شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
تلویزیون, تجمل, فقر و چند داستان دیگر
چند وقت پیش سخنی از دکتر علی دارابی، معاونت سیما منتشرشده بود مبنی بر ممنوعیت تجملگرایی در تلویزیون؛ مسالهای که سالهاست بسیاری از جامعهشناسان و متخصصان تربیتی درباره آن هشدار دادهاند و از تاثیرات مخرب آن بر جامعه سخن گفتهاند. واقعیت این است که رسانههای جمعی بویژه نوع بصری آن مثل سینما و تلویزیون علاوه بر کارکردهای هنری و سرگرمی دارای تاثیرات اجتماعی و رفتاری هم بر مخاطب هستند و اساسا کارکرد آموزشی و فرهنگسازی نیز به واسطه همین قدرت برای این رسانهها متصور میشود، اما تلویزیون نه فقط در قیاس با دیگر رسانهها حتی در نسبت با سینما که دارای وجوه بصری است نیز دامنه و عمق بیشتری روی مخاطبان و شکلگیری افکار و رفتار عمومی در جامعه دارد.
امروزه جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی و متخصصان علوم ارتباطات با تحقیقات گستردهای که درباره این مساله داشتند تلویزیون را یک ابزار بزرگ و قدرتمند در فرآیند شکلگیری و بسط فرهنگ و خردهفرهنگهای مختلف در سطح جامعه میدانند که گاه تاثیر آن از نهادهای آموزشی مثل مدرسه و دانشگاه نیز افزونتر است.
بدیهی است در میان برنامهها و آیتمهای مختلف تلویزیونی سریالهای داستانی و طنز بیشترین حجم مخاطب را به خود اختصاص میدهند و چگونگی ساخت این آثار و مضامین و درونمایه آنها در حد یک سرگرمی باقی نمیماند، بلکه به دنیای ذهنی و زندگی خصوصی و شخصی مخاطبان نفوذ کرده و آن را به نفع خویش مصادره میکند.
شاید در ظاهر پخش یک سریال تلویزیونی حتی آنها که پرمخاطب هستند و به اصطلاح سروصدا میکنند بعد از مدتی به فراموشی سپرده شوند، اما تاثیرات روانی و اجتماعی آن در ضمیر ناخودآگاه افراد و جامعه باقی میماند و به کارکرد خود تداوم میبخشد. از این روست که بسیاری از فرهیختگان و اندیشمندان معتقدند سریالهای تلویزیونی بویژه در ۲ دهه اخیر و پس از پایان جنگ تحمیلی در ترویج مصرفزدگی و تجملگرایی نقش زیادی داشته است. به طوری که برخی از آنان تلویزیون را به یک دستگاه تبلیغاتی در رواج فرهنگ بورژوازی و الگوهای سرمایهداری متهم میکنند. چه بسیار مدها یا نیازهای کاذب و سبکهای لوکس زندگی به واسطه تولید و پخش این نوع سریالها به فرهنگ عمومی جامعه تزریق شده و سطح مطالبات مردم بویژه نسل جوان را از رفاه و شیوه زندگی بالا برده است.
این تصاویر لوکس و فانتزی که با واقعیت موجود در جامعه و زندگی اکثر مردم در تضاد قرار دارد علاوه بر اینکه تصویر وارونهای از واقعیت نشان میدهد تصور کاذبی نیز از واقعیت اجتماعی در ذهن جوانان میآفریند که بازخورد آن را میتوان در اختلاف نسلی و جنگ و دعوای فرزندان و والدینشان برای تقاضا و توقع بیشتر از آنچه ممکن است میتوان ردیابی کرد.
مثلا در بسیاری از سریالهای تلویزیون با زوج جوانی که تازه ازدواج کردهاند مواجه میشویم که در همان ابتدای زندگی همه چیز دارند یا کارمند و کارگری را میبینیم که خانه لوکس و ماشین گرانقیمتی دارد یا اساسا داستانها و قصههای این مجموعهها در طبقات مرفه و ثروتمند جامعه رخ میدهد. گویی زندگی طبقات فقیر و فرودست جامعه دارای هیچ واقعیت دراماتیک و نمایشپذیری نیست که بتوان آن را دستمایه ساخت یک سریال قرار داد.
به نظر میرسد این سریالها نوعی بیعدالتی بصری را به تضاد و فاصله طبقاتی در جامعه میافزایند و در آتش آن میدمند. البته نمیتوان رواج مصرفگرایی و تجملزدگی را صرفا به تولید آثار تلویزیونی تقلیل داد. این مساله یک پدیده کلان اجتماعی است که تبیین آن خارج از حوصله این مقاله است. اما به این مساله باید اشاره کرد که تلویزیون اگرچه در ایجاد فرهنگ اجتماعی ابزار قدرتمندی است، اما آن هم یک ابزاری است که شرایط اجتماعی موجود را بازتاب میدهد.
بر همین اساس شما میتوانید فرآیند تغییر ارزشهای اجتماعی ـ فرهنگی جامعه ایران را از آغاز دهه ۷۰ تا پایان دهه ۸۰ تعقیب کنید و ردپای این تحولات را در سریالهای تلویزیونی بازشناسی کنید. با این حال میل به شیکنمایی و لوکسشدگی به عنوان مولفههای تصویری و زیباییشناختی در سریالهای تلویزیونی ما در حال افزایش است و غالب سریالهای تلویزیونی روی همین خط حرکت میکنند. واقعا چند درصد مردم جامعه ما به همان شکلی زندگی میکنند که در فیلم و سریالها میبینیم.
یکی از دلایل محبوبیت مجموعه کارهایی که رضا عطاران در تلویزیون داشته است بویژه سریالهای مناسبتی علاوه بر وجوه طنز و کمیک آنها، به این مساله برمیگردد که وی همواره به سراغ طبقات متوسط و پایین جامعه میرود و مسائل و مناسبات این قشر را به تصویر میکشد یا یکی از جذابیتها و تاثیرگذاری سریال «زیر تیغ» در چند سال پیش به این دلیل بود که قصه سریال در یک طبقه معمولی و متوسط ایرانی اتفاق میافتد که بازتابی از زندگی اکثریت مردم ایران بود. به همین دلیل است که مخاطبان ایرانی با این نوع سریالهای ارتباط عاطفی و سمپاتیک بیشتری پیدا کرده و با آن همذاتپنداری میکنند.
همچنین است قصههای مجید که چقدر با تجربیات واقعی نوجوانان ایرانی مطابقت دارد. جالب اینکه برخی در مقابل، نشان دادن تصاویر لوکس و زندگی تجملی را تلاشی برای پرهیز از سیاهنمایی در سینما و تلویزیون تلقی میکنند و به این دلیل از آن دفاع میکنند که این رویکرد در ساخت آثار تصویری، آبروی ما را در سطح جهانی میخرد و تصویر پیشرفته و توسعهیافتهای از سطح زندگی در ایران ترسیم میکند. یا عده دیگری معتقدند درست است که سطح زندگی بسیاری از مخاطبان این سریالها پایینتر از آنچه میبینید هست، اما ساخت این سریالها، سطح پیشرفتهتری از زندگی را به تصویر میکشد و ضمن آموزش مهارتهای مدرن زندگی در آنان، انگیزه بیشتری برای پیشرفت به وجود میآورد.
البته این ایده از یک منظر قابل تامل است به این معنی که نشان دادن زندگی سنتی ایرانی هم لزوما به معنای وفاداری به واقعیت اجتماعی نیست و هر نوع تصویر شیک و مدرنی را نمیتوان به معنی تجملگرایی، تفسیر کرد. حتی بر این هم نمیتوان عیب گرفت که چرا یک کارگردان به سراغ طبقه مرفه و ثروتمند جامعه رفته است. آنچه بیش از همه مورد نقد است عدم تناسب موقعیت شخصیتهای داستان با شرایط اقتصادی خود یا عدم ضرورت دراماتیک در لوکسنمایی است. در کنار سریالهایی که مروج تجملگرایی و مصرفزدگی بیقاعده و غیرعقلانی هستند نباید نقش آگهیهای تبلیغاتی و پیامهای بازرگانی را دستکم گرفت.
چه بسا گاهی نقش این آگهیها و چگونگی تولید و ساخت و ارائه آنها بیش از یک سریال و فیلم تلویزیونی در ترویج تجملگرایی و مصرفزدگی تاثیر داشته باشد. ردپای این مساله را در بسیاری دیگر از آیتمهای تلویزیونی میتوان دنبال کرد منتهی در این میان ۲ بخش آگهیهای بازرگانی و تیزرهای تبلیغاتی و بویژه سریالهای تلویزیونی به دلیل قابلیت الگوپذیری بالا و قدرت تاثیرگذار بازیگران بر مخاطبان به رواج تجملگرایی در جامعه دامن میزند. آسیبهای اجتماعی و رفتاری این امر را باید در بهداشت روانی ـ اجتماعی مردم پی گرفت.
آیا مخاطبان کثیری که به طبقه متوسط و پایین جامعه تعلق دارند میتوانند این همه تجمل را تحمل کنند؟ و آیا تلویزیون میتواند هزینه روانی ـ اجتماعی پیامی را که منتقل میکند پرداخت کند؟ آیا برجسته شدن تجملات و لوکسنمایی بار دیگر پرسش از عدالت اجتماعی را پررنگتر نمیکند؟ آیا این زرق و برقها تصویر سیاه فقر را میپوشاند؟ و چند پرسش دیگر که میتوان از مدیران فرهنگی و هنری جامعه پرسید!
سیدرضا صائمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات انتخابات مجلس مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم ایران ستاد انتخابات کشور مجلس مجلس دوازدهم رهبر انقلاب دولت رئیس جمهور دولت سیزدهم
تهران هواشناسی فضای مجازی سیل ترافیک مدارس شهرداری تهران قتل پلیس آموزش و پرورش سازمان هواشناسی ازدواج
چین قیمت خودرو خودرو گاز قیمت طلا مالیات نمایشگاه نفت قیمت دلار بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی مسکن دلار
نمایشگاه کتاب کتاب سینما رضا عطاران نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سینمای ایران حضرت معصومه (س) مهران مدیری دفاع مقدس
فناوری مغز دانش بنیان
فلسطین اسرائیل سازمان ملل رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه روسیه حماس رفح اوکراین حمله به رفح نوار غزه
فوتبال پرسپولیس سپاهان استقلال لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران بازی باشگاه استقلال
هوش مصنوعی فیبرنوری ناسا اپل ایلان ماسک سامسونگ گوگل
ویتامین توت فرنگی آسم روغن زیتون هندوانه کبد چرب