پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وقتی توافقی از هم خسته می شویم


وقتی توافقی از هم خسته می شویم

متاسفانه هر روز شاهد تنزل بیشتر بنیان خانواده های ایرانی هستیم و قبح طلاق در جامعه از میان رفته و خانواده ها هم بیش از پیش راضی به جدایی فرزندان شان هستند تا به قول معروف به سوختن و ساختن

متاسفانه هر روز شاهد تنزل بیشتر بنیان خانواده‌های ایرانی هستیم و قبح طلاق در جامعه از میان رفته و خانواده‌ها هم بیش از پیش راضی به جدایی فرزندان‌شان هستند تا به قول معروف به سوختن و ساختن. جدای از این مساله خود زوجین هم به مراتب جدایی را به تحمل سختی‌های زندگی ترجیح می‌دهند و دیگر داشتن فرزند هم مانند گذشته دلیل ساختن زوجین این نسل با هم نمی‌شود.

در کنار این موضوع، آمار طلاق توافقی نیز افزایش قابل توجهی یافته و همان‌طور که از نامش پیداست زوجین موافق هستند که بر اساس توافقی خواسته یا ناخواسته از زندگی در کنار هم استعفا دهند و دیگر از هفت‌خوان طلاق و طی کردن پله‌های دادگاه نیز خبری نیست و این نشان می‌دهد پایه زندگی آنچنان سست بوده که بی‌هیچ چشمداشتی طرفین حاضرند بند زندگی مشترک را ببرند!

عوامل زیادی را می‌توان دخیل در سست شدن ارکان خانواده دانست که یکی از این عوامل عدم آشنایی افراد با وظایف همسرداری‌شان است. مرد خانواده مسوولیت‌پذیری ندارد یا حتی با این واژه غریب است و زن هم آمادگی لازم برای زندگی زناشویی و پذیرش سختی‌ها و مشکلات پیش‌رو را ندارد. این‌گونه می‌شود که بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک و طی شدن آن دوره شیرین و طلایی اولیه متوجه می‌شوند که این زندگی آن رویای همیشگی‌شان نبوده... پسر آن شاهزاده با اسب سفید و دختر هم آن ملکه بی‌همتا نیست.

وقتی زندگی خود را به نوعی با نسل‌های قبل از خود مثلا با مادر یا مادربزرگ خود مقایسه می‌کنیم تفاوت‌های زیادی را می‌بینیم که جای تامل زیادی هم دارد. (جدای از بحث اختلاف نسل‌ها) اینکه می‌بینیم مادران ما صبر و تحمل بیشتری داشتند و در نقش خود به عنوان همسر (زن) یا مادر خانواده حل شده بودند و پدران هم تعریف روشنی از نقش خود به عنوان شوهر، پدر و نان‌آور خانواده داشتند و این‌گونه بود که هر کس به وظیفه تعریف‌شده خود واقف بود و قانع به جایگاه خویش با آستانه تحمل بالا. حال این سوال پیش می‌آید آیا این مادران و پدران نتوانستند آموزش درستی از زندگی زناشویی به فرزندان خود بدهند یا فرزندان شاگردان خوبی در این مکتب نبوده‌اند؟

نمی‌توان بنا را بر این گذاشت که فرزندان این نسل هر آنچه را که باید فقط در کانون خانواده یا مدرسه یاد می‌گیرند و بس چرا که عصر ما عصر ارتباطات گسترده است و نسل ما بیشتر از پیش در معرض ارتباط با جهان خارج از طریق ماهواره و اینترنت و... بدون حد و مرزی است پس فرزندان نسل قبل چیزهایی را فراتر از آموزه‌های خانوادگی و رسمی یاد می‌گیرند که بعضا با هم تفاوت‌های اساسی دارند. یکی از این تفاوت‌ها نیز در انتخاب همسر است. تغییر شیوه‌های همسریابی در سال‌های اخیر، توقعات و خواسته‌های متنوع زوجین و تفاوت دیدگاه‌های آنها، نداشتن شناخت کافی و مناسب از اوضاع و احوال فرهنگی و شخصیتی یکدیگر از مهم‌ترین عواملی است که این تفاوت‌ها را ایجاد کرده است. همچنین مادران و پدران اغلب بسیار سازگار و صبورتر از ما بودند و در نسل امروز این تحمل و سازگاری با سختی‌های زندگی رو به زوال رفته است و با کوچک‌ترین مشکل و ناسازگاری راه آخر را اول انتخاب می‌کنند و با رضایت، طرفین جدا می‌شوند.

با این اوضاع و احوال بهتر است که به جای تبلیغ و فرهنگ‌سازی برای ازدواج آسان به فکر گسترش آموزش زندگی موفق باشیم و نهادها و سازمان‌های مرتبط تمام هم و غم خود را بر این مبنا بگذارند که جوانان را برای یک زندگی سالم آماده و مهیا کنند. چه بسا که ازدواج آسان و بی‌دردسر تضمین یک زندگی مطلوب خالی از تنش نباشد. به نظر می‌رسد که در این میانه نهادهای فرهنگی و اجتماعی مرتبط و رسانه‌های جمعی هستند که باید پا به پای خانواده‌ها روش درست مقابله مناسب با تنش‌ها و بحران‌های زندگی را آموزش دهند تا جوانان با وارد شدن به زیر یک سقف و طی مدتی از زندگی در روبه‌رو شدن با مسایل و مشکلات زندگی دچار خستگی و دل‌آزردگی نشوند و بتوانند راه درست را انتخاب کنند و بر مشکلات فایق آیند.

ناهید قرایی

کرمان