستم من از یاد تو غافل نیستم

در خیابان شاخه مریم به من هم می‌رسد

گندم گیسوی تو از باغ مینو بهتر است

از گناه حضرت آدم به من هم می‌رسد

گر چه از من هیچ کس غیر از وفاداری ندید

بی‌وفایی‌های این عالم به من هم می‌رسد

دلتنگ

این‌که دلتنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟

این‌که از من دلخوری انکار می‌خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش

دل بریدن وعده دیدار می‌خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می‌شویم

اشتباه ناگهان تکرار می‌خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم یک شهر مشتاق تواند

لشکر عشاق پرچم‌دار می‌خواهد مگر؟

با زبان بی‌زبانی بارها گفتی: برو!

من که دارم می‌روم! اصرار می‌خواهد مگر؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد می‌رود

خانه دیوانگان دیوار می‌خواهد مگر؟