سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تنوع نمك زندگی است


تنوع نمك زندگی است

گویش های محلی باید در همه دانشگاه های مناطق مختلف ایران در كنار زبان رسمی تدریس شوند چه اشكالی دارد كه همه دانش آموزان ایرانی در كنار زبان فارسی به یادگیری یكی از گویش های محلی نیز تشویق شوند

این ضرب المثل فرنگی را همه شنیده ایم و می دانیم كه به این حساب ایران كان نمك است. ما تقریبا به اندازه ایالت تگزاس در آمریكا وسعت داریم. ولی از نظر تنوع آب و هوا از حاره ای تا بیابانی و از كوهستانی تا جنگل های بارانی همه نوع را كه در آمریكای به آن وسعت به زحمت پیدا می شود داریم و دماوندمان از همه كوه های آمریكای به هم پیوسته بلند تر است. به علاوه ما از موهبت تنوع فرهنگی برخورداریم. تاریخ نشان می دهد كه وحدت ما نه تنها از كثرت هراسی ندارد بلكه در واقع وحدت ما عین كثرت ماست. هراس از كرد ها در تركیه و عراق و سوریه و سایر كشور های منطقه كه به قول چرچیل در یك بعدازظهر گرم قاهره به دست چند افسری انگلیسی به روی نقشه جغرافیا خلق شدند نباید برای ما مدل باشد. یونان كه در قرن نوزدهم پس از چهارصد سال استعمار عثمانی به استقلال رسید از اینكه كشور مقدونیه اخیرا نام ایالت همنام یونانی را برای خود انتخاب كرده به شدت دلخور است.

ولی ما این حساسیت را در مورد نام آذربایجان نداریم چراكه آذری ها به رغم زبان غیرهندواروپایی خود پنج قرن است كه از تمامیت و استقلال ایران در برابر عثمانی و روس دفاع كرده اند. جدایی طلبی ساخته و پرداخته دشمن در ایران هم بوده ولی هیچ وقت بازارگرمی در میان اقلیت های زبانی و قومی و مذهبی ما نداشته است.از این جهت ما همانند سوئیسی ها ملتی معتمد به نفس و جهانشهریم یعنی تعدد زبان ها و فرهنگ ها را مخل وحدت سیاسی خود نمی دانیم. این تنوع و تحمل آن میراث ملی و مایه افتخار ماست. ترس بیهوده از فرهنگ های محلی كه خود ناشی از ناسیونالیسم افراطی وارداتی است نباید جایی در ایران داشته باشد.

گویش های محلی باید در همه دانشگاه های مناطق مختلف ایران در كنار زبان رسمی تدریس شوند. چه اشكالی دارد كه همه دانش آموزان ایرانی در كنار زبان فارسی به یادگیری یكی از گویش های محلی نیز تشویق شوند آیا فقط انگلیسی را آن هم به این وضع اسفبار باید در دبیرستان ها و دانشگاه های كشور تدریس كنیم چرا حتی از ناپدید شدن سریع گویش های غنی فارسی مثل مشهدی و سمنانی و كمرنگ شدن لهجه های شیرین آن مثل اصفهانی و كرمانی نباید احساس خطر كنیمچرا نباید لباس های محلی را برای زن و مرد ایرانی تشویق كنیم از این كت و شلوار غربی كه این روز ها با حذف كراوات و یقه بسته آن را غسل اسلامی داده اند چه خیری دیده ایم كجای این سر و وضع ایرانی تر یا اسلامی تر از شلوار كردی و عمامه بلوچی است البته من مخالف كت و شلوار و سخن گفتن به فارسی با لهجه تهرانی نیستم و در واقع خود در استفاده از این «مزایای» مدرنیته ایرانی شریكم.

ولی چرا باید كك مان هم نگزد كه این منابع تنوع و تكثر فرهنگی ایران اینگونه به هرز می رود پرواضح است كه ما باید از این همه تنوع فرهنگی برای جلب توریست های داخلی و خارجی استفاده كنیم ولی این چراغ را باید قبل از مسجد در خانه بیفروزیم. من نمی دانم چرا وقتی از زابل و گرگان تا رشت و ارومیه و از مهاباد و اهواز تا بهبهان و شیراز مسافرت می كنیم همه جا باید همان چلوكباب بی بو و خاصیت و همان نوشابه زرد و سیاه تقلیدی علیه ما علیه را جلویمان بگذارند در تهران حتی برای پیدا كردن یك غذای تهرانی مثل خورش قیمه یا عدس پلو باید تا رستوران دایی در ظهیر الدوله راه بكوبیم. چرا پیدا كردن یك میرزاقاسمی به قاعده در تهران باید از پیدا كردن غذای چینی سخت تر باشد چرا نباید مسافر ایرانگرد بتواند در هر منطقه ای منجمله تهران از سنت های غذایی خاص آن سرزمین و رنگ و بو های محلی خاص آن حظ ببرد. این سنت های غذایی در این سرزمینی كه در دل «هلال حاصلخیز» دوازده هزار سال سابقه سكونت دارد ریشه های بسیار قوی در داد و ستد انسان با اكوسیستم های محلی دارد و قطعا برای ما از چلوكباب و كوكا مفید تر و مطبوع تر است. اگر نمك نداشتیم یك حرفی ولی دل سوختن دارد كه روی كان نمك نشسته ایم و غذای بی نمك می خوریم.

احمد صدری