جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
ماندن قرین ننگ است , آنک خجسته مردن
«حسن حسینی را بیاغراق میتوان از معماران واقعی شعر جدید انقلاب اسلامی ایران شمرد كه از همان ابتدای انقلاب در جرگهٔ نامآوران شعر انقلاب درآمد.»۱ او همچون شهابی در عرصهٔ ادبیات ظهور كرد و ناپدید شد. او مرد مردستان عرصهٔ ناوردهای هول، یكهتاز عرصهٔ انقلاب حسینی و انقلاب خمینی بود و بنا به فرمودهٔ مقام معظم رهبری «این انسان فرزانه و آزاداندیش و این مؤمن پارسا و بافضیلت، یكی از نمونههای برجستهٔ امروز و یكی از امیدهای آینده بود. در شعر و ادب و نیز در پژوهش و تأملات محققانه، خرد و ذوق و ابتكارات، شاخصهٔ كار او بود.»۲
سیر در اندیشههای او، از ژرفا و تنوّع و تحرّك و پویایی ساختار ذهن او حكایت دارد. او همانگونه كه شاعر است منتقد نیز هست و همانقدری كه منتقد است شاعر است. منطق نقادی او روان است، چون ذوقی سرشار و باریكبینی و نكتهسنجی با آن همراه است و شعر را جذاب و شیرین میسراید چون عمیق و آگاهانه به حریم كلمات پا میگذارد. تصویرگریهایش اغلب جاندار و تعابیرش جانبدار حق و حقیقت است و در كلامی خلاصه میشود گفت كه هنرمند و ادیبی متعهد و فرزند زمان خویش است و نیز مرد فرداهای نیامده كه حتی در اندیشهها و گفتارش نیز هیچگاه آرام و قرار نداشت و پیوسته واقعیتهای موجود را با آرمانهای موعود همراه میكرد و واقعیتها را برای كشف دنیاهای فراواقعی پشت سر مینهاد. آثار او خوشبختانه آیینهٔ دیدگاههای اوست و یادگاریست ماندنی كه میشود اندیشههای سرشار او را در آنها به خوبی مشاهده كرد. به جهت جلوگیری از طولانی شدن كلام به بررسی گوشهای از عظمت كردارهای او در آیینهٔ آثارش میپردازم.
همصدا با حلق اسماعیل
«این كتاب اولین مجموعهٔ شعر شاعر متعهد معاصر حسن حسینی است كه در سال ۱۳۶۳ چاپ و منتشر شده است و در برگیرندهٔ ۵۱ شعر در قالب غزل، مثنوی، شعر نو و نیز ۱۴۲ رباعی است.»۳
این مجموعه همانگونه كه از عنوان آن نیز مشهود است، مجموعهایست صمیمی و روایتی صادقانه از آرزوهای شاعرانهٔ سرایندهٔ آن. به این جهت ایجازهای شاعرانه، جای خود را به واگویههای درونی شاعر داده است و تكرار در تصویرسازیهای موازی بسامد بالایی دارد. تركیبسازیها، بیشتر آهنگی سنگین دارند و گاه همسوی تركیبهای كلاسیك هستند و گاه نیز بسیار ساده هستند همچون: «مزرع دل ـ تهاجم ظلمت ـ فوارههای خون ـ نهرهای حادثه ـ جزر و مد خنجر شب» هر چند كه گاهی تركیبها و تصویرهای دگرگونه نیز خلق میشوند همچون:
«ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزلخوان عشق
چه جانانه چرخ جنون میزنند
دف عشق با دست خون میزنند»۴
اما در عرصهٔ مضمونپردازیها، جسارت و گستاخی و اعتراض و انتقاد شاعر به اوج میرسد و میسراید:
من خوب یادم هست / روزیكه «روشنفكر» / در كافههای شهر پرآشوب / دور از هیاهوها / عرق میخورد / با جانفشانیهای جانبازان «حزبالله» / تاریخ این ملت / ورق میخورد.
(حزبالله، ص ۵۰)
این معنیگرایی با تصویرها و تلمیحات مذهبی بسیاری همراه شده است. از جمله:
از این روست / ای دوست! / كه خورشید / در هر غروب / به زخم ستارهگون شقیقهات / اقتدا میكند.
و هر پگاه / نام ترا / چونان سلام سرخ نمازش / ادا میكند.
(سرود سوم، ص ۶۴)
عبارتهای حكیمانهٔ آزادمردان نیز در این ساختار نقش دارد و تركیبساز میشود. از جمله:
ای همزادان سپیده و فجر! پایان انتظار / از راه میرسد / وقتی شقیقهٔ شب را / آماج سرب ستاره میكنید / و قطره قطره خون حنجرهٔ حقسرایتان میچكد / در پای پنجرهٔ صبح صادق وارستگی / وقتی شهابوار / ـ ای لقمههای خاردار! ـ / گلوی ظلمت را / پاره پاره میكنید!
(ده فرمان جهاد صص ۷۱-۷۰)
كه فراز پایانی شعر اشارهای است به این سخن حكیمانهٔ «شیخ محمد خیابانی»:
« یك لقمهٔ خاردار باشید تا هیچ گلویی شما را فرو ندهد.»
منتقدی نیز در این باره معتقد است كه:
«بهطور كلی شعر حسن حسینی، شعر اندیشه است و این عنصر اندیشه است كه به شعرهایش تشكل میبخشد، گرچه او از بقیهٔ عناصر شعر، بهویژه موسیقی و زبان و امكانات بالقوهٔ زبان و خیالانگیزی موسیقی در شعر غافل نیست و بهموقع از آنها در هر چه بارورتر ساختن فضای شعرهایش بهره میبرد... همین اندیشهٔ قوی با پشتوانهٔ فرهنگی و اشارههای تاریخی... است كه از شعر حسینی، شعری میسازد زیبا، محكم، دلنشین، با لحنی حماسی و شورانگیز كه تا حدی خواننده و مخاطبی ژرفاندیش میطلبد.»۵
«زبان مجموعه نیز، زبانی ساده و صمیمی است و خبر از حركتی پویا و زنده میدهد. زبانی ساده كه در انتقال پیام كلی شعر به مخاطب، نیاز به هیچ واسطهٔ بیرونی ندارد.»۶
پدرم! / یعقوبم! / شمع چشمان تو در كنعانت / با كدامین امید / پرتوافشان باشد؟ / یوسفت پیرهنش عریانی است.
(عریان، صص ۸۳-۸۲)
یا:
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
دل گنبد داره از غصه و غم میتركه
چن هزار تا دل غمگین تو خودش جا داده
قد گلدسته و قاری داده امشب كه نگو
رو ضریح قامتش دست نیاز باده
تشنگی مثل گدایی كه دروغی باشه
دم سقاخونه زیر دست و پا افتاده
غم غربت اومده دخیل ببنده به دلم
به خیالش دل من پنجرهٔ فولاده!
(دخیل، ص ۸۷)
از اندیشههای كلیدی شاعر در این مجموعه پیام تكاپو و تحرّك و همچون شهاب، شب را شكستن است. زیرا به تعبیر او آنجا كه ماه سنگ است و پای ستاره لنگ، ماندن قرین ننگ است. پس در این فرهنگ، تكرار ابتذال است و مایهٔ ملال، حتی با پای خسته باید رفت و باید مُرد.
حیف است از تكاپو طرفی نبسته مُردن
یك عمر شبنشینی، در شب نشسته مُردن
خفاشسان پریدن، در تیرگی چه حاصل؟
همچون شهاب باید شب را شكسته مُردن
آنجا كه ماه سنگ است پای ستاره لنگ است
ماندن قرین ننگ است، آنك خجسته مُردن!
تكرار ابتذال است، خود مایهٔ ملال است
با پای خسته رفتن با پای خسته مُردن
هنگام مرگ یاران، چشم مرا مبندید
در دین ما حرام است با چشم بسته مُردن
(وصیت، ۹۶)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست