سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

دیدگاههای قرآنی معتزله


دیدگاههای قرآنی معتزله

درنگاه همه فرقه های اسلامی, قرآن ارجمند وگرامی است هرچند فرقه ها به تناسب واقع نگری ویا جمود اندیشی خود, درچگونگی استفاده از آن ومستند ساختن فکر وعمل خویش به آن, نحله های گوناگونی برگزیده اند

درنگاه همه فرقه های اسلامی, قرآن ارجمند وگرامی است. هرچند فرقه ها به تناسب واقع نگری ویا جمود اندیشی خود, درچگونگی استفاده از آن ومستند ساختن فکر وعمل خویش به آن, نحله های گوناگونی برگزیده اند.

پیش از این که به تجزیه وتحلیل این نظرگاهها بپردازیم ودر صدد جداسازی درست از نادرست باشیم, اشاره ای به زمینه پیدایش اختلاف ورشد فرقه ها در عالم اسلام, دور از انتظار نخواهد بود.

تاریخ نشان می دهد که هرگاه پیامبری الهی در میان امّتها اعلام موجودیت کرده, در نخستین مراحل, دومانع دربرابر حرکت اصلاحی آنان رخ نموده است. نخست مستکبرانی که حرکت اصلاحی انبیا را مایه نابودی جاه وجلال خود می دیده اند ودیگر مستضعفانی که در نتیجه تلقینات استکباری, پایه های فرهنگ کفر و شرک را نابخردانه بر دوش کشیده وسیره بردگی وانحراف آباء واجداد را, راهی بایسته وتغییر ناپذیر تلقی می کرده اند.

تاریخ حرکت انبیا نشان می دهد که معمولاً قدرتهای استکباری, با همه هشدارها وارشادها, سرانجام تسلیم حق نشده وباتمام توان و تا آخرین نفس با انبیا مبارزه کرده اند, ولی رهبران الهی در بیشتر موارد این توفیق را به دست آورده اند که بخش عظیمی از نیروهای مردمی وانسانهای تحت استضعاف فکری واقتصادی را, به هشیاری وادراک رهنمون شوند.

معمولاً تازمانی که نیروهای مستکبر عرض اندام می کنند, جبهه مؤمنان ونیروهای مردمی به منظور حفظ توان ویکپارچگی خود, همت واحد خویش را مقابله با دشمن قرار داده واز اختلاف وتجزیه قوا پرهیز دارند, اما زمانی که در میدان جامعه, موفق شدند وتوانستند که اهرمهای استکبار را فرو کشند واقتدار زور مداران کفر پیشه را درهم شکنند, اختلاف نظرها ودیدگاهها و پراکندگیهای درونی, شدت یافته وبه بحرانی از درون منتهی گشته است!

سامری, زمانی جامعه بنی اسرائیل را به سجده در برابر گوساله ای وامی دارد که ذهن وفکر بنی اسرائیل, از سوی دشمن مشترک فارغ شده است والبته پدیده سامری, همواره از یک نوع نبوده ونیست.

حرکتهای تفرقه انگیز وتشتت آفرین, گاه از سوی نسلی صورت می گیرد که دوحاکمیت شرک وایمان را شاهد بوده وتربیت در حاکمیت شرک, آثار پیدا وناپیدای خود را بر روح وجان آنان باقی گذاشته است. چنانکه در قرآن به این حقیقت اشاره شده است, آن جا که در بیان احوال بنی اسرائیل نمایانده است که گروهی از آنان, نتوانستند به طور کلی اندیشه حس گرایی وبت پرستی را از فکر وخیال خود دور سازند وبه موسی گفتند:

(لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة) بقره/۲۵۵

به توایمان نمی آوریم مگر آن که خدا را آشکارا ببینیم!

(قالوا یاموسی اجعل لنا الهاً کما لهم آلهة…) اعراف۱۳۸/

ای موسی برای ما خدایی [از نوع بت ومظاهر مادی] قرار ده, همچنانکه ایشان خدایانی دارند.

زمانی دیگر, علت پیدایش تفرقه ها, سوء استفاده عناصر جامعه از خلأهای موجود وتوانهای فردی خویش بوده است.

در صورتی که عناصر مستکبر, به طور کلی نابود نشده باشند وآثار وبقایای اندیشه ومنش آنان در نسلشان باقی مانده باشد, این طایفه نیز که سودای اقتدار گذشته وموقعیت اجداد خود را در سر می پرورانند, به صورت غیر مستقیم وگاه مستقیم به مبارزه با مؤمنان وجامعه ایمانی می پردازند, ولی این بار نه با جنگ وستیز, بلکه نخست با ایجاد تزلزل وشکاف فکری وعقیدتی میان اهل ایمان.

عوامل دیگری نیز در این میان تأثیر دارد, چونان عوامل بیگانه وفرهنگهای بیرونی سلطه طلب….

اکنون باز می گردیم به تاریخ اسلام.

تقریباً همه عوامل یادشده در تاریخ اسلام, برای پراکنده ساختن قوای ایمانی وشکستن اقتدار دینی مردمان, گام در میدان تجربه گذاشته است.

زمانی که پیامبر اسلام با سرعت شگفت انگیزی, جزیرة العرب را به تسخیر فکر واندیشه وباور الهی خود در آورد وعرصه بر مشرکان وجناحهای عقیدتی مخالف وسلطه جویان زور مدار وتزویرگر, تنگ شد, آنان نیز از رحلت زود هنگام پیامبر خاتم, سوء استفاده های فراوان کردند.

برخی به دروغ ادعای نبوت کردند وبحرانهایی مقطعی ومنطقه ای نیز به وجود آوردند! گروهی دیگر به منظور تصرف پایگاه اقتدار دینی, در تلاش برآمدند تا خود را در مسند حاکمیت قرار دهند ویا دست کم کسی را از خود: (انصار, مهاجر, اوس, خزرج و…) در آن مسند جای دهند, تا در پرتو آن ارتباط, از مزایای بیشتری برخوردار شوند.

داستان سقیفه, گروههایی که در آن شرکت داشتند, سخنانی که از سوی عناصر مختلفِ حاضر در آن محفل اظهار شد, همه وهمه گواه فرصت طلبیهای شدیدی است که نخست در زاویه سیاست رخ داد وسپس دامنه آن به همه ابعاد اعتقادی وعملی امت اسلام کشیده شد.

مجموعه دیگری که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) سعی در شکستن وحدت فکری وعملی امت اسلام داشتند, داعیه داران رهبری اقلیتهای مذهبی:(روحانیان یهودی ومسیحی, احبار ورهبان) بودند که جمع پیروان خود را در معرض آسیب می دیدند.

اینان به دلیل جلوگیری از نفوذ اندیشه اسلامی به داخل محافل مذهبی خویش, تلاش می کردند تا به شیوه های گوناگون, در مبانی فکری واعتقادی امت اسلام خدشه کنند.

گذشته از این که به گواهی منابع رجالی و وجود روایات اسرائیلی, این گروه نقش مزوّرانه تری را نیز به کار گرفتند وآن عبارت بود از وارد ساختن اندیشه وباورهای خاص خویش در مجموعه روایی وحدیثی مسلمانان.

همه این عوامل را که در کنار هم مورد توجه قرار دهیم, آشکار می گردد که پیدایش فرقه ها ورخداد مذاهب فکری گوناگون چگونه صورت گرفته است.

البته نباید از نظر دور داشت که ترجمه متون فلسفی از سایر زبانها به زبان عربی, بی شک موج جدیدی را در افکار محافل علمی مسلمانان در آن عصر به وجود آورد که هم می توانست مثبت باشد وهم منفی.

اگر مسلمانان در رویارویی با این امواج, از ابزار وامکانات وروشهای متقن ومستحکمی برخوردار می بودند, بی شک این رویارویی فرهنگها واندیشه ها, بر استحکام بنیه فکری مسلمانان می افزود, ولی چنانچه در برابر این امواج, مرعوب وبی پشتوانه بودند, همراه هر موج به صخره های شک وتردید کوبیده می شدند.

به هرحال, بخشی از اختلافهای فکری مسلمانان, از این رهگذر پدید آمد. گرچه بخشی از تلاشهای ارزنده کلامی وفلسفی نیز نتیجه همین رویارویی بود.

ما در این نوشته برآنیم تا تفاوت دیدگاههای فرقه های مختلف اسلامی را در زمینه قرآن, بررسی کنیم واز این رهگذر به نکاتی بایسته دست یابیم.

● نکته ای در زمینه راه شناخت عقاید فرق

ییادکرد این نکته ضروری است که پژوهش در زمینه عقاید فرقه ها, کار چندان سهلی نیست. چرا که اگر بخواهیم تنها بااستناد به داوریها ونسبتهای نویسندگان کتابهای (فرق ونحل) بسنده کنیم, کار بسیار دشوار ودور از واقع خواهد بود, زیرا بسیاری از فرقه شناسان ونویسندگان, در این زمینه نتوانسته اند خود را از تعصب و وابستگی به یکی از فرقه ها و دشمنی با دیگر فرق, دور بدارند. از این روی, گاه نسبتهای دروغ وتوهین آمیز وتهمتهای آشکار نیز در نوشته های آنان دیده می شود.

آمیختگی گزارش تاریخی با اظهار عقیده شخصی نویسندگان, کار را برمحققان در این وادی دشوار ساخته است.

گواه ادعای بالا, کتابهایی چون: الفرق بین الفرق نوشته بغدادی والتبصیر نوشته اسفراینی است که هنگام نقل اقوال مخالفان خود, به سخنان وآرای آنان, عنوان:(افتضاح), (ضلالت) و (بدعت) داده اند.

بنابراین, راه صحیح در مسیر این پژوهش, مراجعه به منابع دست اول خود فرقه هاست ودرصورت نبود یا کمبود آن منابع, باهوشیاری ودقت زیاد باید به کتابهای (ملل ونحل) استناد جست واتکا کرد.

معتزله و تفسیر

دوران پیش از پیدایش معتزله را می توان به دو بخش تقسیم کرد:

۱) عصرصحابه. در این عصر, صحابه در تفسیر آیات قرآن از آیات, روایات پیامبر, اسباب نزول, لغات, عادات وسنتهای عرب سود می بردند. آنان در تفسیر بیشترین اعتماد را به آیات وروایات پیامبر داشتند. در میان آنان, ابن مسعود از تفسیر به رأی سود می گرفت وشاگردان خود را در عراق با این روش تفسیری آشنا می ساخت.

۲) عصر تابعان. در این عصر, افزون بر مصادر ومنابع تفسیری صحابه از سخن صحابی نیز به عنوان یکی از منابع تفسیری یاد می شد. مجاهد وبرخی از شاگردان ابن مسعود, افزون بر این منابع, از تفسیر به رأی نیز استفاده می کردند.

با پایان یافتن عصر صحابه وپیدایش فرقه ها وبخصوص فرقه معتزله, تنشها واختلافات در باره قرآن, تفسیر, شیوه ها ومنابع آن, بالاگرفت وهرفرقه وگروهی بر اساس باورها واندیشه های خود, نظریات ونکاتی در باره قرآن وتفسیر ابراز می داشت که از دیدگاه دیگر فرق, مورد پذیرش نبود.

عبد الجبار معتزلی, عالم ومفسر بزرگ معتزله این نظریه ها را به ترتیب زیر می آورد:

▪ قرآن, معنی ومفهومی ندارد وفقط جهت تلاوت نازل شده است.

▪ قرآن ,مفهوم دارد, ولی دلیلی برای شناخت مفاهیم آن نداریم.

▪ فقط پیامبر از مفاهیم قرآن آگاه است وبایستی در شناخت مفاهیم قرآن از آن حضرت نکته ها را فرا گیریم.

▪ قرآن, دارای مفهوم وتفسیر پذیر است وفقط پیامبر وصحابه وتابعان از عهده تفسیر آن بر می آیند.

▪ قرآن, افزون بر ظاهر, باطنی دارد که برخلاف ظاهر آن است وباطن قرآن را تنها پیامبر(ص) یا امام(ع) می دانند.

▪ در ورای ظاهر قرآن چیز دیگری وجود ندارد, ولی تفسیر وتأویل همان ظاهر مختص به پیامبر(ص) وامام(ع) است.

▪ آیات قرآن بر دو قسم هستند: محکمات ومتشابهات. محکمات قرآن مفهوم دارند, ولی متشابهات قرآن بر معنایی دلالت ندارند.

▪ متشابهات قرآن چونان محکمات دارای مفهوم هستند, ولی فقط پیامبر وائمه(ع) از آن آگاهی دارند.

معتزلیان که این نظریه ها را با باورها وافکار خویش هماهنگ نمی دیدند, به کمک عقل, آیات وروایات به ردّ آنها پرداختند ومدعی گشتند:

(صاحبان این اندیشه ها بر قرآن واسلام ضرباتی وارد ساخته اند که از تمام ضربه ها واشکالات کافران وملحدان بر قرآن سهمگین تر است.)۱

برای نمونه به چگونگی ردّ نظریه اول توسط عبدالجبار معتزلی می پردازیم:

(غرض اصلی از آیات قرآن, فهماندن حقایق به مردم است ودیگر اغراض, مانند تعبد به تلاوت قرآن, فرع برفهماندن وفهمیدن آیات است واگر این غرض در کلامی وجود نداشته باشد, آن کلام لغو و گوینده اش یاوه گو خواهد بود وچون قرآن کلام خداست وخداوند از هرگونه لغوی منزه است, بنابراین آیات قرآن مفهوم دارد.

علاوه, شناخت احکام, از تکالیف است ومنبع این شناخت آیات قرآن و چنانچه ما از شناخت مراد و مفهوم آیات ناتوان باشیم, تکلیف به غیر مقدور (مالایطاق) شده ایم.)۲

● روش تفسیری معتزله

چنانکه گفته شد, هیچ یک از نظریه های فوق, مورد پذیرش معتزله قرار نگرفت. آنان قرآن را دارای مفهوم می دانستند وفهم وتفسیر آن را امکان پذیر می شمردند واعتقاد داشتند که فهم ودرک وتفسیر آیات حتی آیات متشابه, اختصاص به پیامبر, ائمه, صحابه وتابعان ندارد.

بنابراین, می توان نتیجه گرفت که معتزلیان در تفسیرقرآن از دو شیوه سود می برده اند:

۱) تفسیر به مأثور

تفسیر آیات به کمک آیات, روایات پیامبر(ص)ومعصومین(ع) ویاسخن صحابی وتابعی چنانکه اهل سنت می گویند, تفسیر مأثور نامیده می شود.

این شیوه از آغاز فعالیت تفسیری معتزله جزء متد تفسیری آنان بود ودر سخنان, گفت وگو وکتابهای اندکی که از آنان بر جای مانده است, به موارد بسیاری برمی خوریم که از این شیوه در تفسیر آیات سود برده اند. بنابراین, آنانی که معتزله را دشمن آیات وروایات معرفی می کنند وتفاسیر آنان را سراسر باطل جلوه می دهند, تحت تأثیر تعصب وکم رنگ جلوه دادن تفاسیر وخدمات تفسیری معتزله سخن گفته اند.

۲) تفسیر قرآن به قرآن

ییکی از شیوه های تفسیری معتزله, تفسیر قرآن به قرآن است. آنان دراین روش تفسیری از مبیّنات برای تفسیر مجملات, از خاص جهت تفسیر عام, از مقیدات برای تفسیر اطلاقات واز محکمات در تفسیر متشابهات سود می بردند ودرمواری نیز از قراءت در تفسیر آیات بهره می گرفتند.

● تبیین مجملات به مبیّنات

(فتلقّی آدم من ربّه کلمات فتاب علیه انّه هوالتوّاب الرّحیم…) بقره / ۳۷

سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت وخداوند توبه او را پذیرفت, چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.

دراین آیه واژه (کلمات) مجمل است وروشن نیست چه کلماتی آدم(ع) از خداوند آموخت.

زمخشری مفسر بزرگ معتزله در تفسیر این آیه وتبیین (کلمات) از این آیه شریفه سود می برد:

(ربّنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین) اعراف/ ۲۳

گفتند: پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم واگر ما را نبخشی وبرمارحم نکنی, از زیانکاران خواهیم بود.

وی سپس می نویسد:

(اگر بگویی آن کلمات چیست؟ می گویم آن کلمات آیه شریفه: (ربّنا ظلمنا انفسنا…) است.۳

ودرآیه شریفه:

(یاایّها الذین آمنوا أوفوا بالعقود أحلّت لکم بهیمة الأنعام الاّ مایتلی علیکم…)

مائده/۱

ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها وفا کنید, چهارپایان برای شما حلال شده است, مگرآنچه برشما خوانده می شود.

جمله (الاّ ما یتلی علیکم) مجمل است وزمخشری در تفسیر آن, از آیه دیگر قرآن که مبیّن است, سود می برد. او می نویسد:

(بهیمه به چهارپایان دریا و خشکی گفته می شود واضافه آن به انعام مثل اضافه خاتم به فضّه است. ومبیّن (الاّ مایتلی علیکم), آیه ذیل است:

(حرّمت علیکم المیتة والدم و لحم الخنزیر وما أهلّ لغیراللّه به والمنخنقة و الموقوذة والمتردّیة والنطیحة وماأکل السبع الاّ ما ذکّیتم و ما ذبح علی النّصب وان تستقسموا بالأزلام…)۴ مائده/۳

● تفسیر عام به خاص

(والذین یتوفّون منکم و یذرون أزواجاً یتربّصن بأنفسهنّ أربعة أشهر و عشراً…)

بقره/ ۲۳۴

وکسانی که ازشما می میرند وهمسرانی باقی می گذارند, باید چهار ماه و ده روز, انتظار بکشند [و عدّه نگه دارند].

این آیه درباره عدّه وفات است وازاین جهت که عدّه وفات زن باردار, درآن بیان نشده است, عام نامیده می شود. بنابراین, بایستی درتفسیر آن ازآیات خاصی که دراین مورد وارد شده است, بهره جست.

ابوالحسین بصری معتزلی در تفسیر آیه فوق می نویسد:

(آیه شریفه : (… واولات الاحمال أجلهنّ أن یضعن حملهنّ…) (طلاق/۴); [وعدّه زنان باردار این است که بار خود را برزمین بگذارند…] خاص است و به کمک آن, آیه عده وفات را تخصیص زده, تفسیر می کنیم.)

همو درتفسیر آیه: (ولاتنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ …) بقره/ ۲۳۱

بازنان مشرک و بت پرست, تاایمان نیاورده اند ازدواج نکنید…

که به صورت عام از ازدواج با زنان مشرک نهی می کند, ازاین آیه سود برده است:

(والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذین أوتوا الکتاب …)

مائده/ ۵

و نیز زنان پاکدامن از مسلمانان, وزنان پاکدامن از اهل کتاب برشما حلالند…

وی آن گاه می نویسد:

(این آیه شریفه خاص است وازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب را جایز می شمارد بنابراین مخصص (لاتنکحوا المشرکات…) است.)۵

● تفسیر مطلق به وسیله مقید

زمخشری در تفسیرآیه: (حرّمت علیکم المیتة و الدّم…)(مائده/۳ ) لفظ(دم) را که مطلق است وخون داخل بدن مذبوح را نیز شامل است به کمک آیه: (الاّ أن یکون میتة او دماً مسفوحاً) که دلالت برحرمت خون بیرون ریخته از بدن حیوان دارد مقید می کند و می نویسد:

(مراد از خون, خون فصید است; [یعنی خونی که با شکافتن بدن حیوان بیرون کشیده می شود.])۶

دراین گونه موارد که دوآیه یا بیشتر درباره یک حکم (تحریم خوردن خون)وارد شده است, معتزلیان برای رفع تعارض بین دوآیه, مطلق را بر مقید حمل می کنند وبه کمک آن به تفسیرآیه مطلق می پردازند, چنانکه زمخشری(دم) را که مطلق است بر(دم مسفوح) حمل کرده است, ولی در مواردی که دو نص برای دو حکم متفاوت رسیده باشد, آنان حمل مطلق برمقید وتفسیر مطلق به مقید را جایز نمی شمارند; مثلاً در آیه:

(والذین یظاهرون من نسائهم ثمّ یعودون لما قالوا فتحریر رقبة) مجادله/۳

کسانی که همسران خود را ظهار می کنند, سپس از گفته خود باز می گردند باید پس از آمیزش جنسی برده ای را آزاد کنند….

واژه (رقبه) که کفاره ظهار است, مطلق است ودرآیه: (… ومن قتل مؤمناً فتحریر رقبة مؤمنه…) که درباره کفاره قتل است, واژه (رقبه) مقید است به (مؤمنه).

دراین گونه موارد که دوآیه دو حکم متفاوت (کفاره ظهار و کفاره قتل) را بیان می کند, برخی به قرینه کفاره قتل(مسلمان بودن برده) کفاره ظهار را نیز مقید می دانند و می گویند مسلمان بودن برده در کفاره ظهار الزامی است, ولی زمخشری که گویا شرط حمل مطلق بر مقید را وحدت حکم می داند, این گونه تفسیر را نمی پذیرد. او می نویسد:

(در کفاره ظهار, مسلمان بودن برده ضروری نیست, زیرا آیه مطلق است. بنابراین, ظهار کننده همچنانکه می تواند برده مسلمان آزاد کند, می تواند برده کافر آزاد کند.)۷

● تفسیر متشابه به محکم

معتزله بر خلاف عده ای که تفسیر متشابهات را ناممکن می پندارند وبرخی که تفسیر متشابهات را مختص به پیامبر و ائمه می دانند و دیگران را از تفسیر آن عاجز می خوانند, تفسیر متشابه را ممکن ومفسران را درتفسیر آن, توانا معرفی می کنند.

عبدالجبار معتزلی می نویسد:

(گرچه متشابهات دلالت بر مراد شارع ندارند, ولی به کمک محکمات قرآن می توان به تفسیر آنها پی برد.)۸

زمخشری نیز در تفسیر آیه

(وجوه یومئذ ناضرة. الی ربّها ناظرة) قیامة/ ۲۳-۲۴

درآن روز صورتهایی شاداب و مسرور است وبه پروردگارش می نگرد

که از دیدگاه معتزله, متشابه قلمداد می گردد, ازآیه زیر سودبرده است و متشابه را حمل بر محکم کرده است:

(لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار)

چشمها او را نمی بینند ولی او همه چشمها را می بیند….۹

همچنین درتفسیرآیه:

(واذا أردنا أن نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحقّ علیها القول…)

اسراء/۱۶

چون بخواهیم قریه ای را هلاک کنیم, خداوندان نعمتش را فرماییم تا در آن جا تبهکاری کنند, آن گاه عذاب بر آنها واجب گردد.

که مخالف عقاید معتزله است و از متشابهات به شمار می آید, از آیه محکم بهره می جوید:

(واذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آبائنا واللّه أمرنا بها قل انّ اللّه لایأمر بالفحشاء أتقولون علی اللّه مالاتعلمون) اعراف/۲۸

چون کار زشتی کنند, گویند: پدران خود را چنین یافته ایم وخدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: خدا به زشتکاری فرمان نمی دهد. چرا چیزهایی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید.)۱۰

● تفسیر قرآن به وسیله قراءتهای گوناگون

ییکی از روشهای معتزله در تفسیر قرآن به قرآن, سودگرفتن از قراءتهای مختلف است; برای نمونه:

در تفسیراین آیه:

(والسّارق والسّارقة فاقطعوا أیدیهما جزاء بما کسبا…) مائده/۳۸

دست مرد دزد وزن دزد را به کیفر عملی که انجام داده اند به عنوان یک مجازات قطع کنید.

زمخشری از قراءت عبداللّه (السارقون والسارقات فاقطعوا ایمانهم), سود می برد و در تفسیر آیه می نویسد:

(مراد از دو دست, دو دست راست [دست راست مرد و دست راست زن سارق] است.) ۱۱

ویا در تفسیر آیه: (وکلّم اللّه موسی تکلیماً) که مطابق قراءت مشهورمبنی بر رفع (اللّه), ظاهری بر خلاف باور معتزله دارد, معتزله از قراءتی در تفسیر آیه سود می برد که درراستای اندیشه های معتزله باشد. زمخشری می نویسد:

(ابراهیم ویحیی بن وثاب(اللّه) را به نصب قراءت کرده اند. بنابراین, موسی(ع) با خداوند سخن می گفته است, نه خداوند با موسی.)۱۲

● تفسیر قرآن به حدیث پیامبر(ص)

ییکی از روشهای مهم تفسیری نزد بیشتر مفسران, تفسیرقرآن با استفاده از روایات تفسیری پیامبراست. این شیوه تفسیری, در تفسیر معتزله نیز به کار رفته است, ولی استفاده آنان از روایات تفسیری پیامبر(ص) محدود است, زیرا معتزله مانند بسیاری از مفسران, روایات تفسیری پیامبر را از جهت سند مخدوش می دانند وگویا همین جهت موجب گردیده که بزرگان اعتزال, ضوابطی را برای خبر صحیح وقابل استدلال وضع کنند. عبدالجبار معتزلی می نویسد:

(خبرصحیح باید دارای شرایط زیر باشد:

۱) تعداد کسانی که خبر را نقل می کنند به حدّی باشد که احتمال تبانی آنان بر دروغ و تهمت منتفی باشد.

۲) قدر مشترکی که آنان را بر دروغ وتهمت توانا سازد, وجود نداشته باشد.

۳) آنچه از آن خبر می دهند ازمشتبهات نباشد…)

و ی پس ازذکر این شرایط می نویسد:

(تمام این شرایط به یک شرط باز می گردد وآن این که بدانیم کسی که خبر را نقل می کند, قصدش اخبار است و انگیزه دروغ گفتن ندارد.)۱۳

براین اساس, عمروبن عبید خبرهای آحاد را نمی پذیرفت و وقتی حدیثی از پیامبر شنید, گفت:

(اگر این سخن را از اعمش و حتّی پیامبر بشنوم آن را قبول نخواهم داشت.)

معتزله با وجود استفاده محدودی که از روایات می بردند, در جهات مختلفی مثل تخصیص عام, تقیید مطلق, تبیین مجمل, مشکل قرآن, فضیلت سوره ها بهره می جستند.

نمونه: درتفسیر آیه:

(حافظوا علی الصّلوات والصّلوة الوسطی و قوموا للّه قانتین) بقره/ ۲۳۸

درانجام همه نمازها, و نماز وسطی کوشا باشید و از روی خضوع واطاعت برای خدا بپاخیزید.

زمخشری برای روشن ساختن مصداق (صلوة الوسطی) به روایات پیامبر تمسّک می جوید و می نویسد:

(مراد از (صلوة وسطی) نماز عصراست, زیرا پیامبر در جنگ احزاب فرمود:(باز داشتند ما را از نماز وسطی; یعنی نماز عصر…) و چنانکه حفصه می گوید: قراءت پیامبر (والصّلاة الوسطی صلاة العصر) بود.)۱۴

ودر تفسیر آیه شریفه: (للذّکر مثل حظّ الانثیین) که درمورد ارث است و به صورت عام سهم پسر را دو برابر سهم دختر بیان می کند, ابوالحسین بصری معتزلی می نویسد:

(این آیه به دو روایت پیامبر تخصیص می خورد: یکی روایت (لایرث القاتل) ودیگری (ولایتوارث اهل ملتین) . بنابراین, نتیجه می گیریم پسری که پدرش را کشته ویا مرتد گردیده است, از پدرش ارث نمی برد.) ۱۵

بیان اهمیت و فضیلت سوره ها از موارد دیگری است که معتزله از روایات سود برده اند. زمخشری در تفسیر سوره حمد می نویسد:

(از پیامبر نقل شده که آن حضرت به أبیّ ابن کعب فرمود: آیا از سوره ای که مثل آن در تورات و انجیل و قرآن نیامده است, تو را آگاه کنم؟ ابیّ کعب گفت: بلی ای پیامبر خدا, پیامبرفرمود: آن سوره فاتحة الکتاب است…)۱۶

● تفسیر قرآن به روایات اهل بیت(ع)

این منبع در تفاسیر معتزله به صورت محدود مورد استفاده قرار گرفته است.

نمونه: روزی عمروبن عبید به حضور امام باقر(ع) رسید و مفهوم رتق و فتق درآیه شریفه: (اولم یرالّذین کفروا أنّ السّموات والأرض کانتا رتقاً ففتقناهما) را جویا شد. امام (ع) درپاسخ فرمودند:

(آسمان بسته بود و باران نمی بارید و زمین بسته بود و گیاه نمی رویید. پس خداوند آسمان را به باران گشود وزمین را با گیاه شکافت.)

درمورد دیگری, عمرو بن عبید از امام (ع) درباره غضب خداوند درآیه شریفه: (ومن یحلل علیه غضبی فقد هوی) سؤال کرد,امام (ع) فرمود:

(مراد از غضب خداوند, عقاب الهی است….)۱۷

و در مواردی نیز زمخشری از سخنان اهل بیت(ع)در تفسیر آیات سود می برد. برای نمونه او در تفسیر: (اهدنا الصّراط المستقیم)(فاتحة/ ۶) از تفسیر علی(ع)که اهدنا را به مفهوم (ثبّتنا) معنی کرده اند, سود می برد.۱۸

● تفسیر قرآن با سخن صحابه وتابعان

معتزله در تفسیر و تبیین برخی از آیات ازسخنان صحابه وتابعان سود می برند.

نمونه: زمخشری در ذیل آیه شریفه: (ادفع بالتی هی أحسن السیّئة…) (مؤمنون/ ۱۰۱), از سخن ابن عباس ومجاهد وحسن بصری استفاده کرده است. ابن عبّاس می گوید: مراد ازاحسن, (لااله الاّ اللّه) است ومراد از سیّئه, شرک.

مجاهد براین باور است که مراد از احسن, (سلام) است.

و حسن بصری معتقد است:(چشم پوشی کردن) مراد از احسن است.۱۹

واز سعید بن جبیر در ذیل آیه: (فدلّیهما بغرور فلمّا ذاقا الشجرة بدت لهما سوءاتهما…) حکایت شده که لباس آدم و حوا از جنس اظفار بود.۲۰

علاوه بر صحابه و تابعان, معتزله در تفسیر از نظریات مفسرانی چون واصل بن عطاء, عمرو بن عبید, کلبی, قتاده و … بهره جسته اند.

حسین محمدی

۱. قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۴۵-۳۴۶.

۲.همو, شرح الاصول الخمسه, ۶۰۳.

۳. زمخشری, محمود بن عمر, الکشاف, (قم, رضی),۱/۱۲۸.

۴. همان, ۱/۶۰۱.

۵. بصری, ابوالحسین, المعتمد, (بیروت, دارالکتب العلمیة), ۱/۲۵۵.

۶. زمخشری, الکشاف,۱/۶۰۳.

۷. همان,۴/۴۸۸.

۸.قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۶۰.

۹. زمخشری, الکشاف,۱/۳۳۸.

۱۰. همان, ۲/۶۵۴.

۱۱. همان, ۱/۶۳۱-۲۳۲.

۱۲. همان, ۱/۵۹۱.

۱۳. همان , ۱۶/۱۰.

۱۴. زمخشری, الکشاف, ۱/۲۸۷.

۱۵. بصری,ابوالحسین, المعتمد,۱/۲۵۵.

۱۶. زمخشری, الکشاف, ۱۸/۱۹.

۱۷. طبرسی,الاحتجاج, (بیروت, مؤسسه اعلمی), ۲/۳۲۶.

۱۸. زمخشری, الکشاف, ۱/۱۵.

۱۹. همان, ۳/۲۰۳.

۲۰. همان, ۳/۳۸۸.

۲۱.قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۶۹.

۲۲. همو, شرح الاصول الخمسه, ۸۸; قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, ۱/۱.

۲۳. زمخشری, اطواق الذهب فی المواعظ والخطب, مقاله ۳۷.

۲۴. همو, الکشاف, ۲/۵۱۱.

۲۵.قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, مقدمه.

۲۶. زمخشری, الکشاف, ۲/۱۵۴.

۲۷. همان, ۱/۵۹۱.

۲۸. فخررازی, محمد بن عمر, التفسیرالکبیر, (بیروت, داراحیاء التراث العربی), ۱۳/۱۵۳.

۲۹.قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, ۱/۳۵۱.

۳۰. همان, ۱/۱۷۹.

۳۱. قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۶۰.

۳۲. زمخشری, الکشاف, ۴/۶۶۲.

۳۳. فخررازی, التفسیرالکبیر, ۷/۱۳.

۳۴. فخررازی, التفسیرالکبیر, ۶/۴۷۱.

۳۵. قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, ۱/۲۰۵.

۳۶. زمخشری, الکشاف, ۱/۱۷۴.

۳۷. شیخ طوسی, محمد بن الحسن, التبیان فی تفسیرالقرآن, (قم, دفتر تبلیغات اسلامی), ۱/۱۰۲.

۳۸. زمخشری, الکشاف, ۲/۴۳; طبرسی, مجمع البیان, ۳-۴/۵۰۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.