شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

برای مجاهدتی صمیمانه


برای مجاهدتی صمیمانه

اندیشه ها با “ انتقاد ” رشد کرده وازمنزلی به منزل بهتری منتقل شده اند آنها همیشه , بزرگترین خدمت را به انسانیت کرده که از “ بودگی” ها , “ تکرار”ها و “فسیل شدن ” ها فرار کرده اند

اندیشه‌ها با “ انتقاد ” رشد کرده وازمنزلی به منزل بهتری منتقل شده‌اند.آنها همیشه‌،‌بزرگترین خدمت را به انسانیت کرده که از “ بودگی” ها ، “ تکرار”ها و “فسیل شدن‌” ها فرار کرده‌اند.به آنچه داشته‌اند ،‌بسنده نکرده‌اند ، بلکه راهی نو وفکری نو راجسته‌اند. بر” داشته‌های” خویش نگاهی بدبینانه - و حداقل واقع‌بینانه ‌آنان نه تنها “ بود”های اندیشگی خویش رابه مسلخ نقد سپرده‌اند ، بلکه جزم‌اندیشی‌های دیگران را نیز به چالش فراخوانده‌اند .

گاه ساخته‌‌های باطل دیگران را ویران کرده و طرحی نو و دیگرگون در افکنده‌اند و گاه آن ساخته‌هارا پیراسته وویراسته‌اند. اینان که متفکرانی ژرف اندیش وعمیق هستند ،‌کار سترگی که کرده‌اند ، “‌نقادی اندیشه‌ها” بوده است ونه “ نقالی اندیشه‌ها ”. تنها به جمع‌آوری‌، بازگویی وتکرار خستگی‌آور گفته‌های دیگران بسنده نکرده‌اند. گاهی فردی درشاهراه تاریخ، شمعی برافروخته ودیگران سالیان سال در پرتو آن نشسته‌اند و دم برنیاورده‌اند ‌؛ گرفتار پرتو همان سوی ناچیز شده‌اندوهرگز نیندیشیده‌اند که می‌توان این شمع را به هزاران شمع و سرانجام به خورشیدی تبدیل کرد .

پس از سالیان بسیاردرعرصه اندیشه ،‌گاه ذهنی نقاد وجستجوگری برمی‌آید وآن ذهن‌های عادت پیشه وخمود رابه تکاپو وا می‌دارد وراهی ونوری گسترده می طلبد‌.

باری همه این بار سهمگین وسخت را “ نقد “ بردوش دارد و گرنه مثل مردم شعر گفتن ، مثل همه اندیشیدن ، طبق چارچوب و شاکله عمومی ذهن مردم نوشتن آنان را در همان پله و نقطه نگه می‌دارد و هرگز به ذهن مخاطبان آن نقال، راهی برتر وروشن تر خطور نخواهد کردوالبته این خیانت بزرگی است به اندیشه اجتماع .

یکی از شاعران برجسته غربی درکلامی مشهور می‌گوید‌:

“ شاعری که درزمانی اندک از شعر او استقبال می‌شود ، باید به شعر او شک کرد ،” واین نیست مگر به دلیل آن که اومطابق ذهن‌های عادی مردم شعر گفته است وهیچ گونه هنجار شکنی و “ خلاف آمدعادت” در کلام او وجود ندارد.

وجه اشتراک همه نقدها” مجاهده‌ صمیمانه “ در آنهاست به تعبیر دیگر :” نقد خوب هزار گونه است ؛ اما نقد بد یک گونه بیش نیست : و آن نقدی است که عاری از مجاهده صمیمانه باشد وعاری از شناخت صمیمانه. در حقیقت همین شناخت صمیمانه است که منتقد را وا می دارد تا در مجاهده‌ای که جهت نیل به این غایت دارد‌، فقط به حقیقت‌جویی بیندیشد وبس .”

هر نقدی که به راستی همراه با مجاهده‌ای صمیمانه وشناخت صمیمانه باشد ، منتقد را وا می دارد که به درستی کلام آن صاحب نظر را از آغاز تا پایان بشنودوتلاش کند سخن وی را به سزاواری در یابد ،‌نه آنکه از آغاز مهری از روی بی مهری برکلام وی زند وحتی حاضر به شنیدند سخن وی هم نباشد .

“ شناخت صمیمی “، “ نقاد صمیمی “ را به وجود می‌آورد واول خصیصه این گونه نقادی ،‌خوب خواندن ،‌خوب شنیدن ،‌ خوب شناختن وخوب نقد کردن است . با این گونه رفتار ،‌ همه افراد جامعه و منتقدین تلاش می‌کنند تا دیگران را تحمل کنند وشنونده خوبی باشند .

یک تفاوت اساسی بین “نقد ادبی”‌و “ نقد اجتماعی‌” وجود دارد و آن این است که در “ نقد ادبی” معمولا نقد از شعری ، متنی و یا داستانی است که متوجه فرد شاعر ونویسنده می‌شود . همه کاسه‌ها برسراو شکسته می‌شود وهمان فرد باید جوابگو باشد ،‌ اگر “ ویرانگر” باشد ، بنای شاعرانه کلمات شاعر درهم می ریزد واگر صمیمانه و منصفانه باشد برآن کلمات ، کلامی جاودان وشعری استوار بنا نهاده می‌شود .

اما در “ نقد اجتماعی “ ،‌ منتقد معمولا با اندیشه‌های جمعی رو برو است که در جامعه فراگیر شده است ‌بسیاری از افراد جامعه آن اندیشه را برگزیده‌اند، با آن می‌زیند و آرزوهای خویش را درآن می نگرند . دراین مرحله وظیفه منتقد بسیار سنگین‌تر است وباید به درستی ومنصفانه در پی نقد آن اندیشه برآید‌، و سره وناسره آن رابه شایستگی بازگو کند ‌؛ زیرا اگر هدایت کند وهشدار دهد جمعی را آگاه کرده است واگر نامنصفانه باشد وهمراه با غرض‌های آلوده به سیاست ، خیانت به اندیشه‌های جمعی کرده است وآنچه را که به دنبال می‌آورد ،‌چالش‌ها ،‌تنش‌ها ودوگانگی ‌های نامطلوب خواهد بود .در این مرحله منتقد وارد عرصه اجتماع شده و باید بداند که ویرانگری یک اندیشه جمعی تنها به آشفتگی در آن جمع نمی‌انجامد‌، بلکه دامن شخص منتقد را نیز خواهد گرفت . اینجاست که منتقدین راستین در نقد خویش همه مقتضیات زمانی ومکانی خویش را می نگرد و تیزبینانه افراد جامعه را به بازنگری در اندیشه ‌های خود می‌خواند. منتقد راستین آن نیست که در نظر اول زشتی‌ها و ناراستی‌ها را نشان دهد بلکه منتقد واقعی آن است که نیکی‌ها رانیز کشف کند وزیبایی‌ها رانیز به درستی ادراک نماید.

نقد دوران جدید :‌هرچند در طول تاریخ نقد بوده و منتقدانی نیز وجود داشته‌اند شکی نیست که نقد پس از دوران رنسانس، رویکردی تازه و دیگرگون پیدا کرد . “‌ یورگن‌ هابرماس “ متفکر معتقد به دوران مدرن،‌ معتقد به سه نوع عقل و شناخت برای انسان است ومی گوید :

خرد سه گونه است :

۱) خرد ابزاری( instrumental reason )

که درزندگی ماشینی امروز برجسته شده است . انسان درفکر رفاه مادی خویش بوده و دیگر ابعاد را فراموش کرده است.

۲ ) خرد انتقادی (critical reason) نهاد ، سازمان و ابزارتکنیکی را خرد ابزاری به وجود می‌آورد ، اماانسان یک عقل وشناخت هم لازم دارد که انتقادکند وبه همه فرامین ماشین از روی جبر،‌سرتسلیم فرود نیاورد ؛

۳) خردناب ( pure reason) با این خرد انسان‌ها دربعضی مواقع می‌توانند به خودشان فکر کنند وبه جنبه حیات اصیل خویش بیندیشند . انسان به نوعی فراغت نیاز دارد وخرد ناب آن رافراهم می‌آورد . هابرماس معتقد است که خرد انتقادی وخرد ناب در دنیای امروز درحال از بین رفتن هستند وتنها خرد ابزاری است که درکلیت جامعه مدرن درحال بزرگ شدن است ومجال وفرصت رشد به دیگر خردها وشناخت‌ها نداده‌ وجای آنان را نیز تنگ نموده است .

لذا او دراین باره معتقد است که علم مدرن سیاست وظیفه دارد که عقل را تابع وضع موجود خود نکرده وازآن برای رسیدن به هدف خویش استفاده ابزاری نکند ، بلکه بتواند زمینه‌های انتقاد از وضع موجود را فراهم کرده، موقعیتی راساخته و پرداخته کند که خرد دربازار آشفته وپرهیاهوی تکنیک ،‌گم نشود . واصیل‌ترین رسالت خویش را که همانا اندیشه ورزی وانتقاد است انجام دهد . باید به خاطرداشت که علایق آزادیخواهانه ورهایی بخش درحوزه‌شناخت نقاد ایجاد می‌شود. درتجربه روزمره، همواره جزیی ازذهن مامی‌کوشد تامیان قدرت و حقیقت تمیز دهد و به ورای افسانه‌ها وتوهمات حافظ قدرت درجامعه نفوذ کند. علوم انتقادی به این معنا ،‌معطوف به رهایی انسان از نمادهای منجمد قدرت سازمان یافته است . لذا وظیفه “‌تفکر نقاد “ این است که علم را دوباره درخدمت عقلانیت بشری قرار دهد .

شتاب ماشین دنیای مدرن ، آن چنان زیاد است که مجالی برای “ عقل نقاد”‌نمی ماند تابتواند به اطراف خویش بنگرد ، بینش مندانه جستجو ونقد کند وبه آنچه که ابزار و تکنیک برایش فراهم آورده است بسنده نکند . نقداین سازمان به ظاهر زیباوخالی از هر بی‌سامانی،‌ البته که کارهر نقاد وجستجوگری نیست . امروز عقل بسیاری از مردم درمقابل شکوه وابهت دستاوردهای تکنولوژی ، مات ومبهوت مانده است و فقط خرد ورزانی ظریف ونکته سنج رامی طلبد تا بتوانند به درون این دنیای فریبا نقبی زنند وسره وناسره را بازشناسد، واین گروه درطول تاریخ ،‌قلیل بوده‌اند‌؛ اما بسیار با ارزش .

سارا محمدی نژاد