چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
پیشنهاددهنده برای سینمای بدنه
● یک
اول از همه به روشنی بیان کنم که من این دومین ساخته سینمایی حسن فتحی را خلاف فیلم اولش «ازدواج به سبک ایرانی»- دوست دارم؛ معتقدم فیلمی پیشنهاددهنده است برای سینمای بدنه ما و اولین بار که آن را در جشنواره فیلم فجر سال ۸۷ دیدم به رغم تعداد قابل توجهی فیلم پیشنهاددهنده برای سینمای بدنه- این فیلم و شیوه بیانی و بومیسازی «سینمای وحشت»اش را که آمیخته بود با تئاتر روحوضی و افسانههای ترسناک ایرانی و تئاتر مدرن دهههای چهل و پنجاه، متمایز دیدم از دیگر آثار؛ بنابراین اگر به برخی نکات خردهای گرفته شود در این متن، مطلقاً دال بر مشکل منتقد با کلیت این اثر نیست.
در جشنواره فیلم فجر سال ۸۷، دو اتفاق موازی، پایان انبوهسازی دههها سینمای زیر متوسط مدرن را در ایران اعلام کرد:
۱) ارتقای کیفی قابل توجه آثار «عامپسند» که توانست هم به رکود سینمای ایران در گیشه مهر پایان زند هم سینماهای خلوت را از شر فیلمهای بیبو و خاصیتی که دههها «سینمای سالم» نامیده میشد رهایی بخشد
۲) سینمای بدنه بالاخره به آن درجه از ابتکار و دانایی و تسلط بر ابزار روایی و بصری دست یافت که بتواند قصههای غیرخطی را همچون آثار سینمای امریکای شمالی یا اروپای غربی یا برخی از کشورهای شرق اروپا، بدون افت در نمودار جذب مخاطب ارائه دهد.
این دو اتفاق در حالی روی داد که در دهه هفتاد هم چنین تلاشی صورت گرفته بود اما تنها منجر شده بود به انبوهسازی آثاری کممخاطب و بیمخاطب که میخواستند «بازتولید» سینمای بدنه دهه چهل و اوایل دهه پنجاه باشند و در رقابت با آثار روز سینمای جهان که چندان هم به وفور در دسترس مخاطبان نبود- در گیشه شکست خوردند. موج جدید سینمای بدنه در حالی به پیروزی دست یافته که نه تنها آخرین آثار روز سینمای جهان از مراکز صوتی- تصویری قابل خرید یا اجاره است که تلویزیون ایران هم بدل به رقیب جدی سینمای ایران شده و تازههای اکران سینمای پرفروش اروپا و امریکای شمالی، توسط آن به نمایش درمیآیند؛ با این حال مخاطبان ایرانی ترجیح میدهند که به تماشای آثار بومی پرمخاطب بروند که در قبال تماشای تلویزیون، برای خانوادههای ۴ تا ۶ نفره [با توجه به هزینههای جانبی] پرهزینه است و این چیزی نیست مگر همان عنصر «جذابیت عمومی» که سینمای پس از انقلاب [مگر در معدود مواردی] تا همین جشنواره اخیر از آن بی بهره بود.
«پستچی سه بار درنمیزند» تازهترین ساخته حسن فتحی در این معادله، نقشی کلیدی دارد، نقشی که به گمان من «سوپراستار» - به رغم پیشنهاد دهندگی در دل همین سینمای بدنه واجد آن نبود. شیوه روایت فیلم که از همان آغاز، «واقعیت» را نه تنها در پناه «فراواقعیت» به بازمعنایی میرساند که با تجمع روایی سه روایت از سه زمان مختلف در سه طبقه یک ساختمان، سنگ بنای تولید « ابر استعاره» را مینهد، تعلق خاطری نه به سینمای هالیوود دارد [مگر در نشانههای به وام گرفته ژانری از «ژانر وحشت»] نه به سینمای عامه پسند دهههای چهل و پنجاه [مگر در ساز و کار لمپنی گفت و گوها که بیش از آن که مدیون آن سینما باشد یادآور گفتوگوهای «نمایش»های آن زمانه است] و نه سینمای روشنفکری آن دههها [مگر در اشاراتی محو به دورههایی تاریخی که باز هم به گمان من تأثیری در شکلگیری «جهان بینی متن» ندارد چرا که آن اشارات، صرفاً «بهانه روایت»اند نه «انگیزه روایت»]؛ از همه اینها که بگذریم میتوان به حسن فتحی مجموعهساز هم رسید که در کارنامه خود؛ آثاری ملتزم به هر سه دوره تاریخی مورد اشاره فیلم اخیر را داراست یعنی آن آثار، هم تمرین بودهاند هم اثری مستقل!
● دو
حسن فتحی در تلویزیون با ساخت «پهلوانان نمیمیرند» آغازگر «تریلر بومی» شد گرچه این سریال، با مشکلات روایی بسیار در متن فیلمنامه خود روبهرو بود اما به دلیل نگرش درست به فراز و فرودهای «آثار معمایی» توانست بینندگان بسیاری بیابد و سنگ نخستین شناختی شود که مخاطبان از آن پس، با اتکا به آن، میتوانستند به آثار ارائه شده توسط چنین نویسنده و کارگردانی - لااقل از بابت ساخت اثری پرمخاطب - اطمینان کنند.
«شب دهم» اوج مجموعههای تلویزیونی «فتحی» بود که توانست مجموعهای از اثری ارائه دهد که متعلق به ژانری نوظهور به نام «مجموعههای مناسبتی» بود. هیچ کس ـ حتی مسئولان تلویزیون ـ از کارگردان انتظار ساخت اثری تا این مایه و پایه را در فرصتی اندک و با بودجهای محدود نداشت اما فتحی، به ناگهان بدل به یک نام خاص شد و چنان انتظار مخاطبان از آثار مناسبتی بالا رفت که حتی خود او هم بعدها نتوانست دوباره این انتظار را برآورده کند. «مدار صفر درجه» گرچه متناسب با بودجه یک اثر تاریخی و فرصت ساخت چنین اثری، مقبول مخاطبان خاص و منتقدان واقع نشد اما مخاطبان عام را هفتهها درگیر خود ساخت.
«روشنتر از خاموشی» به عنوان مجموعهای از زندگی شاهعباس صفوی پذیرفتنیتر بود تا درباره کسی که نگرش استدلالی فقه شیعی را به شکلی منحصر به فرد، مورد ارزیابی دوباره قرار داد. این مجموعه، در بخشهایی که به «ملاصدرا» پرداخت چیزی جز سخنرانیهای طولانی نبود اما در نمایش مکانیزم قدرت در عهد صفوی موفقتر بود و مردم هم به این وجه قضیه که یادآور رمانهای تاریخی مشهور مثل «چهل قزلباش» بود دل سپردند. «میوه ممنوعه» به عنوان مجموعهای با مضمون عاشقانه غیرمتعارف در دل اثری مناسبتی، بسیاری را پای گیرندههای خانگی خود نشاند اما گمان نکنم اکنون چندان در حافظه جمع بتوان از آن سراغ گرفت. به قول حافظ: «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود!»؛ همچون بخش قابل توجهی از آثار مناسبتی خوش ساخت که مقبول نظر مخاطبان میافتند اما مانایی ندارند. در «ازدواج به سبک ایرانی»، حسن فتحی بیشتر شبیه انبوه کارگردانان جوانی به نظر میرسید که کاری جز جمع و جور کردن عوامل تولید برای اجرای دستورالعملهای تهیهکنندگان را ندارند. من که در آن، اثری از کارگردان «شب دهم» و حتی «مدار صفردرجه» ندیدم.
با این پیش زمینه، وقتی در کاتالوگ جشنواره فیلم فجر دیدم که فتحی با فیلمی حضور پیدا کرده که نامش به وام گرفته از رمانی است که دو فیلم براساسش ساخته شده که دومی حاوی یکی از برجستهترین بازیهای جک نیکلسون است، گفتم حسن فتحی خواسته به جای اینکه پستچی دوبار زنگ را نزند، سه بار در را نزند یعنی خلاص! اما فیلم، غافلگیر کننده بود و حتی به گمان من، از لحاظ جهاننگری هنری و رسیدن به اسلوب و سبک ویژه، چندین پله بالاتر از «شب دهم» ایستاد. «پستچی سه بار درنمیزند» دارای کلاس بازی بالایی است همچون اکثر آثار فتحی [مگر «ازدواج به سبک ایرانی»!] و هر سه روایت این فیلم، نه تنها در بُرخوردن با هم که حتی به شکل خطی خود هم دارای رده اول جذابیت [جذابیت برای مخاطب عام]اند. فتحی در این واپسین اثر خود، مشکل عمومی آثار خود یعنی پایانبندی نچسب را رفع کرده است. اگر پایان این فیلم، حاوی نتیجهای اخلاقی یا پندی به وام گرفته از آثار عرفانی قرون چهار و پنج هجری یا یکی از آن پایانهای باز خاص آثار اروپایی بود که در آثار ایرانی به فاجعه روایی منجر میشوند، نه تنها کار فیلم در لایه اولیهاش تمام بود که جایی برای درک لایههای دیگر هم باقی نمیگذاشت. خب، البته همه باید در پایانبندی این متن بهرغم زنده و پویا بودن دیالوگها از گستاخی برخی از آنها که در چهاردهه گذشته سینمای ایران بیسابقه بوده، نگران باشیم . بیپردگی در هیچ شکلاش، در عرصه هنر، منجر به خلق ارزشهای هنری نخواهد شد. باور کنید!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست