شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

دفاع از حقیقت


دفاع از حقیقت

در سالروز شهادت امام سجاد ع

شرایط حاد عقیدتی در ۶۱ هجری که بارزترین نشانه اش در صحرای کربلا بروز یافت و جهل معنوی امتی دین نما و دنیاگرا را در تقابل با فرزند پیامبراکرم(ص) در صفحات تاریخ ثبت کرد، برآیند و تابعی از جنگی حکومتی به شمار می رفت که اگرچه به طور رسمی از ۴۱ هجری و پس از فرآیند صلح امام حسن(ع) و معاویه بن ابوسفیان در عام الجماعه - سال جماعت و بیعت سراسری با معاویه- کار خود را آغاز کرده بود اما به واقع شیوه سلطنتی امویان از ۱۸ هجری و در روند تثبیت پایه های قدرت معاویه در شامات شکل حقیقی به خود گرفته بود و در این برهه چهاردهه ای از استقرار تفکر قریش اموی و مدل اسلا م پولسی در شهر شام، تمامی ارزشها و آرمان های عقیدتی مورد تائید قبایل شامی منطبق برآن سیرت و صورتی شکل گرفته بود که معاویه برای این شهر ترسیم کرده بود و مردم این دیار، اسلا م را مطابق با آن جریانی مورد ارزیابی قرار می دادند که مفسران درباری معاویه برای جامعه به تصویر درآورده بودند و از آنجا که صحابه هجرت کرده به شام نیز رویه ای هم سو و هم گرا با معاویه در پیش گرفته بودند، آیین اسلا م در شهرشام قالبی متقارن با اعتقاد پیشین این شهر یعنی مسیحیت عهد امپراتوری روم یافته بود.

در حقیقت اسلا م ظاهری معاویه وجیره خوارانش در پرتو القاب جعلی و خود ساخته ای چون خال المومنین که راویان مزدور اموی برای این حاکم مکار ردیف کرده بودند به گونه ای ذهن و اندیشه شامیان را درگیر خود ساخته بود که حتی تصویر اصیل اسلا م در شمایل امیرمومنان علی(ع) و حسنین(علیهم السلا م) نیز راه روشنایی و صراط مستقیم را برای شامیان به ارمغان نیاورد و آنها چنان تحت تاثیر دستگاه تبلیغاتی امویان قرار داشتند که فردی ستوده شده در نزد پروردگار مانند مولا ی متقیان علی(ع) را بی نماز تصور می کردند و تنها خویشاوندان پیامبراسلا م(ص) را همین امویان رخنه کرده در شام می پنداشتند.

از این رو پس از چهاردهه تبلیغات تخریبی برضد امیرمومنان(ع) و فرزندان ایشان، آنچه امت اسلا می را به نینوا رساند در پرتو چنین بستری از هجمه رسانه ای قابلیت تفسیر پیدا کرده است; به واقع امتی که حتی منزلت الهی سیدالشهدا(ع) نیز مانع جسارت ها و هتک حرمت هایش نشد و به پایکوبی و شادی حاصل از کشتار خاندان نبوت و امامت پرداخته بود و سکه های اهدایی بنی امیه را از جان عزیزتر می داشت، تنها از طریق دفاعی نرم و قرآنی بیدار می شد و این مدل جهاد فرهنگی چنان ماهرانه به وسیله بانو زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) به مرحله اجرا درآمد که امت غافل شام را با چهره حقیقی خاندان نبوت و خویشاوندان پیامبر اسلا م(ص) آشناساخت و شهری که تا پیش از ورود کاروان منزلت عاشورا آذین بندی شده بود و مردمش چون اعیاد با لباس نو به پیشواز کاروانیان نینوایی آمده و هلهله و نوای شادی سر می دادند، در پرتو بیان حماسی حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) پی به حقیقت عاشورا برد.

در افقی تحلیلی ورود کاروان حماسه عاشورا به شهر شام ارکان حکومت اموی را که تا آن روز با حربه محدودسازی رفت و آمد و در حصار قراردادن جامعه شام، مردم را در غفلت و ناآگاهی نسبت به امور و جریان های دیگر سرزمین های اسلامی قرار داده و آنها را در پایین ترین سطح هوشیاری در خصوص مفاهیم اصیل دین محمدی پروریده بود، سست کرد و یزید چنان از اقدام خود در صدور مجوز محاربه و قتال با حسین بن علی (ع) پشیمان شد که در موضعی انفعالی، مقصران این جریان را حاکم کوفه و فرماندهان سپاهش برشمرد و در حرکتی عوامفریبانه به برقراری مراسم عزاداری در شهری دستور داد که تا آن زمان به مثابه سرزمینی فاتح و مدهوش از فتح دنیوی نینوا، خود را در شور و شیدایی پیروزی غرق می دید. اما واقعا چه شد که حکومت مقتدر شام پس از ریختن خون خدا به این روزهای ذلت و خواری رسید؟

این مساله علاوه بر عمق فاجعه صورت گرفته، برآیندی از بصیرت ایمانی، شجاعت انسانی، صبر عاشورایی و مهابت الهی کاروان منزلت عاشورا و به ویژه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) محسوب می شود; چرا که توطئه امویان در توجیه این جنایت هولناک از طریق ترویج قاعده جبر گرایی و منتسب نمودن امر حادث شده در کربلا به قضای الهی را از طریق خطبه با شکوه مسجد کوفه و کاخ شام به چالش کشیدند و هتاکان نینوا را به منفوران عالم بشریت تبدیل ساختند.

و پیام نینوایی زینب کبری(س) و سید الساجدین(ع) که کاخ قدرت امویان را برانداخت چنین است:

«مردم کوفه، مردم مکار فریبکار، مردم خوار و بی مقدار، بگریید که همیشه دیده هاتان گریان و سینه هاتان بریان باد; زنی رشته باف را مانید که آنچه استوار بافته است از هم جدا سازد. پیمان های شما دروغ است و چراغ ایمانتان بی فروغ، مردمی هستید لاف زن و بلند پرواز، خودنما و حیلت ساز، دوست کش و دشمن نواز، چون سبزه پارگین، درون سوگنده و برون سو سبز و رنگین نابکار! چون سنگ گورنقره آگین; چه زشت کاری کردید! خشم خدا را خریدید و در آتش دوزخ جاوید خزیدید; می گریید؟! بگریید که سزاوار گریستنید نه در خور شادمان زیستن; داغ ننگی بر خود نهادید که روزگاران برآید و آن ننگ نزداید; این ننگ را چگونه می شویید و پاسخ کشتن فرزند پیامبر(ص) را چه می گویید؟ سید جوانان بهشت و چراغ راه شما مردم زشت که در سختی یارتان بود و در بلاها غمخوار! نیست و نابود شوید ای مردم غدار; کاری سخت زشت کردید که بیم می رود آسمان شکافته شود و زمین کافته و کوه ها از هم گداخته; می دانید چگونه جگر رسول خدا را خستید، حرمت او را شکستید، چه خونی ریختید و چه خاکی بر سر بیختید؟! همانا عذاب آخرت سخت است و زیانکاران را نه یار و نه یاور است; و تو ای یزید پنداری اکنون که زمین و آسمان بر ما تنگ است و چون اسیران شهر به شهرمان می برند، در پیشگاه خدا ما را ننگ است؟ و ترا بزرگواری است و آنچه کردی نشانه سالاری؟

به خود می بالی و از کرده خویش خوشحالی که جهان تو را به کام است و کارهایت به نظام! چنین نیست، این شادی تو را عزاست و این مهلت برای توبلاست و این گفته خداست که «کافران مپندارند مهلتی که بدان ها می دهیم برایشان خوبست همانا فرصتشان می دهیم که بر گناهانشان بیفزایند و برایشان عذابی دردناک است.»... چرا شاد نباشی؟ که دل ما را خستی و از رنج سوزش درون رستی و آنچه ریختی خون جوانان عبد المطلب بود، ستارگان زمین و فرزندان رسول رب العالمین; و به زودی بر آنان خواهی درآمد، در پیشگاه خدای متعال و دوست می داری که کاش کور بودی و لال و نمی گفتی چه خوش بود که کشتگان من در بدر، اینجا بودند و مرا خوش باش می گفتند و شادی می نمودند; به زودی آنکه تو را بر این مستند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکار کیست و خوار و بی یار چه کسی است! آن روز داور خدا، دادخواه مصطفی و گواه بر تو دست و پاست».

و چنین بود که هرم بصیرت، شجاعت و درایت در کلام قرآنی زینب(س) دختر و الامقام امیرمومنان(ع) و حضرت سجاد(ع)، کاخ آرزوهای یزید را فرو ریخت و چنان او را درمانده و رسوا ساخت که در بیانی گفت: «خدا ابن مرجانه را بکشد که من راضی به چنین وضعیتی نبودم»; و عمق فاجعه نینوا چنان بود که سفیر روم در دربار یزید زبان به نکوهش مسلمین می گشاید و می گوید: «اف بر شما باد که فرزند پیامبر خود را این چنین به شهادت می رسانید».

در حقیقت مهارت کاروان منزلت در ابلاغ حماسه خون چنان بود که هیچ یک از جانیان دشت نینوا تا آخر عمر خود روی خوشی را ندید و به نوعی با مطرودیت اجتماعی از سوی مردم پیرامون خود، در انزوایی برآمده از کابوس ها، جنون و تردیدهای این عمل ننگین، روزگار خویش را سپری کردند و خاندان رسالت نیز برای پاسداشت این روز الهی (عاشورای حسینی) به اقداماتی نمادین چون مصورسازی مصایب کربلا در قالب پرهیز از نوشیدن آب یا بیان تلخی های آن روز در هنگام موسم قربانی و ذبح و سربریدن گوسفند روی آوردند و از طریق ادعیه و انجام اعمال عبادی، یاد شهدای کربلا را در ذهن جامعه زنده نگاه داشتند و بدین صورت امتی که آل هاشم را در نینوا سر بریدند، از غفلت ها و جهالت معنوی رهانیدند.

امروزه با گذشت ۱۴ قرن، میراث عاشورا روشنایی بخش راه مومنان در جهاد با باطل است و حرمت خون عاشورائیان چنان گرمابخش محافل انس با خدا در ماه محرم می شود که تصویر یکپارچه اندوه و ماتم جهانی، چهره شهرهای مختلف گیتی را سیاه پوش عزای بزرگ مرد شهید کربلا و یاران باوفایش کرده است و در این بعد است که بانو زینب کبری(س) فریاد بلند حقیقت عاشورا در عالم هستی و امام سجاد(ع) تئوریسین دفاع نرمی به شمار می رود که میراث اشک عاشورایی، بصیرت کربلایی، شهادت نینوایی و ایمان الهی را برای ما به ارمغان آورده است; باشد که با تاسی از این راه عزیز، باطن خود را جلا داده و امتی بیدار، حق طلب و عاشورایی را در پهنه جهان گیتی بگسترانیم.

نویسنده : نیما بهدادی مهر