پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
می خواهم فیلم بسازم
چند سالی است حضور کارگردانان جوان فیلم اولی در سینمای ایران زیاد شده است. بسیاری از این کارگردانان فقط یک بار کارگردانی کردهاند و برخی دیگر هنوز هم در تدارک ساخت فیلم دوم خود هستند. خیلیها هم هستند که حتی هنوز موفق به تکمیل یا اکران فیلم اول خود هم نشدهاند. حضور روزافزون نسل کارگردانان جوان در ایران خود به خود اتفاق خوشایندی است اما انگار آنها فراموش کردهاند که راز بزرگ ماندن و خلق آثار بزرگ و ماندگار در سینما، تداوم در کار کردن است. شاید فقط بتوان تعداد معدودی از کارگردانهای پس از انقلاب را نام برد که با ساخت یک یا دو فیلم توانستهاند نام خود را در تاریخ سینمای ایران جاودانه کنند ولی در مورد اکثریت کارگردانها، فقط گروه اندکی بودهاند که با ساخت فیلمهای مخصوص به خود و در ژانرهای متفاوت توانستهاند نام خود را در سینمای ایران ثبت کنند. در این گزارش قصد داریم فقط به مرور شرایط مختلف هر دوره ظهور کارگردانان و عمر کاری سه نسل کاملا متفاوت سینما بپردازیم، طبیعتا بحث آسیبشناسانه و نقادانه برای این موضوع میماند برای پروندهای مفصل که با حضور منتقدان به آن خواهیم پرداخت.
● نسل اول: ما همچنان هستیم
داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، علیرضا داوودنژاد و مرحوم علی حاتمی مهمترین کارگردانهای معروف به نسل اول و موفق قبل از انقلاب هستند که بعد از انقلاب هم به خوبی توانستند تداوم کاری خود را حفظ کنند و همچنان با قدرت به کار خود در سینما ادامه دهند. شماری از بهترین آثار سینمای بعد از انقلاب متعلق به همین کارگردانانی است که علاوه بر حفظ قدرت فیلمسازی توانستند خود را با شرایط فرهنگی- اسلامی جدید سینمای ایران وفق دهند و دست به ساخت آثار با ارزشی بزنند. مسعود کیمیایی قبل از انقلاب و در همان آغاز کار با فیلم «قیصر» به اوج محبوبیت و شهرت رسید و پس از انقلاب هم با فیلمهای «سرب»، «دندان مار» و «ضیافت» روند خود را به شکل قابل قبولی حداقل برای طرفدارانش - ادامه داد. هر چند بسیاری از منتقدانش معتقدند در فیلمهای چند سال اخیرش دیگر نشانی از ان کارگردان قدرتمند دهه ۴۰ تا ۷۰ دیده نمیشود. اما در ۲۶ کاری که او تاکنون کارگردانی کرده است آنقدر فیلم خوب دیده میشود که همچنان تماشاگران حتی نسل جدید به او و سینمای رفاقتی و مردانهاش اعتماد دارند. این اتفاق دقیقا در مورد سینمای پر از انرژی و شادی داریوش مهرجویی هم افتاده است.
مهرجویی که با فیلم گاو در دهه چهل درهای جدیدی را برای رسیدن به سینمایی فاخر و به دور از ابتذال آن زمان برای سینمای ایران گشود، در تمام چهار دهه فیلمسازیاش هیچ گاه عقب گرد محسوسی نداشت. خیلیها معتقدند فیلم گاو از آن دسته فیلمهایی است که اگر کارگردانش هیچ فیلم دیگری هم نمیساخت با همان یک فیلم در تاریخ سینمای ایران ماندگار میشد. اما مهرجویی به جای اینکه در آن شاهکارش متوقف بشود، سعی کرد به مسیر کاریاش ادامه دهد و کارهای بعدیش نشان میدهد که اتفاقا در این امر موفق هم بوده. «اجاره نشین ها»، «هامون»، «لیلا»، «درخت گلابی» و «مهمان مامان» تنها چند نمونه بسیار موفق از ۲۱ فیلم ساخته شده او تا به امروز است. شاید مهمترین نکتهای که در این نسل از کارگردانان وجود داشت این است که آنها اهل تقلید از سبک خاصی نبودند و سعی کردند از همان ابتدا سبک و نگاه مخصوص به خود را در فیلمهایشان نمایش دهند. اتفاقی که در نسلهای بعد تا به امروز به ندرت دیده میشود.
● نسل دوم: نسل جنگ
با ظهور انقلاب اسلامی و ایجاد تغییرات اساسی در عرصه فرهنگ و هنر بسیاری از نیروهای غیر ارزشی از صحنه کار فرهنگی که سینما هم جزئی از آن بود بیرون گذاشته شدند تا سینما هم بتواند مثل تمام حوزههای دیگر هوای تازهای را با نیروهای جدید تجربه کند. با آغاز جنگ تحمیلی دغدغه تربیت نیروهای جدید که بتوانند با تمام مشکلات موجود آن دوران هنرهایی مثل سینما را هم حفظ کنند بسیار زیاد شد. باید فکری برای این موضوع میشد. تاسیس حوزه هنری اولین حرکت در این زمینه بود و بسیاری از جوانان علاقهمند به سینما دوربینها را برداشتند و به سمت جبههها روانه شدند، بسیاری از آنها در جنگ و تصویرهایش چگونگی قابهای سینما را فرا گرفتند.
این نسل در اواسط جنگ شروع به ساختن فیلمهای سینمایی کردند. به همین دلیل در اوج جنگ هم سینما با تمام کندی توانست حرکت خود را ادامه دهد. جنگ در سال ۶۷ تمام شد و کم کم اوضاع آرامتر شد و تنها دو سه سال پس از آن خیلی از به اصطلاح کارگردانان جنگی ساز به دلیل اینکه فیلمهای جنگی بیقاعده و احساسی ان موقع که خالی از هر گونه وجه هنری بود و فقط هیجان بالایی داشت طرفداران خود را کم کم از دست داده بود از صحنه حرفهای سینما کنار رفتند و تعداد معدودی در صحنه رقابت باقی ماندند. ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، احمدرضا درویش، کمال تبریزی و مجتبی راعی که در آن دوران در اوج جوانی بودند و ذهنی پر از ایدههای ناب داشتند، نمونههایی شاخص از کارگردانان آن نسل بودند که به معنای واقعی فیلم میساختند.
مثلا حاتمی کیا بعد از کرخه تا راین را ساخت و کمال تبریزی لیلی با من است را ساخت، تا نشان دهد آن جوانان تازه وارد به خوبی میتوانند ژانرهای مختلف را به خوبی تجربه کنند. به این ترتیب نیروهای جدیدی به سینمای ما اضافه شد تا خیلی از لحاظ کارگردان در مضیقه نباشد. دو نکته بسیار مهم در مورد این نسل از سینما وجود دارد. اول اینکه خیلی از آنها مثل جمال شورجه و جواد شمقدری بعدها به سوی کارهای مدیریتی در سینما روی آوردند و نکته دوم این است که بسیاری از جوانان آن نسل تا سالها مستقیم و غیر مستقیم دغدغه جنگ و آدمهای بعد از جنگ را داشتند و در مورد آنها فیلم میساختند ولی کم کم توانستند به سمت ژانرهای کاملا متفاوت از دفاع مقدس هم بروند. با این حال این نسل از سینما هم با فکر و هدف والایی وارد سینما شدند و مثل کارگردانهای نسل اول توانستند شیوه کارگردانی مخصوص به خود را پیدا کنند.
● نسل سوم: جوانان سر در گم
با اغاز دهه هشتاد و ظهور نسل جدیدی از تماشاگران سینما، این نیاز احساس شد که یک بار دیگر نیرو و فکر جوان و جدید و دغدغههای اجتماعی و ارزشی جدید تزریق شود. این کار انجام شد، ایجاد فضاهای متعدد برای آموزش کارگردانی و تشویق نسل جوان برای به تصویر کشیدن دغدغههایشان باعث شد به یکباره سیل متقاضیان برای ورود به عرصه کارگردانی سینما بیش از پیش فعال شود. اما مسئله اینجا بود که مدیریت فرهنگی سینمایی ما متوجه نبود موازی با تزریق نیروی جدید و جوان به بدنه سینما باید بستر افزایش کیفیت و ایجاد موضوعات جدید برای به تصویر کشیدن توسط این جوانهای تازهوارد هم ایجاد شود. اتفاقی که باید رخ میداد اما بنا به دلایل متعددی این اتفاق تا به امروز رخ نداده است. اول اینکه در سالهای اخیر حساسیتها درباره فیلمهایی که به بحرانهای اجتماعی جدید میپردازد بسیار زیاد شده است.
معمولا بحرانها و مشکلات جدیدی که جوانهای ما در جامعه با آن مواجه شدهاند و سینماگر جوان ما قرار است به آن بپردازد، در تبدیل به زبان تصویری حساسیتبرانگیز و پرزحمت از آب درمیآیند و برای همین بسیاری از سینماگران از خیر آن میگذرند و به این شکل تعداد موضوعات جدی و چالش برانگیزی که یک جوان متعهد بخواهد دربارهاش فیلم بسازد بسیار کمتر از حد تصور میشود. کوچک شدن دایره موضوعی در سینمای ایران ضررهای متعددی به سینما و سینماگران جدید ما وارد کرده است: اول اینکه بسیاری از جوانهای مستعد خود به خود از عرصه سینما حذف میشوند ضمن اینکه موضوعات محدود باعث به تکرار کشیده شدن فیلمها میشود و نتیجهاش این است که به جز موارد معدود در این سالها شاهد ساخته شدن فیلمهای بسیاری هستیم که موضوعشان یکی است و تفاوتشان فقط در عوامل فیلم و ظواهر فیلم مثل لوکیشن میباشد و شاید هیچ فرقی نداشته باشد که اسم چه کارگردانی روی کار میخورد و نکته منفی دوم اینکه بعضی از جوانان نوظهور در سینما دوست دارند به هر قیمتی در بدنه سینمای ملی باقی بمانند و حاضرند هر فیلمنامهای هر چند ضعیف و مبتذل را تبدیل به فیلم کنند تا بقایشان در سینما تضمین شود، و تازه حساب این جوانان با کسانی که از ابتدا با قصد مبتذلسازی میخواهند وارد سینما شوند کاملا جدا است، که اتفاقا حذف آن تیپ کارگردان از صحنه سینمای ملی کاری بسیار مهم، حیاتی و واجب است.
در این حالت مخاطب پس از مدتی نسبت به آن جوان بیاعتماد میشود و او را پس میزند و اگر روزی شرایط مناسبی به وجود آید که او بخواهد یک فیلم با موضوعی درست و حسابی بسازد به دلیل همان عدم اعتماد مخاطب او دیگر موفق نخواهد بود. در حالی که اگر به این بحرانها اجازه دیده شدن داده شود این نسل جدید قابلیت این را دارد که فیلمهای بسیار قدرتمند و تاثیرگذاری در رابطه با آن موضوع بسازد. بوتیک به کارگردانی حمید نعمتالله، شبهای روشن به کارگردانی فرزاد موتمن، نفس عمیق به کارگردانی پرویز شهبازی، شهر زیبا به کارگردانی اصغر فرهادی و زیر نور ماه به کارگردانی رضا میرکریمی نمونههایی شاخص از معدود دفعاتی است که به کارگردانان جوان نسل جدید اعتماد شد که آنها هم به خوبی توانستند جواب این اعتماد را پس بدهند. این فیلمها هر کدام روی لبه تیغ حساسیتهای اجتماعی حرکت کردند ولی توانستند با حرکت صحیح روی این خطوط قرمز آثاری خلق کنند که علاوه بر تحویل یک فیلم شاخص و با کیفیت هنری و موضوعی به تاریخ سینمای ایران و جذب مخاطب از خطوط قرمز هم فراتر نروند. نکته دیگری که لطمات زیادی به نسل جدید سینما گران جوان وارد کرده است، سلیقهای برخورد کردن و شخصی تفسیر کردن قانون توسط بعضی مسئولان سینمایی در مقاطع مسولیتشان است.
این رفتار شخصی و سلیقهای و طبیعتا چند گانه بودن تصمیمات در مقاطع گوناگون، جوان فیلم ساز را به شدت دچار سردرگمی میکند. مثلا جوانی مدتها بر روی موضوعی جدید و مناسب تحقیق میکند و پس از نوشتن فیلم نامهاش آن را برای گرفتن تاییدات لازم نزد مسئول مربوطه میبرد. آن مسئول هم که موضوع فیلم به مذاقش خوش آمده است در زمان خود به فیلم اجازه آغاز فیلم برداری میدهد، تمام عوامل از جمله کارگردان با خیال راحت و فراغ بال کار خود را آغاز میکنند در حین فیلم برداری شخص جدیدی جایگزین مسئول قبلی میشود و وقتی فیلمساز جوان فیلم تمام شدهاش را برای گرفتن پروانه نمایش ارائه میدهد، به ناگاه با حذف برخی نکات یا حتی رد کامل کار توسط مسئول جدید مواجه میشود.
دلیل این کار هم چیزی نیست جز عمل نکردن دقیق به قوانین و مقررات. تلاشها و به این در و آن در زدن جوان هم ثمری ندارد و مشکل فیلم حل نمیشود و این اتفاق با تعویض همان مسئول برای جوان دیگری هم رخ میدهد و سلسلهوار این اتفاق ادامه پیدا میکند. در این حالت هر جوانی با خود فکر میکند چرا باید این همه وقت صرف نوشتن یک کار حرفهای کنم وقتی هیچ تضمینی برای قطعی بودن تصمیمی که یک مسئول خاص میگیرد وجود ندارد؟ سومین نکته این است که باید قبول کنیم به اندازه نیروهای جدیدمان امکانات نداریم، با این وضع نابسامان بسیاری از سالنهای سینما و همچنین کمبود شدید سالنهای سینما چه در تهران و چه در شهرستان در حال حاضر نوبت اکران به کسانی میرسد که خودشان به نحوی سینما دار هستند و برای فیلم خودشان اکران میگیرند اگر غیر از این باشد فیلم کسانی اجازه اکران میگیرد که یا از پول و پارتی قوی در عرصه رقابت برای اکران برخوردارند و به قولی نور چشمیهای سینما هستند یا کارگردانان نسلهای پیش هستند که کسی جرات نوبت اکران ندادن به فیلمهای آنها را ندارد جوانی که از هیچ کدام از این شرایط برخوردار نیست خیلی وقتها فیلمی که ساخته هیچ وقت رنگ اکران عمومی نمیبیند و باز هم اگر خیلی خوش شانس باشد یا باید آن قدر صبر کند که فیلمش در کمال بیعدالتی وارد شبکه خانگی شود یا بتواند در یک سینمای در و داغان یک سئانس در یک یا دو هفته اکران شود.
نگاهی به آمار رسمی تعداد فیلمهای ساخته شده این سالها و آمار فیلمهای اکران شده بیندازید. توصیه میکنم به عوامل تاثیر گذار فیلمهای اکران شده و اکران نشده هم نگاهی بیندازید تا مفهوم باند و باند بازی بیشتر برایتان مشخص شود. در این شرایطی که همه چیز سینما رابطه و باند بازی شده است یک جوان با چه انگیزهای میخواهد فیلم بسازد؟ شاید اینها مهمترین دلایلی بود که برای بیتداوم بودن نسل جدید سینما نسبت به نسلهای قبلی نام برد. ضمن اینکه بیشک بزرگترین اشکال بسیاری از جوانان فیلمساز هم این است که نسبت به نسلهای گذشته خود هنوز جایگاه سینما و قدرت تاثیر گذاریاش، احترام به مخاطبان و حفظ اعتماد آنها و مهمتر از همه وظیفه و روح سینما را به خوبی درک نکردهاند.
● کلام آخر
در تمام نسلهای سینما کسانی هستند که در طول دوران کاری خود فقط یک یا دو بار فیلم ساختهاند که از قضا فیلمهای بسیار خوبی هم بوده است مثل حسین دلیر با فیلم سایه خیال، سعید ابراهیمیفر با فیلم نار و نی، واروژ کریممسیحی با دو فیلم پرده آخر و تردید، بهنام بهزادی با فیلم تنها دو بار زندگی میکنیم، مرحوم سیفالله داد با دو فیلم کانیمانگا و بازمانده و بسیاری از نامهای جاودانه دیگر. در اینجا حرف ما بر سر این نیست که برای کارگردان خوب بودن حتما باید زیاد فیلم ساخت. آن تداومی که از لحاظ کارگردانی مد نظر ماست این است که همیشه شرایط مناسب کار کردن یک کارگردان چه معروف و چه گمنام وجود داشته باشد و سینما گر از اینکه بتواند حرف خود را بزند ناامید نباشد.
تمام علتهای بالا و مقایسه کارگردانان نسل جدید با نسلهای قدیمتر برای این نبود که همه تقصیرها و کاستیها به گردن دیگران بیندازیم اما هر دوره فیلمسازی ما کارگردانان برای هدفهایی بسیار بالاتر و باارزشتر از بقا در سینما فیلم میساختند اما در نسل جدید شما در بسیاری از کارگردانان جوان ما هیچ هدف و انگیزهای جز بقا در سینما با این شرایط نمیبینید. آنهایی هم که این هدف را ندارند با تمام غصهها و دل شکستنهایشان مجبور میشوند از سینما کنارهگیری کنند به امید روزی که شرایط کار برایشان از این بهتر شود. ما هم امیدواریم این اتفاق خیلی طول نکشد تا نسل جوانی پر از انگیزهها و هدفهای ارزشمند به سینمای ما بازگردند.
محمدصادق شایسته
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی پلیس تهران قوه قضاییه پلیس راهور هلال احمر سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا کارگران تورم
سریال نمایشگاه کتاب جواد عزتی تلویزیون عفاف و حجاب کتاب مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین ترکیه یمن افغانستان
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ
هوش مصنوعی هواپیما تبلیغات تلفن همراه اپل گوگل همراه اول مدیران خودرو ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه