شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
سوژه ای که سوخت
کتاب جدید بهمن احمدیامویی، «مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند؟» اصلا به خوبی کتاب قبلی او یعنی «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» نیست. این را حتی میتوان از مقایسه عنوان دو کتاب هم فهمید. عنوان شعاری کتاب البته در قیاس با محتوای سطحی کتاب قابل تحملتر است. مشکل آقایاحمدی، خودش است. مثل کارگردانی که در ابتدای زندگی حرفهای، شاهکاری ساخته است و بلافاصله در فیلم بعدی تن به ساخت فیلمی بازاری داده است. بیشک کتاب جدید احمدی امویی مصداقی بارز از کتابسازی است. به نظر میرسد خودش هم کتاب را چندان جدی نگرفته است و حجم کتاب هم بر این مسئله شهادت میدهد. کتاب «مردان جمهوری اسلامی ...» در واقع مجموع چند گفتوگو با محمد طبیبیان، بایزید مردوخی، فیروز توفیق و موسی غنینژاد است. گرچه در نگاه اول این پرسش پیش میآید که این چهار نفر چه نسبتی با هم دارند اما باید اعتراف کرد آقای امویی بسیار خوب توانسته است از تمام این چهار نفر یک حرف بیرون بکشد: نظام سیاسی، بدنه کارشناسی را تحمل نمیکند ... راه رفته را باز تکرار میکنیم و چند حرف دیگر در همین رابطه! همین مسئله است که حجم کم کتاب را بسیار خستهکننده میکند. در واقع باید گفت کتاب در مقایسه با حرفی که دارد بسیار حجیم است و بخش عمده آن را تکرار مکررات پر کرده است. برای آنکه نشان دهم چرا کتاب «مردان جمهوری اسلامی...» کتاب بدی است، ابتدا نشان خواهم داد چرا کتاب «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» کتاب خوبی بود. این کتاب دوم مجموعه گفتوگو با مدیران سازمان برنامه و بودجه (بهعلاوه دو رئیس بانک مرکزی) جمهوری اسلامی بود. اهمیت گفتوگوها به جز آنکه موضوعی بکر داشتند. به آن بود که گفتوگو شوندهها اغلب دور از دسترس بودند و حرفهای نگفته بسیار داشتند. این مسئله بیشتر در مورد روغنیرنجانی و محمدعلی نجفیصادقی بود. اما کتاب «مردان جمهوری اسلامی ...» نشان میدهد جذابیت و عدم جذابیت کتابهای امویی به گفتوگو شوندهها برمیگردد. گفتوگوکننده در کتاب از هیچ متولوژی خاصی پیروی نمیکند. در واقع نمیداند برای اثبات حرفش- گرفتاری نظام کارشناسی که بیش از هر کجا خود را در سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد در چنبره سیاست- به چیزی بیش از اعتراف گفتوگو شوندهها نیاز دارد. برای اثبات هر ادعا، احتیاج به شواهد و مدارک وجود دارد و نفس تکرار آن ادعا از سوی متخصصان و بازیگران اصلی آن ادعا را اثبات نمیکند. احمدی میتوانست تعامل بدنه کارشناسی سازمان برنامه با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را واضحتر مرور کند. مقایسه کنید روایتی که دکتر طبیبیان از ماجرا توصیف میکند با روایتی که در کتاب «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» آمده است. البته در این کتاب اخیر بیشتر به نقش و حضور نمایندگان جامعه در شورای اقتصاد اشاره شده است. اما مصاحبه با دکتر طبیبیان میتوانست روایت مکمل از ماجرا بهدست دهد تا ما تصویر واضحتری از آشنایی روحانیت انقلابی دهه ۶۰ با واقعیتهای اقتصادی پیدا کنیم. دکتر طبیبیان از جمله قدیمیترین متخصصان سازمان برنامه و بودجه پس از انقلاب است. کسی که خود علقههای اسلامی داشته و با انقلاب همراه بوده است و از این جهت با سایر متخصصان سازمان که از قبل از انقلاب سابقه فعالیت داشتهاند تفاوت دارد. این موقعیت سبب میشده است که او در تعامل با سایر بدنه سیاسی جایگاه بهتری داشته باشد. اما از این تعامل چه مقدار در کتاب منعکس شده است؟ تقریبا هیچ. البته به جز مواردی که ذهن استاد یاری کرده است اما در همین موارد هم مصاحبهشونده، برای جهتدهی و تعمیق این خاطرات پراکنده تلاشی نکرده است. خود بدنه سیاسی در اوایل دهه ۶۰ جناحبندی شده بود و علیالظاهر همه با سازمان مشکل داشتند. از ظاهر دو خاطرهای (صفحات ۴۲ و ۴۵) که دکتر طبیبیان میگوید به نظر میرسد این دو جناح از دو منظر کاملا متفاوت با برنامهریزی علمی مشکل داشتهاند. جناح چپ و ملی- مذهبیها از منظری ایدئولوژیک و جناح راست از موضع فقه اسلامی سنتی. اما این مسئله باز نشده است. بیشک این دو موضع در دولت و مجلس هم وجود داشتند، اما سیر تعاملات و منطق استدلال طرفین در کتاب باز نشده است. در مورد دیگری ناکامی برنامه اول توسعه که اوایل دهه ۶۰ توسط طبیبیان و همکارانش نوشته شد هیچ بحث مبتنی بر جزئیات و بررسی شواهد ارائه نشده است. سابقه محمد طبیبیان آنقدر مهم است که کل کتاب را میشد به گفتوگو با او اختصاص داد اگر نویسنده همت بیشتری برای جمعآوری شواهد داشت و در هنگام مصاحبه گفتوگو شونده را از کلیگویی باز میداشت و وادار به بازگویی خاطراتاش از مراحل خدمتاش در سازمان برنامه میکرد. مشکل متولوژیک دیگر کتاب آن است که غایت خود را گم میکند. آیا قرار است این گفتوگوها تا ریز شفاهی سازمان برنامه و بودجه باشند و از طریق آنها، وقایعی که در سایر اسناد و مدارک- روزنامهها و مجلات و اسناد رسمی- نیامده است شرح داده شود؟ یا قرار است به نحوی کالبد شکافی ذهنیت برنامهنویسان جمهوری اسلامی باشد؟ (کاری که درکتاب «کالبدشکافی ذهنیت اصلاحطلبان» انجام شده بود) این دو مبحث با هم ضبط شدهاند. به عبارت دیگر کالبد شکافی ذهنیت مصاحبهشوندهها مفری شده است برای میدان دادن به کلیگویی. از همین جهت اگر نگاه کنیم گفتوگو با موسی غنینژاد هم به لحاظ روششناختی در کتاب جایی ندارد. گفتوگو با ایشان در واقع نوعی بحث تئوریک درباره برنامهنویسی است و با محتوای کتابی که قرار است به تاریخ شفاهی سازمان برنامه و بودجه بپردازد ناهمخوان است.
علی اکبرزاده
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
چین دولت سیستان و بلوچستان انتخابات شورای نگهبان نماز جمعه حسن روحانی مجلس شورای اسلامی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی مجلس
سیل ایران تهران هواشناسی شهرداری تهران باران آتش سوزی سازمان هواشناسی هلال احمر روز معلم پلیس زلزله
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بازار خودرو سهام عدالت قیمت دلار دلار ایران خودرو
صدا و سیما ایتالیا بی بی سی مهران غفوریان تلویزیون سوئد موسیقی صداوسیما ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
اپل ناسا صاعقه گوگل اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
چای کبد چرب فشار خون گرما