جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ ش


تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ ش

انقلاب در شبهای محرم آن سال, حال و هوای بسیار معصومانه ای داشت مردم احساس رشادت بیشتری می كردند و خود را در تداوم كاروان كربلا می دیدند شورای انقلاب, بیت و مسجد آیت الله طالقانی و روحانیت مبارز تهران سه مركز مهمی بودند كه با تشكیل جلسات و ایجاد هماهنگی, تظاهرات ده روزه مردم را در تهران و سایر شهرهای ایران هدایت می كردند

محرم سال ۱۳۵۷ برای رژیم شاه یك كابوس وحشتناك بود. امام برای مردم شخصیت امام‌حسین علیه‌السلام و شاه، یزید را تداعی می‌كرد. مردم در ضمن شعارهای خود خطاب به كسانی كه هنوز در حاشیه خیابانها انقلاب را نظاره می‌كردند می‌گفتند: «این نهضت حسینی تماشاچی ندارد» و این شعار بر خیل تظاهركنندگان می‌افزود.

انقلاب در شبهای محرم آن سال، حال و هوای بسیار معصومانه‌ای داشت. مردم احساس رشادت بیشتری می‌كردند و خود را در تداوم كاروان كربلا می‌دیدند. شورای انقلاب، بیت و مسجد آیت‌الله طالقانی و روحانیت مبارز تهران سه مركز مهمی بودند كه با تشكیل جلسات و ایجاد هماهنگی، تظاهرات ده‌روزه مردم را در تهران و سایر شهرهای ایران هدایت می‌كردند. راهپیماییهای ایام محرم به‌قدری باعظمت و پرمعنا بود كه حتی اشخاص و گروههای سیاسی غیردینی به جمع مردم پیوسته و در انجام تظاهرات با عزاداران مومن هم‌صدا می‌شدند.

حضرت امام(ره) از طریق رسانه‌ها و دوستان خود، مردم انقلابی را مورد رهبری و رهنمود قرار می‌دادند و خطاب به مردم می‌گفتند: این واقعه آتشی است كه خداوند برافروخته و تا رسیدن به نتیجه روشن خواهد ماند؛ و درواقع چنان نیز شد. انقلاب مثل خورشیدی از پس دیوارهای كهنه نظام ستم‌شاهی طلوع كرد و همچنان باقی ماند تا دشت و دمن را پر از سبزی و روشنی ساخت. خاطرات دوستان و دشمنان انقلاب از آن روزها به‌راستی جذاب و خواندنی است و دنیایی پر از شهامت و معنویت را ترسیم می‌كند.

محرم‌الحرام سال ۱۳۵۷ آمده بود تا حسین زمانه را در مقابل یزیدیان زمان به پای دارد اما این‌بار پیروزی ظاهری و باطنی هر دو نصیب پیروان حسین علیه‌السلام گردید.

شاه كه به همراه ازهاری، نخست‌وزیر سركوبگرش، و چند تن دیگر از فرماندهان ارتش از فراز تهران حضور خیره‌كننده مردم را تماشا می‌كرد، از اطرافیان خود پرسید: پس طرفداران من كجا هستند؟ گفتند: در خانه‌هایشان. این حضور میلیونی و این جواب درواقع تیرخلاصی بر آخرین امیدهای شاه بود و خود او نیز، گرچه بسیار دیر اما در همان لحظه این واقعیت را بر زبان راند و گفت: دیگر جای من اینجا نیست.

امام‌خمینی(ره) در سخنرانی اول ماه محرم در نوفل‌لوشاتو، با اشاره به فلسفه قیام امام‌حسین(ع) و مسئولیت مردم ایران در این مقطع فرمودند: «همان‌طوری كه سیدالشهدا، به تكلیف شرعی الهی می‌خواست عمل بكند، غلبه [هم] می‌كرد تكلیف شرعیش را عمل كرده [بود]، مغلوب هم می‌شد تكلیف شرعیش را عمل كرده [بود]؛ قضیه، تكلیف است. قضیه این است كه مقابل یك نفری كه دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را می‌برد و سلطه پیدا كرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه می‌دهد كفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای امریكایی می‌سپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن می‌كند، فرهنگ ایران را ضایع كرده، . . . یك همچو آدمی كه بر مسندی نشسته است، این استنكار لازم دارد؛ یعنی بر همه مردم لازم است كه این را به او بگوید كه بیا پایین از این مسند، همه مكلف هستند.»[i]

به دنبال این سخنرانی و تمهیدات شورای انقلاب برای برگزاری هرچه‌باشكوه‌تر تظاهرات عزاداری ماه محرم، مقامات رژیم روزهای پرتنشی را پیش‌بینی می‌كردند. دولت نظامی ازهاری‌، به مثابه آخرین تیرِ تركشِ رژیم شاه بود كه شاید بتواند در سایه ایجاد ترس و هراس‌، به اوضاع ناآرام انقلابی خاتمه دهد. ولی مبارزان مذهبی و در راس آن شورای انقلاب، اهمیت فرصت به‌وجودآمده در محرم را دریافته و آماده بهره‌برداری از این فرصت بودند. روز اول محرم، تظاهرات آرامی در اكثر نقاط كشور برگزار شد. مردم تهران شب اول محرم را تا صبح بیدار ماندند و بر پشت بامهای خود ندای تكبیر الله‌اكبر سر دادند. در همان شب، جمعیت كثیری در خیابانهای تهران جمع شده بودند و علیه شاه شعار می‌دادند كه به‌ناگاه سربازان سررسیده و آنان را به گلوله بستند. فردای آن روز، سراسر تهران تعطیل بود. مردم به‌طوركامل دست از كار كشیدند. عده‌ای از مردم كفن پوشیده، جلوی دانشگاه تهران در مقابل سربازان مسلح به راهپیمایی پرداختند. ماموران نظامی در منطقه سرچشمه تهران، تعدادی را به شهادت رساندند و سپس اجساد آنان را جمع كرده و با كامیون از محل بردند. مشابه همین حوادث در شهرهای شیراز، همدان، اصفهان و دیگر شهرهای كشور اتفاق افتاد. ازهاری، نخست‌وزیر وقت، هشدار داده بود كه دشمنان خارجی، طراح این ناآرامیها هستند و تاكید كرد حكومت نظامی اجازه برگزاری هیچ‌گونه تظاهراتی را نخواهد داد. روحانیون و مراجع تقلید به مردم توصیه كردند كه به تظاهرات و عزاداریهای خود ادامه دهند و تاكید نمودند كه مردم برای انجام مراسم سوگواری به اجازه حكومت نیازی ندارند. پس از پیام مراجع، مردم بیش‌ازپیش به صحنه آمده و به تظاهرات خود تداوم دادند. در تظاهرات سه روز نخست محرم، حدود هفتصدنفر به شهادت رسیدند. در قزوین صدوسی‌وپنج نفر زیر تانكها ماندند و در مشهد مردمی كه ممنوعیت تظاهرات را نادیده گرفته بودند، به گلوله بسته شدند.[ii]

ارتشبد ازهاری در واكنش به تظاهرات شبانه‌روزی و فریادهای الله‌اكبر، اعلام كرد كه مخالفان، صدای الله‌اكبر و شلیك تیر را بر روی نوار ضبط كرده‌اند و با پخش آن قصد دارند جنگ روانی راه بیندازند. مردم با سردادن شعارهایی چون «ازهاری بیچاره باز هم بگو نوارِ، نوار كه پا نداره» به ادعای او پاسخ دادند. جالب‌آن‌كه خود شاه این حرف ازهاری را باور كرده و در دیدار با احسان نراقی، از مشاوران خود، آن را مطرح كرده بود؛ البته احسان نراقی او را از واقعیت ماجرا آگاه كرد.[iii]

شركت مردم در راهپیماییها در اعتراض به شاه و رژیم پهلوی هر روز بیش‌ازپیش گسترده‌تر می‌شد. شورای انقلاب كه به مثابه مركز فرماندهی انقلاب عمل می‌كرد، با برگزاری جلسات خصوصی و محرمانه به ارائه طریق در این زمینه می‌پرداخت. شورای انقلاب درواقع نقش اصلی را در سازماندهی و شكل‌دهی به این تظاهرات و اعتراضها برعهده داشت و مردم را برای تظاهرات گسترده روزهای تاسوعا و عاشورا آماده می‌كرد.[iv]

علاوه بر شورای انقلاب، دفتر آیت‌الله طالقانی نیز در راستای برگزاری تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا برنامه‌ریزی می‌كرد. مرحوم طالقانی كه تازه از زندان آزاد شده بود، به‌عنوان مبارز برجسته انقلابی، در جایگاه مورد اعتماد مردم قرار گرفت و دفتر ایشان به‌عنوان یكی از بازوهای نهضت اسلامی عمل می‌كرد. علاوه‌بر‌آن، روحانیت مبارز تهران نیز برنامه خاصی را در این خصوص تدارك می‌دید. روحانیت مبارز ‌كه عمدتا نفوذ شایانی در مساجد و بازار داشت، سعی می‌كرد مردم را برای شركت در این تظاهرات بسیج كند و با صدور اعلامیه‌هایی از مردم می‌خواست در تظاهرات شركت كنند. لزوم وحدت‌نظر و فرماندهی جهت برگزاری منظم تظاهرات باعث شد تا این سه مركز، پس از ترتیب‌دادن جلساتی، هیات اجرائیه‌ای را جهت سازماندهی تظاهرات انتخاب كنند كه آیت‌الله موسوی اردبیلی و عزت‌الله سحابی از جمله آنان بودند. در این جلسات مقرر شد تظاهرات از میدان فوزیه (امام‌حسین) به طرف میدان شهیاد (آزادی) انجام شود. ائمه مساجد نیز مامور شدند كه در محلهای فعالیت خود مردم را بسیج كرده و با شكل‌دادن صفوف خود به تظاهركنندگان بپیوندند.

خبر تدارك این راهپیمایی، مسئولان رژیم شاه را به تكاپو انداخت تا از برگزاری آن جلوگیری نمایند. ژنرال قره‌باغی، از مقامات رده‌بالای نظامی وقت، دراین‌باره می‌گوید: «روز پنج‌شنبه شانزدهم آذر، نخست‌وزیر، شورای امنیت ملی را به منظور بررسی این مساله به نخست‌وزیری دعوت كرد. بعد از مطرح‌شدن موضوع راهپیمایی مخالفین، من اظهار داشتم صحیح نیست كه اجازه راهپیمایی در آن روزها داده شود و چندنفر از اعضا نیز با من موافق بودند ولی چند نفر دیگر با این استدلال كه برگزاری تظاهرات در روزهای تاسوعا و عاشورا معمول بوده، گفتند كه مخالفت با این تظاهرات در این مقطع به‌عنوان مخالفت رژیم با مذهب تعبیر خواهد شد. در این جلسه نتیجه گرفته نشد و به‌خصوص هراس از این بود كه در صورت اعلام ممنوعیت، مردم به صورت قهری دست به این كار بزنند كه در آن صورت درگیری بین مردم و رژیم اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. ازهاری، نخست‌وزیر، بعد از این‌كه نتوانست تصمیمی بگیرد، تصمیم نهایی در این زمینه را به مشورت با شاه موكول كرد. نخست‌وزیر در جلسه دیگر كه از فرماندهان نظامی تشكیل شده بود، دستور شاه مبنی بر آزادی تظاهرات مخالفین را به ما ابلاغ نمود و سپس غروب همان روز، رسما اعلان كرد كه به منظور جلوگیری از خونریزی، حركت دستجات در روزهای تاسوعا و عاشورا آزاد خواهد بود.»[v] بنابراین رژیم عقب‌نشینی كرد و اجازه داد تا در همه شهرها مراسم سوگواری برگزار شود.

محتوای شعارها، باعث ایجاد اختلاف در میان سازمان‌دهندگان تظاهرات شد؛ چون برخی گروهها سعی می‌كردند از دادن شعارهای تند خودداری كنند. شهید محلاتی كه از طرف روحانیت مبارز به‌عنوان سازمان‌دهنده فعالیت می‌كرد، می‌گوید: «یادم هست دكتر سحابی گفته بود كه بهتر است به همان ترتیبی كه اروپاییها اعتراض دارند، سكوت كنیم و هرچه می‌خواهیم بگوییم و خواسته‌هایمان را روی پرده بنویسیم و برداریم و حركت كنیم و این، اثرش در دنیا بیشتر است. نهضت آزادی هم اعلامیه داده بود كه شعار مرگ بر شاه داده نشود و این امر را منتسب به آیت‌الله طالقانی می‌كردند. من خیلی عصبانی شدم و شب یادم هست كه جلسه گذاشتیم. من تلفن كردم به همان ستاد برگزاری مراسم، به برادرانی كه بالا بودند در نزدیكی حسینیه ارشاد. . . گفتیم كه این نمی‌شود و فردا باید شعار مرگ بر شاه داده شود. افراد را جمع كردیم فرستادیم توی بخشهای مختلف، حتی از روحانیت مبارز، هركداممان تقسیم می‌شدیم به یك منطقه‌ای كه شعارهای آن منطقه را كنترل و هدایت كنیم.»[vi]

این تداركات و برنامه‌ریزیها در شرایطی شكل می‌گرفت كه روز‌به‌روز اخبار و گزارشهایی از شهرهای مختلف كشور می‌رسید و حكایت از گسترش اعتراضها داشت. روز ششم محرم تظاهرات مردم زنجان، خوانسار و چند شهر دیگر به خشونت كشیده شد و ماموران رژیم به‌روی مردم آتش گشودند. در آن روز كه با شانزدهم آذر و سالروز شهادت دانشجویان ــ شریعت‌رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا ــ مصادف بود، تظاهرات گسترده مردم در مقابل درب دانشگاه تهران به درگیری انجامید و چند نفر نیز شهید و زخمی شدند. فردای آن روز شهرهای تبریز، آمل، اصفهان و كرمان را یكپارچه اعتراض و تظاهرات فراگرفت و مردم دسته‌دسته به خیابانها ریخته و علیه رژیم شعار سر‌دادند. هرچه از ماه محرم می‌گذشت، آتش انقلاب شعله‌ورتر می‌شد و امام(ره) با بیان این‌كه «. . . این یك امر الهی است، خدا یك چنین كاری كرده، این آتش را خدا روشن كرده و این روشنی‌اش هست و مثل خورشید می‌ماند و تا آخر نتیجه، این مساله هست ان‌شاءالله»[vii] حركتهای مردم را تایید و رهبری می‌كرد.

داود قاسم‌پور

پی‌نوشت‌ها

[i]ــ كوثر، مجموعه سخنرانیهای امام‌خمینی(ره)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی(ره)، ۱۳۷۱، ج۲، ص۴۵۵

[ii]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۷۷، ص۶۴۳

[iii]ــ احسان نراقی، از كاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه: سعید آذری، تهران، رسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۴

[iv]ــ ماهنامه ایران فردا، سال ۷، شماره ۵۱، بهمن و اسفند ۱۳۷۷، ص۱۱

[v]ــ عباس قره‌باغی، اعترافات ژنرال، تهران، نی، ۱۳۶۸، ص۷۲ــ۷۰

[vi]ــ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، ص۱۰۴ــ۱۰۳

[vii]ــ كوثر، همان، ص۴۶۶

[viii]ــ همان، ص۴۸۰

[ix]ــ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، همان، ص۱۰۴

[x]ــ قره‌باغی، همان، ص۷۲

[xi]ــ خاطرات علی‌اكبر ناطق‌نوری، تدوین: مرتضی میردار، تهران. مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص۱۳۹

[xii]ــ آبراهامیان، همان، ص۶۴۴

[xiii]ــ خاطرات علی‌اكبر ناطق‌نوری، همان، ص۱۳۹

[xiv]ــ برای اطلاع بیشتر رك: تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، تهران، سروش، ۱۳۶۹، ص۱۹۹

[xv]ــ ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه: محمود طلوعی، تهران، علم، ص۲۹۳ــ۲۹۲

[xvi]ــ قره‌باغی، همان، ص۷۳

[xvii]ــ آبراهامیان، همان، ص۶۴۴

[xviii]ــ كوثر، همان، ص۵۰۶ــ۵۰۳

[xix]ــ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۱، ج۱، ص۵۹۰ــ۵۸۹

[xx]ــ تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، ص۱۹۵

[xxi]ــ ر.ك: زبیگنو برژینسكی، اسرار سقوط شاه و گروگان‌گیری، ترجمه: حمید احمدی، تهران، جامی، ۱۳۶۲

[xxii]ــ همان.

[xxiii]ــ اسناد لانه جاسوسی، ش۲۶، مجموعه خط میانه، ج۳، انتشارات دانشجویان پیرو خط امام، تهران، بی‌تا، ص۷۹

[xxiv]ــ جان. دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه: منوچهر شجاعی، تهران، رسا، ۱۳۷۷، ص۲۱۳

[xxv]ــ ویلیام سولیوان، همانجا.

[xxvi]ــ همانجا.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.