چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

دلهره‌های پدرانه


دلهره‌های پدرانه

می‌گویند آدم وقتی ازدواج می‌کند، هویت پیدا می‌کند چون صاحب خانواده می‌شود.
دیگران احترام خاصی برای فرد قایل می‌شوند. البته این امر، بسیار به واقعیت نزدیک است به ویژه در جامعه …

می‌گویند آدم وقتی ازدواج می‌کند، هویت پیدا می‌کند چون صاحب خانواده می‌شود.

دیگران احترام خاصی برای فرد قایل می‌شوند. البته این امر، بسیار به واقعیت نزدیک است به ویژه در جامعه ایران که اجتماعی، خانواده‌محور است. اما هنگامی ‌تصمیم به داشتن فرزند می‌گیریم، اضطراب‌های گوناگون آغاز می‌شود و با دیدن جنین بسیار کوچک زنده در سونوگرافی و بعد از آن شنیدن صدای قلب جنین، به آرامشی توأم با شگفتی می‌رسیم. آرامش ناشی از زنده بودن جنین و اینکه روند رشد و تکامل در حال طی شدن است و شگفتی حاصل از تفکر درباره خلقت. البته همه این‌طور نیستند اما من با وجود اینکه تمام روند رشد و تکامل جنین و نوزاد و کودک و... را خوانده‌ام، با دیدن فرزندم از طریق سونوگرافی و شنیدن صدای ۱۶۰ ضربه قلب او در ماه سوم، همیشه در تعجب بودم که آخر چه‌طور موجودی به این عظمت از نظر خلقت و پیچیدگی، تنها از ترکیب دو سلول و رشد و تکامل یک سلول (نطفه) به وجود آید و منشأ اثر در جهان پیرامون خود می‌شود. شاید تا زمانی که ضربان قلب پسرم را نشنیده بودم، احساس بچه‌دار بودن به من دست نمی‌داد. اما با شنیدن ضربان تند زندگی تازه و حیاتی نو، آدم واقعا باورش می‌شود که پدر شده است. از طرف دیگر، وقتی فریاد شادی همسرم را شنیدم، بیشتر از وجود خود بچه به زندگی جدیدی در پیرامون خودم آگاه شدم. شاید باور نکنید یا با خود بگویید این هم از بچه دوست بودن مردها است اما وقتی اولین صدای قلب سپهر کوچولو را شنیدم، احساس هویت تازه‌ای کردم. هیچ‌وقت تصور نمی‌کردم که بعد از تحصیلات دانشگاهی و حتی خود ازدواج، بچه‌دار شدن به من این‌چنین اعتماد به نفس و احساس مرد بودن و بزرگ شدن بدهد، آن هم در آستانه ۴۰ سالگی! اما همه‌اش به این فکر می‌کردم که مرد اگر ۶۰ ساله هم باشد، مرد است اما پدر ۲۵ ساله به خاطر نام پدر، مردتر است. با شنیدن ضربان قلب پسرم، به این فکر می‌کردم که سال‌ها پیش، پدر و مادر ما چه‌قدر از شنیدن خبر فرزنددار شدن‌شان (یعنی داشتن ما) خوشحال شدند و ما برای آنان و با آنان چه کردیم؟ به یاد حرف آنهایی افتادم که طی این سال‌ها به من می‌گفتند: «هنوز بچه دار نشدین، نمی‌فهمین...» و هر زمان در مجادله کم می‌آوردند، این موضوع را به رخ‌مان می‌کشیدند. ولی خوب، الان متوجه می‌شوم که بعضی مسایل را نمی‌توان با زبان و کلام استدلال کرد بلکه باید حس کرد، باید در آن موقعیت به خصوص قرار گرفت. هم‌اکنون من در آن موقعیت قرار گرفته‌ام. موقعیتی که حاکی از مسوولیت بود، نشانه اعتماد به نفس بیشتر به علت توجه بیشتر همه، از بستگان درجه یک تا دوستان و همکاران. امیدوارم بچه‌دار شوید تا بفهمید!