چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

امامان راز داران خداوند


امامان راز داران خداوند

تردیدی نیست كه تمام واقعیتهای جهان هستی آن نیست كه با یكی از حواس پنجگانه احساس می كنیم بلكه در این جهان هزاران راز پنهان است كه تاكنون بشر به آن دست نیافته است و نخواهد یافت

زیارت جامعه كبیره یكدوره معارف مربوط به امام‏شناسی از نگاه اهلبیت(ع) است، در این مقالات به شرح و توضیح فرازهای بلند این زیارت پرداختیم و اینك شرح فرازی دیگر: «و حفظهٔ سر اللّه».

سلام بر شما امامان كه حافظان اسرار الهی هستید می‏پردازیم.

این مضمون در منقبت اهل بیت(ع) در فرازهای دیگر این زیارت نیز آمده است «و اختاركم لسرّه» «مؤمن بسرّكم» «فبحق من ائتمنكم علی سرّه»

واژه «حفظهٔ» جمع "حافظ" است. حافظ از ریشه "حفظ" بمعنای نگاهداشتن و ضبط و به یاد سپردن است «... و یرسل علیكم حفظهٔ...»(۱) و مراقبانی بر شما می‏فرستد... مراد از حفظهٔ در این آیه فرشتگانی هستند كه مأمور نگهداری حساب اعمال انسانها هستند. «حفیظ» هم از همین ریشه است یعنی كسی كه به طور مداوم مراقب حفظ چیزی باشد... فما ارسلناك علیهم حفیظاً(۲) ما شما را نفرستادیم تا مدام مراقب آنها باشی، بنابراین در واژه حفظ نگهبانی و نگهداری قرار داده شده است.

واژه "سرّ" معنای مصدری آن بمعنای پوشاندن و مخفی كردن است (۳) و به معنای اسم مصدری: امر نهان است. در صحاح گوید: «السرّ الّذی یكتم»(۴) از همین رو به آمیزش (سرّ) گفته می‏شود چون امری است كه غیر علنی صورت می‏پذیرد.

اسرار بمعنای نهان كردن است «...ثم انی اعلنت لهم و اسررت لهم اسراراً؛(۵) یعنی هم بطور علنی و هم آشكار ابلاغ رسالت كردم. سریره هم از همین ریشه است بمعنای امر پوشیده جمع آن سرائر است «یوم تبلی السرائر؛(۶) روزی كه اسرار پنهان آشكار می‏شود.» این واژه در زبان فارسی هم به معنای فوق است اسرار یعنی رازها، نهانی‏ها:

بشنو از این پرده و بیدار شو

خلوتی پرده اسرار شو(۷)

پیر در معراج خود چون جان بداد

در حقیقت محرم اسرار شد(۸)

در این فراز امامان(ع) را نگهبانان و نگهداران اسرار الهی می‏خوانیم این جمله در متن خود دو مطلب دارد:

۱) آنكه در این جهان ذات مقدّس ربوبی را اسراری است

۲) آنكه امامان حافظان این اسرارند .

● اسرار جهان هستی

امّا مطلب اول: تردیدی نیست كه تمام واقعیتهای جهان هستی آن نیست كه با یكی از حواس پنجگانه احساس می‏كنیم بلكه در این جهان هزاران راز پنهان است كه تاكنون بشر به آن دست نیافته است و نخواهد یافت «...و ما اوتیتم من العلم الّا قلیلا...؛(۹) و جز اندكی از دانش به شما داده نشده است.» این واقعیتی است كه معلومات بشر نسبت به مجهولات وی جز قطره‏ای در برابر دریائی بیكران بیش نیست. درست است كه بشر تاكنون گامهای موفقیت‏آمیزی برای كشف حقایق و اسرار جهان هستی برداشته است اما در عین حال تردیدی نیست كه كاروان علمی بشر هنوز اندرخم یك كوچه است و بشر تا امروز تنها الفبائی از كتابهای فراوان و قطور علم و دانش را آموخته ولی از متن كتاب و حقایق و حقایق بسیاری كه در آن نهفته است هنوز خبری در دست نیست.تازه اینها اسرار مربوط به جهان مادّی است.اما اسرار معنوی و حقایق آن سوی حس آنقدر فراوان است كه حتی نباید خیال دسترسی به همه آنها را داشت. ذات مقدس ربوبی برخی از این اسرار را فقط نزد خود دارد و برخی دیگر را برای برگزیدگان خود بیان كرده است كه البته این اعطاء بر حسب قابلیتها است كه قابلیتها گوناگون است «... انزل من السماء ماءاً فسالت اودیهٔ بقدرها...؛(۱۰) خداوند از آسمان آبی فرستاد و آب در دره‏ها و نهرها به اندازه وسعت و گنجایش آنها جاری شد» همانگونه كه باران از آسمان می‏بارد هر نقطه به اندازه لیاقت و شایستگی از آن بهره‏مند می‏شود، سرزمین جانها نسبت به معنویت و گرفتن جلوه‏های معنوی متفاوتند. پیامبر گرامی (ص) استعداد و شایستگی افراد را به معادن زیر زمین تشبیه كرده كه برخی طلا و برخی دیگر نقره است آنجا كه فرموده است: «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضهٔ»(۱۱) امیر مؤمنان علی(ع) در سخن معروف خود به كمیل فرمود: «ان هذه القلوب اوعیهٔ فخیرها اوعاها...؛(۱۲) قلوب و ارواح مردم ظرفهائی هستند بهترین آنها وسیع‏ترین آنهاست. بر این اساس است كه ظرفیت سلمان بگونه‏ای است و ظرفیت ابی‏ذر بگونه دیگر تا جائی كه در روایتی از حضرت امام صادق(ع) رسیده است كه: «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقال رحم الله قاتل سلمان؛(۱۳) اگر ابوذر می‏دانست آنچه را كه در قلب سلمان است می‏گفت خدای قاتل سلمان را رحمت كند» داستان راز آلود حضرت موسی و خضر گویای اختلاف قابلیتها در گیرندگی اسرار الهی است.

● امامان (ع) حافظان اسرار الهی

با توجه به آنكه بالاترین ظرفیتها از آن معصومین(ع) است و پیامبر و امامان گل سرسبد معصومین هستند، بیشترین ظرفیتها را برای گیرندگی اسرار حق دارند بدین ترتیب آنها حافظان اسرار الهی هستند.

اینكه در برخی روایات از معصومین(ع) می‏خوانیم كه «حدیث آن‏ها صعب» است. شاید مراد همین باشد كه برخی از مطالب آنها اسراری است كه بیان شده و هر كس را یارای فهم آن نیست. در اصول كافی بابی تحت این عنوان منعقد شده كه «فیما جاء ان حدیثهم صعب مستصعب» و ۵ روایت در این باب آورده است از جمله آنكه حضرت امام باقر(ع) از نبی اكرم(ص) نقل می‏فرمایند كه: «ان حدیث آل محمد(ص) صعب مستصعب لایؤمن به الّا ملك مقرّب او نبی مرسل او عبد امتحن اللّه قلبه للایمان فما ورد علیكم من حدیث آل محمد(ص) فلانت له قلوبكم و عرفتموه فاقبلوه و ما اشمأزت منه قلوبكم و انكرتموه فردّوه الی اللّه و الی الرسول و الی العالم من آل محمد(ص) و انها الهالك ان یحدث احدكم بشی‏ء منه لایحتمله فیقول و اللّه ما كان هذا و اللّه ماكان هذا و الانكار هو الكفر؛(۱۴) حدیث آل محمد(ص) صعب مستصعب است (صعب یعنی دشوار و سركش، مستصعب مبالغه در آن است یعنی بسیار دشوار) جز فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یابنده ایكه خدا دلش را به ایمان آزموده به آن ایمان نمی‏آورد پس هر حدیثی كه از آل محمد(ص) به شما رسید و در برابر آن آرامش دل یافتید و آنرا آشنا دیدید بپذیرید و هر حدیثی كه دلتان از آن رمید و نا آشنایش دیدید آنرا بخدا و پیامبر و عالم آل محمد (ص) رد كنید همانا هلاك شده كسی است كه حدیثی را كه تحمل ندارد برایش بازگو كنند و او بگوید بخدا این چنین نیست، بخدا این چنین نیست، بخدا این چنین نیست و انكار مساوی با كفر است.» یكی از معانی صعب مستصعب بودن اینست كه برخی از احادیث اهل بیت(ع) اسرار الهی است كه به عنوان ودیعه نزد آنان نهاده شده است.(۱۵)

در روایتی حضرت امام صادق(ع) امام معصوم را چنین معرفی می‏كند: «...استودعه سرّه و استحفظه علمه و استخبأه حكمته و انتدبه لعظیم امره و احیا به مناهج سبیله و فرائضه و حدوده...؛(۱۶)...راز خود را بدو سپرد و بر علم خویش نگهبانش كرد و حكمتش را در او نهفت و سرپرستی دینش را از او خواست و برای امر بزرگش او را طلبید و راههای روشن و احكام و حدود خویش را با او زنده كرد.»

● راز داران از یاران ائمه

این حافظان اسرار الهی برخی را كه قابل می‏دیدند اسرار را به آنها می‏آموختند و هر كه را شایسته نمی‏دیدند اسرار را برایشان نمی‏گفتند. اسرار از مصادیق بارز حكمت است، خود می‏فرمودند حكمت را به نا اهل نیاموزید پیامبر گرامی(ص) فرمود: «و اضع العلم عند غیر اهله كمقلّد الخنازیر الجوهر و اللؤلؤ و الذهب؛(۱۷) كسی كه دانش را به نااهلان بسپارد چونان كسی است كه گوهر مروارید و طلا را به گردن خوكان بیاویزد.»

در روایتی از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) رسیده است: «ان الحكماء ضیعوا الحكمهٔ لما وضعوها عند غیر اهلها؛(۱۸) حكیمان آنگاه حكمت را تباه كردند كه آن را در اختیار نااهلان گذاردند.»

پیامبر و اهل بیت (ع) آنان را كه «اهل» می‏دیدند، اسرار می‏آموختند، پیامبر اسرار فراوانی را به امیرمؤمنان علی(ع) آموخت. از روایات استفاده می‏شود كه امیرمؤمنان علی(ع) وقت مخصوصی برای این جهت نزد پیامبر(ص) داشت مولی علی(ع) فرمود: «كانت لی ساعهٔ من رسول اللّه (ص) من اللیل ینفعنی اللّه عزّ و جلّ بما شاء ان ینفعنی بها؛(۱۹) شب هنگام ساعتی از وقت پیامبر(ص) برای من بود و خداوند هر نفعی را كه می‏خواست به من برساند در این وقت می‏رساند.»

در برخی از حكمتهای منسوب به حضرت آمده است:

«و لقد علمتم انه كان لی منه مجلس سرّ الایطلع علیه غیری؛(۲۰) به یقین می‏دانید كه من با پیامبر خدا نشست‏های خصوصی داشتم كه جز من هیچكس بر محتوای آن آگاهی نداشت.»

در این باره روایات فراوان است پژوهشگران به مصادر مربوطه مراجعه فرمایند.(۲۱)

از كسانی كه در تاریخ به عنوان صاحب سرّ پیامبر(ص) نامیده شده خذیفهٔ بن یمان است، او از یاران برجسته پیامبر خدا است اصحاب رجال او را از انسانهای با شخصیت، صحابی بزرگ پیامبر خدا راز دار پیامبر و داناترین مردم به منافقان ستوده‏اند. پیامبر(ص) نامهای منافقان را چون رازی به او فرمود و برای او پرده از فتنه‏های بعد از خویش تا روز قیامت برداشت.(۲۲)

امامان نیز هر كدام در بین اصحاب خود كسانی را می‏یافتند كه از ظرفیت بیشتری نسبت به دیگران در این رابطه برخوردار بودند، بر این اساس اسراری برای آنها می‏گفتند به عنوان نمونه در بین اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) میثم تمار و رشید هجری از این قبیل‏اند.

میثم بن یحیی تمار اسدی از یاران مولی علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است او در محضر مولی علی(ع) به جایگاه بالای عالم رسیده بود تا آنجا كه او را عالم به مرگها و حوادث می‏دانستند مولی علی(ع) او را از چگونگی شهادت و رنج كشیدنش در راه خدا آگاه ساخته بود و او این حقیقت شكوه‏مند را در پیش روی قاتل جلّاد باز گفت او نماد استواری در راه حق و استقامت و دفاع از ولایت است. او راوی درد دل مولی علی(ع) با چاه است «شهید اول» روایت كرده است كه شبی از شبها امیرمؤمنان علی علیه السلام مرا با خود از كوفه بیرون برد تا به مسجد جعفی رسیدیم حضرت آنجا چهار ركعت نماز و بعد از آن دعائی خواند آن گاه به مسجد رفت و صورت به خاك گذاشت و صد مرتبه گفت العفو العفو سپس برخاست و از مسجد بیرون رفت من هم همراه حضرت بیرون رفتم تا رسید به صحرا خطی كشید برای من و فرمود از این خط تجاوز مكن و گذاشت مرا و رفت و آن شب شب تاریكی بود من با خود گفتم چرا مولایت را تنها گذاشتی با این همه دشمنان، پیش خدا و پیامبر(ص) چه عذری خواهی داشت، با خود گفتم به خدا قسم در پی حضرت خواهم رفت تا از حضرت پاسداری كنم اگر چه مخالف امر او باشد، در پی حضرت رفتم دیدم حضرت سرخود را تا نیمی از بدن در چاهی كرده و با چاه گفتگو می‏كند همین كه احساس كرد كسی آمده فرمود تو كیستی، گفتم میثمم! فرمود، چرا از خطی كه ترسیم كردم تخطی كردی، عذرم را گفتم كه بر جان شما ترسیدم، دلم طاقت نیاورد فرمود آیا شنیدی چیزی از آنچه گفتم، عرض كردم نه مولای من فرمود ای میثم:

و فی الصدر لبانات اذا ضاقت لهاصدری

در سینه خواسته هائی هست كه هرگاه سینه‏ام از آنها به تنگ آید

نكت الارض بالكف و ابدیت لها سرّی

با دست زمین را می‏كنم و رازهایم را به آن می‏گویم

فمهما تنبت الارض فذاك النبت من بذری(۲۳)

پس هرگاه زمین چیزی برویاند آن گیاه از بذرهای راز من است

حجهٔ‏الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی

پی‏نوشت‏ها:

۱. سوره انعام، آیه ۶۱.

۲. سوره نساء، آیه ۸۰.

۳. مقائیس اللغهٔ، ج ۳، ص ۶۷، السین و الراء یجمع فروعه اخفاء الشی‏ء.

۴. صحاح اللّغهٔ، ج ۲، ص ۶۸۱، و السرّ الّذی یكتم والجمع اسرار.

۵. سوره نوح، آیه ۹.

۶. سوره طارق، آیه ۹.

۷. از نظامی.

۸. از عطار.

۹. سوره اسراء، آیه ۸۵.

۱۰. سوره رعد، آیه ۱۷.

۱۱. بحارالانوار، ج ۴، ص ۴۰۵.

۱۲. نهج البلاغه، حكمت ۱۲۷.

۱۳. روضهٔ المتقین، ج ۵، ص ۴۲۵.

۱۴. اصول كافی، ج ۱، ص ۴۰۱.

۱۵. مصابیح الانوار، ج ۱، ص ۳۴۴.

۱۶. اصول كافی، ج ۱، ص ۲۰۴.

۱۷. سنن ابن ماجه، ح ۲۲۴.ـ میزان الحكمهٔ كلمه «حكمت».

۱۸. قصص انبیاء، ص ۱۶۰، میزان الحكمه كلمه حكمت.

۱۹. مسند احمد حنبل، ج ۱، ص ۳۱۷، موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب، ج ۱۰، ص ۱۴.

۲۰. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ج ۲۰، ص ۳۱۶.

۲۱. به موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب، ج ۱۰، مراجعه كنید.

۲۲. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۴، تهذیب الكمال، ج ۵، ص ۵۰۰.

۲۳. منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۰۱ و ص ۴۰۲ «انتشارات هجرت».

۲۴. رجال كشی، ج ۱، ص ۲۹۱.

۲۵. رجال كشی، ج ۱، ص ۲۹۰، امالی طوسی، ص ۱۶۵، اختصاص شیخ مفید، ص ۷۷.

۲۶. منتهی الآمال، ج ۱، ص ۳۷۱.

۲۷. رجال كشی، ص ۱۹۴، ح ۳۴۳ ـ سفینهٔ البحار، ج ۱، ص ۳۶۱ «چاپ بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد».

۲۸. از مولوی.

۲۹. اصول كافی، ج ۲، ص ۲۲۳.

۳۰. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۷۰.

۳۱. اصول كافی، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۴.

۳۲. اصول كافی، ج ۲، ص ۴۳، باب درجات الایمان.

۳۳. اصول كافی، ج ۱، ص ۴۰۱.

۳۴. مرآهٔ العقول، ج ۴، ص ۳۱۷ و ۳۱۸.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.