جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

درباره اصغر كریمی


درباره اصغر كریمی

اصغر كریمی متولد ۱۳۱۹ زنجان است, در كودكی به تهران آمده وتحصیلات ابتدایی را در این شهر به پایان برده و دوره متوسطه را نیز در رشته ریاضی در تهران به پایان رسانده است

▪ متولد ۱۳۱۹ زنجان

▪ تحصیلات ابتدایی و متوسطه (رشته ریاضی) در تهران۱۳۲۶ تا ۱۳۳۸

▪ دوره لیسانس در رشته های جامعه شناسی و مردم شناسی در «دانشگاه اكس- مارسی» شهر «اكس-آن-پروانس» كشور فرانسه ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۱

▪ دوره فوق لیسانس رشته مردم شناسی «دانشگاه اكس-مارسی» ، شهر «اكس -آن- پروانس» كشور فرانسه ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷

▪ ثبت نام در مقطع دكترای رشته مردم شناسی در «دانشگاه رنه دكارت» (سوربن) شهر پاریس: ۱۳۵۷

▪ تحقیق و نگارش رساله دكترا (نیمه تمام) درباره نظام مالكیت ارضی در ایل بختیاری بر اساس بنچاق های موجود

▪ برخی از آثار او عبارتند از:

ـ هنرهای بومی در صنایع دستی باختران ،همراه با جزمی، شریعت زاده، میرشكرایی؛ مركز مردم شناسی ایران، تهران ۱۳۶۲ ‎/ گیلان و آذربایجان شرقی ،همراه با بازن، برومبرژه، عسكری، ترجمه مظفر امین فرشچیان؛ توس، تهران. (۱۳۸۵) ‎/ فنون كوچ نشینان بختیاری؛ آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹ ‎/ سفر به دیار بختیاری؛ فرهنگسرا، تهران ۱۳۶۸

ایل پاپی ،فیلبرگ، فرهنگسرا، تهران۱۳۶۹ ‎/ كوچ نشینان شمال خراسان ،پاپلی یزدی ، آستان قدس رضوی، مشهد‎/۱۳۷۱ سیاه چادر، مسكن كوچ نشینان جهان در پویه تاریخ، فیلبرگ، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱ ‎/ اراك و همدان، فونتن ، ‎/۱۳۷۲ فرش مشرق زمین، هانگلدیان؛ فرهنگسرا، تهران ۱۳۷۲ ‎/چغازنبیل (زیگورات)، گیرشمن؛ سازمان میراث فرهنگی كشور، ۱۳۷۴ ‎/ چغازنبیل (كاخ ها، حصار، مخزن آب)، گیرشمن؛ سازمان میراث فرهنگی كشور، ۱۳۷۵ ‎/ چغازنبیل (متون ایلامی و اكدی). استو؛ سازمان میراث فرهنگی كشور، ۱۳۷۵ ‎/ چغازنبیل (مهرها و سیلندرها)، پورادا ؛ سازمان میراث فرهنگی كشور، ۱۳۷۵ ‎/بیشاپور (جلد اول و دوم)، گیرشمن؛ سازمان میراث فرهنگی كشور۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ ،‎/ تپه های سیلك كاشان، گیرشمن؛ سازمان میراث فرهنگی كشور۱۳۷۹ ‎/فرش ایران ، باغ همیشه بهار، فونتن؛ انجمن ایرانشناسی فرانسه و انتشارات معین، ۱۳۷۸ ‎/گردآورنده فولكلور (فرهنگ عامه) در شهرها و روستاها و عشایر ایران از طرف اداره فرهنگ عامه هنرهای زیبای كشور ۱۳۴۳.

ـ عضو گروههای پژوهشی در پژوهش های میدانی مردم شناسی در نقاط مختلف كشور. (در اداره فرهنگ عامه هنرهای زیبای كشور و سپس در وزارت فرهنگ و هنر ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۸.

عضو گروه مشترك پژوهش های مردم شناسی ایران و ایالات متحده آمریكا در تركمن صحرا همراه با هوشنگ پوركریم (مردم شناس ایرانی) و ویلیام آیرونز (مردم شناس آمریكایی)، ۱۳۴۷ ‎/ عضو گروه مشترك پژوهش های مردم شناسی و موزه شناسی ایران و فرانسه در شهرستان های یزد و كرمان همراه با خانم دكتر ترزا باتستی، مردم شناس فرانسوی و رئیس دپارتمان ایران شناسی موزه انسان پاریس، ۱۳۴۸. ‎/ كارشناس تحقیقات ایلی و عشایری در مركز مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران (وزارت فرهنگ و هنر ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰).‎/عضو گروه مشترك پژوهش های مردم شناسی ایران و اتریش در ایلات كهكیلویه و بویراحمد همراه با دكتر لفلر مردم شناس اتریشی ۱۳۴۹. ‎/عضو گروه مشترك پژوهش های مردم شناسی ایران و فرانسه در ایل بختیاری همراه با دكتر دیگار ، مردم شناس فرانسوی۱۳۵۰،.‎/ عضو گروه مشترك پژوهش های مردم شناسی ایران و فرانسه در گیلان و آذربایجان شرقی همراه با دكتر برومبرژه (مردم شناس فرانسوی)، دكتر بازن (جغرافیدان فرانسوی) و دكتر عسكری ( انسان شناس ایرانی)، ۱۳۵۰. ‎/ بورس تحصیلی و تحقیقاتی در كشور فرانسه ، ۱۳۵۰تا ۱۳۵۷.

- عضو علمی مركز ملی تحقیقات علمی فرانسه از ۱۳۵۱. ‎/عضو جامعه مردم شناسان كشور فرانسه از ۱۳۵۲ . ‎/سرپرست بخش تحقیقات ایلی و عشایری مركز مردم شناسی ایران( وزارت علوم و آموزش عالی ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱. ‎/كارشناس مسئول تحقیقات ایلی و عشایری (وزارت علوم و آموزش عالی) ۱۳۶۱تا .۱۳۶۵ ‎/پژوهشگر و مسئول تحقیقات مردم شناسی ایلی و عشایری و روستایی (سازمان میراث فرهنگی كشور) ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰. ‎/ مدیر برنامه ریزی موزه ها و نمایشگاه های سازمان میراث فرهنگی كشور.‎/ تهیه طرح تشكیل موزه های جدید در كشور و اجرای آنها ۱۳۷۰تا ۱۳۷۳ . ‎/ مشاور علمی برنامه های مردم شناسی ۱۳۷۳تا ۱۳۷۵ . ‎/ دبیر اجرایی كمیته ملی ایكوموس ایران ( شورای بین المللی بناها و محوطه های تاریخی). ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۱. ‎/عضو هیأت علمی بنیاد دایرهٔ المعارف اسلامی۱۳۷۹تاكنون.‎/ مدیر گروه جغرافیا در بنیاد دایرهٔ المعارف اسلامی ۱۳۸۱تا كنون.

حدود اواسط قرن سیزدهم ق.م، پشته وسیعی كه رودخانه دز، یكی از شعبات كارون را از مسیر مستقیم خارج و به آن قوس می دهد، به وسیله شاه عیلام(اونتاش گال) انتخاب شد تا در آن شهركی مذهبی بنیان كند تا مركزی زیارتی برای مردم عیلام گردد. این شهرك «دور اونتاش» نامیده شد و میان شوش كه در آن زمان پایتخت عیلام بود و این مكان كه قوس رود در جنوب شرقی آن قرار داشت، حدود ۳۰ كیلومتر فاصله است.

مسیر مشابهی نیز دوراونتاش را به شهر هیدالو در نزدیكی شهر شوشتر وصل می كرد. پشته انتخاب شده پیش از آن، خالی از سكنه بود، فقط در دوره كوتاهی از هزاره چهارم قبل از میلاد مسكونی بوده است.

می توان پذیرفت كه عملیات ساختمانی دوراونتاش بلافاصله پس از به قدرت رسیدن این شاهزاده انجام گرفته است. در دوره ۲۰ ساله سلطنت او، روی این شهر كار شده ولی عملیات ساختمانی این شهر و بناهای آن هرگز به پایان نرسیده است. در چندین جا شاهد توقف های ناگهانی هستیم. قطعه زمینی آجر فرش شده وجود دارد كه نقشه معبدی روی آن ترسیم شده، ولی خود معبد ساخته نشده است. آجرهای كتیبه داری نیز كنار هم چیده شده اند كه شامل اسامی خدایانی است كه باید نیایشگاهی برای آن ها ساخته می شد. كتیبه های یافته شده شامل نام شاهزاده یا شاهی غیر از اونتاش گال نیست.

پس از مرگ اونتاش گال، شدت زندگی مذهبی كاهش می یابد. جانشین اونتاش به نام كیدین خوتران (Kidin Khutran)كه در معبد ریشنی كاراب، یادگاری به شكل استوانه ای باقی گذاشته است، به ظاهر او فایده ای در پیگیری كار برادرش نمی بیند. فقط در زمان جشن ها و مراسم بزرگ مذهبی بود كه شاه و درباریانش به این شهرك می آمدند.

غیر از این، هیچیك از شاهان سلسله درخشانی كه در قرن ۱۲ ق.م بر عیلام حكومت می كردند، وابستگی چندانی به شهر اونتاش گال نشان نداده اند. یكی دیگر از شاهان این سلسله به نام «شوتراك ناهونته» معابدی را در شهر مجاور برپا كرد كه بقایای آن هنوز هم در ساحل دیگر رود دز برپاست. شواهدی وجود دارد كه این پادشاه كتیبه ها و ستون های زینتی را كه در صحن دوراونتاش برپا بوده، از جای خود درآورده تا آن ها را به شوش ببرد.

به هرحال پس از اونتاش گال تعداد روحانیون نیز كم شد و اگرچه آنان به حفظ معبد و ذخایر آن ادامه دادند، ولی این مركز زیارتی كه شاهان آن را ترك كرده بودند، اهمیت خود را از دست می دهد. برای همین امكانات و وسایل حفاظت و نگهداری آن نیز رو به كاهش می روند. صحن های مقدس و حیاط ها، كه روز به روز كمتر نظافت می شدند، از خاك و ماسه ای كه باد و باران با خود می آورد پوشیده می شد.

بیش از ۱۵۰ سال از شكل گرفتن رشته ای جدید در علوم انسانی كه در ابتدا مردم شناسی ( ethnology) نام گرفت، می گذرد. در نیمه قرن نوزدهم، یعنی در همان زمانی كه بر پایه اندیشه های اگوست كنت و آنچه او «فیزیك اجتماعی» می نامید، جامعه شناسی پا به عرصه وجود گذاشت، با اندكی فاصله «مردم شناسی» نیز ظاهر شد. اندیشمندان اجتماعی اروپا در این زمان بر آن بودند كه با بهره گرفتن از الگوی علوم طبیعی و با به كار بردن همان روش ها و همان مراحل آزمایشگاهی كه در آن علوم مرسوم بود، این بار جامعه را موضوع مطالعه خود قرار دهند. اما پرسش اساسی از همان ابتدا آن بود كه آیا جوامع انسانی را می توان جوامعی یكدست و یكپارچه و به عبارتی ساده تر؛ جوامعی از یك جنس و در یك سطح، تصور كرد؟

برداشت كلی اروپاییان در این دوره بر اساس نظریه تطورگرایی (تكامل گرایی) قرار داشت، نظریه ای كه بر مبنای آن همه پدیده های عالم از اشكال ساده و ابتدایی به طرف اشكال پیچیده و تكامل یافته، تحول یافته اند.

بنابراین در مورد جوامع انسانی نیز همین تصور وجود داشت یعنی این جوامع را می توان از ساده ترین و ابتدایی ترین آنها تا پیچیده ترین و پیشرفته ترینشان تقسیم كرد.(۱) این بینش گرچه رفته رفته تعدیل شد و در مبانی امروزین مردم شناسی یا انسان شناسی دیگر نظریه تكامل نقش چندانی ندارد ،اما در نتیجه به تدوین نظام نامه و روشمندی ها و قانون هایی برای شناسایی جوامع انسانی بدل شد كه ابزار كار مردم شناس یا انسان شناس امروزی است و اما رشته علوم اجتماعی در حدود سال ۱۳۴۰ در دانشگاه تهران، تأسیس و مردم شناسی هم به عنوان درسی در رشته علوم اجتماعی مطرح شد.

همچنین در سال ۱۳۵۰ دانشكده علوم اجتماعی به كوشش دكتر صدیقی تأسیس شد و ۴ رشته مردم شناسی، جامعه شناسی، جمعیت شناسی و تعاون در آن شروع به كار كرد. در همین دوران است كه اصغر كریمی، تحصیل در این رشته را نه در ایران بلكه در فرانسه آغاز می كند.

پی نوشت: ۱- ناصر فكوهی۲۴، خرداد ۱۳۸۵ ،سایت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.