چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
اولین آزمون تیم امنیت ملی اوباما
به قدرت رسیدن اوباما، مشابهتهای زیادی با شرایط ورود ریگان به کاخ سفید دارد. در این مقطع زمانی، نشانههای متعددی از تهدیدات امنیت ملی آمریکا، فراروی کارگزاران اجرایی کاخ سفید است. تهدیدات با ابعاد متنوع و در حوزههای جغرافیایی مختلف شکل گرفته است. در این شرایط، سرمایهداری بنیادگرا که بر شاخصهای تاریخی و امنیتی تاکید دارد با مولفههایی همانند رکود اقتصادی آمریکا روبهرو شده است. بحران امنیتی به موازات بحران اقتصادی در حال گسترش است. اقدامات ایهود اولمرت، ایهود باراک و لیونی در تهاجم نظامی علیه مردم غزه، فضای بحرانی گستردهتری را فراروی آمریکا به وجود آورده است. حباب امنیتی در حوزههای مختلف جهان تحتالشعاع موجهای تهاجمی اسرائیل و آمریکا قرار گرفته است. این امر نشان میدهد که روندهای موجود با نشانههایی از تهدیدات غیرقابل کنترل پیوند یافته است. امنیتگرایی مبتنیبر کاربرد قدرت نیروی نظامی کارکرد خود را از دست داده است. در چنین شرایط و فضایی، آمریکا در دوران ریاستجمهوری اوباما با پارادوکسهای متنوعی روبهرو شده است. در چنین فضایی، سوال اصلی بسیاری از تحلیلگران آن است که آمریکا در دوران اوباما چه نوع ابتکاراتی را در حوزه سیاست خارجی به کار خواهد گرفت. آیا الگوی مبتنیبر افزایش مداخلهگرایی و گسترش تهدیدات دوام خواهد یافت یا اینکه شکل جدیدی از ابتکارات استراتژیک توسط تیم سیاست خارجی و امنیتی آمریکا به کار گرفته میشود. به عبارت دیگر میتوان سوال بنیادین دیگری را مطرح کرد که آمریکا چه نوع تغییراتی را در فرآیندهای سیاست خارجی به کار خواهد گرفت؟
این امر نشان میدهد که در دوران موجود، ایالات متحده با جلوههای متنوعی از مشکلات امنیتی روبهرو شده است. به کارگیری سیاستهای بازسازی اقتصادی و اجتماعی در آمریکا در زمره الگوهای رفتاری جدیدی محسوب میشود که باید آن را واکنشی نسبت به رکود اقتصادی و فرآیند تصاعد بحرانهای اجتماعی در آمریکا دانست. جامعه آمریکایی در چنین وضعیتی، تلاش میکند موقعیت جدیدی را فراروی دولت ایجاد کند. موجهای تغییر در ساختار اجتماعی و سیاسی آمریکا امری ضروری و اجتنابناپذیر خواهد بود. در چنین فضایی، دموکراتها چارهای جز بهکارگیری سیاستهای تعدیل و الگوهای متعادلسازی بحران اجتماعی آمریکا نخواهند داشت. مشکل اساسی در حوزه سیاست خارجی و امنیتی آمریکا مربوط به تیم امنیت ملی اوباما است. کسانی که به عنوان مشاور امنیت ملی، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی و نیز وزیر امور خارجه آمریکا انتخاب شدهاند، راه دشواری را برای حفظ تعادل در حوزههای منطقهای در پیش خواهند داشت. بازسازی ساختار امنیتی آمریکا صرفا از طریق دگرگونسازی الگوهای رفتاری حاصل خواهد شد. اگرچه افرادی همانند توماس فینگر رئیس شورای اطلاعات آمریکا و همچنین معاون این شورا در گزارش سازمانی خود تاکید داشتهاند که روند جدالهای امنیتی به گونهای اجتنابناپذیر برای سالهای آینده ادامه خواهد یافت. این امر نشان میدهد که بحرانهای امنیتی در حوزههای خاورمیانه، آسیای مرکزی و آسیای جنوب غربی ادامه یافته در حالی که کشورهایی همانند ایران، ترکیه و اندونزی در زمره واحدهایی محسوب میشوند که درصدد <نیل به قدرت( >) gaining power خواهند بود. در این شرایط و در چنین فضایی طبعا بحران امنیتی در حوزههای مختلف جغرافیایی و استراتژیک ادامه خواهد یافت. خاورمیانه براساس سیاستهای تهاجمی اسرائیل و نیز بیتوجهی استراتژیک آمریکا به معضلات درونساختاری آن در وضعیت <قوس بیثباتی> قرار گرفته است. مقابله با چنین شرایط و نشانههایی طبعا مشکلات امنیتی آمریکا را در آینده افزایش خواهد داد.
در فضای ژئوپلیتیک آمریکا، موضوع ایران از اهمیت ویژهای برخوردار است. کشورهای عربی خاورمیانه همانند اسرائیل و آمریکا نگران موقعیت آینده ایران در منطقه هستند. این امر پارادوکسهای قدرت و امنیت را در آمریکا افزایش میدهد. هیچ نیروی سیاسی جدیدی وجود ندارد که عامل ایجاد تعادل در شرایط بحرانی باشد، در چنین فضا و شرایطی سیاستهای امنیتی آمریکا صرفا در چارچوب الگوی همکاری سازنده میتواند منشاء تعادل نسبی شود. تاکنون استراتژی بوش بر اساس الگوهای تعارضی و سیاستهای خصمانه قرار گرفته بود. این امر نشان میدهد که ادامه استراتژی تخریب سازنده که توسط جورج بوش مطرح شده بود نمیتواند زمینههای محیطی برای ایجاد تعادل را به وجود آورد. عبور از بحران امنیت خاورمیانه بدون توجه به سیاستهای جدید اوباما و اجراییسازی <سیاست تغییر( >) change policy امکانپذیر نخواهد بود. شاخصهای رفتاری جدیدی که میتواند معادله بیثباتی خاورمیانه را با تغییرات مرحلهای روبهرو سازد باید براساس شاخصهای ذیل مورد توجه قرار داد:
۱)تیم سیاست خارجی و امنیتی اوباما نیازمند بهکارگیری واژههای صریح در ارتباط با گذار از سیاست تغییر رژیم در ایران هستند. بازسازی چنین الگویی میتواند شرایط لازم برای ایجاد تعادل و همکاری منطقهای برای تعادل را بهوجود آورد.
۲)بحران غزه و پیامدهای آن شرایطی را ایجاد میکند که ترمیم بحرانهای منطقهای بدون مشارکت ایران در حوزههای فلسطین، عراق، افغانستان و لبنان امکانپذیر نخواهد بود. ایران در تمامی حوزههای جغرافیایی یاد شده از سیاست ایجاد تعادل بهره میگیرد. بنابراین مشارکت ایران در حوزههای امنیتی مناطق یاد شده میتواند فضای بیثباتی را ترمیم کرده و سیاست تغییر را با الگوهای کاربردی و اعتمادساز همراه کند.
۳)بسیاری از بحرانهای منطقهای، ناشی از نادیده گرفتن علل بیثباتی منطقهای است. باید تاکید داشت که خاورمیانه در شرایط عدم تعادل قرار دارد. این امر را میتوان زمینه شکلگیری برخی از فرآیندهای گریز از مرکز در حوزه منطقهای دانست. تجربه موجود نشان میدهد که عبور از بحرانهای منطقهای نیازمند اعتمادسازی است. اعتمادسازی از طریق ادبیات همکاریجویانه و یا تعارفات دیپلماتیک امکانپذیر نیست. اعتمادسازی زمانی شکل میگیرد و تداوم مییابد که تعادل جدیدی در ساختار امنیت منطقهای ایجاد شود. فضای بیتعادل نمیتواند منجر به ثبات منطقهای شود.
ابراهیم متقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست