پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

سیمرغ بلورین در ۲۳ سالگی


سیمرغ بلورین در ۲۳ سالگی

گفت وگو با سپیده عبدالوهاب تدوینگر فیلم «خون بازی»

بی برو برگرد جوان ترین تدوینگر سینمای ایران، آینده درخشانی دارد. نه تنها به واسطه کارش، که به خاطر برخورد حرفه ای و عشقش به شغلش! ما که عادت کرده بودیم درخشش نسل سومی ها را فقط در میان بازیگران سینما ببینیم، حضور او به عنوان برنده سیمرغ بلورین تدوین اتفاق عجیبی بود که در هیاهوی جشنواره فجر گم شد.

سپیده عبدالوهاب در اولین تجربه مستقلش کاندیدای تدوین می شود و سال بعدش به خاطر تدوین فیلم «خون بازی» سیمرغ بلورین می گیرد. سپیده کارگردانی تئاتر می خواند اما بیش از هر چیز شیفته «تدوین» است. کاری که از هایده صفی یاری، تدوینگر باتجربه سینما آموخته است. منتها بیش از هر چیز رابطه مادر و فرزندی آنها جذاب است و این مثلث هنری خانوادگی را تکمیل می کند و جالب آن که مادر و دختر هر دو نفر کاندیدای سیمرغ بودند و دختر گوی سبقت را از مادر ربود. و البته مادر بسیار خوشحال تر از دختر بود! او آرام است و در کافی شاپ شلوغی که نشسته ایم صدایش به سختی به من می رسد.

با این حال گفت وگو انجام می شود و با وسواس های مخصوص سپیده که بیشتر نتیجه شغلش است تا ترس از گفت وگو، تمام می شود. برای شناخت شایستگی های واقعی سپیده عبدالوهاب یک بار دیگر «خون بازی» را ببینید...

▪ سپیده عبدالوهاب کیه؟

ـ سپیده ۲۳ سالشه. دانشجوئه و بیشتر از دانشجو بودن شاغله!

▪ تو کارگردانی تئاتر می خوانی ولی شغل اصلی ات تدوینگری در سینماست. این دو تا به هم بی ربط نیستند؟

نه اصلا بی ربط نیستند. سینما همان قدر به موسیقی و ادبیات نزدیکه که تئاتر. تئاتر را دوست داشتم و دیپلم تئاتر داشتم. من بیشتر دوست داشتم تئاتر را آکادمیک بخوانم.

▪ شاید چون همیشه برای تو امکان ورود به سینما هست!

ـ دقیقا. البته الان اگر به آن دوره برمی گشتم که در دانشگاه رشته ای را بخوانم، سینما می خواندم، چون می توانستم روی سینما متمرکزتر شوم.

▪ تدوین را از کی یاد گرفتی؟

ـ کلاس های تدوین آقای ضابطی جهرمی را رفتم، ولی قطعا عمده آموزشم را در زمان دستیاری مادرم یاد گرفتم.

▪ اگر تدوینگر نباشی چه کاره ای؟

ـ باور نمی کنی که من به جز تدوینگری به هیچی فکر نکردم. اگر فردا سینماها را ببندند، من اصلا نمی دانم چه کاری برایم این قدر جذاب است! فکر کنم مجبورم توی خانه بنشینم. البته شاید هم مجسمه ساز شوم.

▪ پس مادرت خیلی تاثیرگذار بوده!

ـ هم پدرم هم مادرم. چون هر دوی آنها لیسانس تدوین دارند. ولی خب مادرم همیشه تدوینگر بوده. هم مادرم هست هم زیردست او تربیت شدم هم تدوینگر است و هم تدوینگری است که من خیلی قبولش دارم.

▪ بازیگری هم وسوسه ات نکرده؟

ـ آن که اصلا. باور نمی کنی سرکلاس های دانشگاه هم که قرار است اتود کلاسی بزنیم، من همیشه سعی می کنم خودم را گم و گور کنم.

▪ اولین تجربه مستقلت «عصر جمعه» بود، چطور مونا زندی به تو اعتماد کرد؟

ـ برای خودم هم خیلی عجیب است و می خواهم ازش بپرسم، ولی مهم ترین چیزی که در نتیجه کار تاثیر زیادی گذاشت، همین اعتماد مونا بود!

▪ نترسیده بودی؟

ـ چرا، خیلی زیاد. همان موقع با مادرم مشورت کردم، ولی گفت «من نمی دانم، زندگی خودته، خودت باید تصمیم بگیری!»

▪ یک جاهایی در تدوین گیر نکردی؟ به هر حال اولین تجربه مستقلت بود.

ـ نه، واقعا گیر نکردم. ولی چیزی که سخت بود، تغییر موقعیت از یک دستیار به یک تدوینگر بود. باید به سرعت یاد می گرفتم که چطور یک کار را مدیریت کنم، ولی خیلی حس عجیبی بود. خیلی ترسیده بودم، اولین برش فیلم را که زدم گریه کردم.

▪ پس با کسی مشورت نکردی!

ـ چرا، با همکاران مختلفی مشورت کردم. مثلا پیش مصطفی خرقه پوش که خیلی کارش را دوست دارم رفتم و تجربیاتش خیلی به من کمک کرد.

▪ دستمزد کار مستقل اولت با دستیاری که می کردی چقدر متفاوت بود؟!

ـ مبلغش را نمی گویم ولی خیلی متفاوت بود. خیلی!

▪ «خون بازی» را چطور؟ خودت گفتی می خواهی تدوین کنی؟

نه، خود خانم بنی اعتماد گفتند. پدرم هم به من نگفت. با این که به من اعتماد داشت، ولی می دانستم برای «خون بازی» به من نمی گوید. پدرم خیلی سال پیش مرا کشید کنار و گفت: «اگر خوب کار نکنی حتی من هم که پدرت هستم بهت کار نمی دهم، اما اگر خوب کار کنی پشتت هستم.» الان فکر می کنم از نتیجه «خون بازی» راضی است.

▪ به جز دور و بری های خودتان و در واقع گروه ثابتی که همیشه با هم کار می کنید، کس دیگری هم بهت پیشنهاد کار داده؟

ـ قبل از گرفتن سیمرغ با نیکی کریمی و ایرج کریمی کار کردم که اولین بار بود می دیدمشان.

▪ و بعد از سیمرغ؟

ـ در هر حال سیمرغ اعتبار کار را بالاتر می برد. نوع پیشنهاد کارها فرق می کند. مثلا اگر قبلا کار دانشجویی و فیلم کوتاه به من پیشنهاد می شد، دیگر بعد از سیمرغ نمی شود.

▪ سیمرغ حقت بود؟

ـ به این که حقم بوده یا نه اصلا فکر نکردم. من فقط تمام توانایی ام را گذاشتم تا کار خوبی انجام بدهم.

▪ مصطفی خرقه پوش بعد از گرفتن سیمرغ بهت چی گفت؟

ـ اولین کسی بود که روی تلفن برایم پیغام تبریک گذاشته بود و در واقع به جز مستانه مهاجر و فرامرز هوتهم که خودش کاندیدا بود تنها تدوینگری بود که بهم تبریک گفت.

خیلی ها در مورد تو و باران می گویند جایزه شما نتیجه نفوذ پدرها و مادرهایتان بود.

این موضوع هیات داوری را زیر سوال می برد نه ما، و اگر داوری زیر سوال برود، جشنواره زیر سوال می رود. بنابراین این موضوع اعتبار سینمایمان را خدشه دار می کند. در ضمن زمان و کارنامه هر کسی همه چیز را مشخص می کند. آدم ها به واسطه پدر و مادرشان می توانند وارد سینما بشوند، اما نمی توانند به واسطه آنها موفق شوند.

▪ الان سیمرغت کجاست؟

ـ بالای میز تحریر اتاقم.

بهاران بنی احمدی