چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر اندیشه ایرانشهری بر اندیشه خواجه نظام الملک و غزالی


تاثیر اندیشه ایرانشهری بر اندیشه خواجه نظام الملک و غزالی

اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از عوامل تداوم حیات سیاسی و فرهنگی ایران زمین به شمار می رود و تامل جدی درباره هویت تاریخی و فرهنگی ایرانیان از مجرای تحلیل تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری قابل فهم تر است

اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از عوامل تداوم حیات سیاسی و فرهنگی ایران زمین به شمار می‌رود و تامل جدی درباره هویت تاریخی و فرهنگی ایرانیان از مجرای تحلیل تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری قابل فهم‌تر است. این مساله به این علت است که اندیشمندان ایران دوره اسلا‌می به ویژه سیاستنامه‌نویسان تحت‌تاثیر این اندیشه بوده و بسیاری از مولفه‌های خود را از آن به عاریت گرفته‌اند.

سیاستنامه‌نویسی به عنوان جریانی از اندیشه سیاسی در ایران که از تشکیل اولین حکومت‌های ایرانی شکل گرفت و در دوره ساسانی به درجه والا‌یی از تکامل رسید در حقیقت در تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری بود. این اندیشه به دوره اسلا‌می نیز انتقال یافت و تاثیرات خود را بر این دوره نیز گذاشت. یکی از دوره‌هایی که این اندیشه نمود بیشتری در آن پیدا کرد دوره سلجوقی است.

تاریخ سیاسی و حوادث اجتماعی قسمت اعظم بلا‌د اسلا‌می از نیمه قرن پنجم هجری با حکومت ترکان سلجوقی بر شرق عالم اسلا‌م پیوند می‌خورد، در اثر پیروزی‌های آنان سرزمین پهناوری از مرزهای افغانستان کنونی تا نزدیکیهای مدیترانه زیر سلطه یک حکومت قرار گرفت. ‌ حکومت سلجوقی دارای ویژگی‌های خاصی بود.

سلجوقیان چون به ترکان تعلق داشتند برخی ویژگی‌های خود زندگی ایلی را با خود همراه آورده بودند. قدرت آنها متکی بر قبایل ترکمان بود و محیط نشو و نما و آداب و عادات آنها به دشت‌های آسیای مرکزی تعلق داشت، همین مساله باعث شد که امپراتوری سلجوقی از لحاظ سیاسی اتحادیه نیم‌بندی از پادشاهی‌های نیمه مستقل بود که سلطان رسما در آن اعمال قدرت و نفوذ می‌کرد. ‌ اما در کنار این ویژگی‌ها برخی از نمایندگان دیوانسالا‌ری ایران که تحت تاثیر اندیشه ایرانشهری هم بودند، سعی کردند مولفه‌های اندیشه سیاسی ایرانشهری را به جامعه سلجوقی تزریق کنند و حکومت سلجوقی را بر اساس الگوی ایران باستان شکل دهند.

دوتن از این اندیشمندان که تلا‌ش زیادی در این زمینه انجام دادند خواجه نظام الملک طوسی و امام محمد غزالی بودند. خواجه که هم در زمینه سیاست عملی و هم در زمینه نظری حضور فعالی در این دوره داشت با نگارش سیاستنامه و غزالی با تالیف نصیحه‌الملوک این وظیفه را به خوبی انجام دادند. در این مقاله ابتدا به ارکان اندیشه ایرانشهری می‌پردازیم، سپس به تاثیرات این اندیشه بر خواجه نظام‌الملک و غزالی می‌پردازیم.

رکن اصلی اندیشه ایرانشهری که از جایگاه معنوی و ویژه‌ای در جهان‌بینی اعتقادی و آرمان‌گرایی سیاسی جامعه ایرانی برخوردار است نهاد شاهی یا شهریاری است که مهم‌ترین مشخصه آن در اندیشه و خرد سیاسی ایرانی نیرو‌های ماورای طبیعی شهریار و تایید الهی او است. شاهنشاه در ساختار اجتماعی و مدنی جامعه ایرانی در راس تمام نهادها، سازمان‌ها و گروه‌های اجتماعی قرار دارد و در نظر ایرانیان نماینده خدا بر روی زمین است.۱‌

در تحلیل سیاسی پادشاه عامل تعیین‌کننده است و دگر‌گونی‌های جهان تابعی از دگرگونی‌های سرشت شاهی است. خدا پرتویی از روشنایی خود در نهاد او قرار داده و ترازوی داد را به دستش سپرده است تا زندگی اجتماعی مردم را بر پایه داد و راستی راه برد و نگذارد ستمکاران و زور‌گویان بر مردم سر بلند کنند و بر ایشان چیره شوند.۲

شاهان هخامنشی خود را برگزیده اهورا مزدا می‌دانستند این معنا در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی آشکار است. داریوش در کتیبه بیستون می‌گوید: <اهورا مزدا... را به عنوان نماینده خویش در زمین برگزید. مرا شاه زمینی ساخت۳‌ آن عامل مزدایی و الهی مهم که در اندیشه ایرانشهری و فرهنگ سیاسی ایرانی مقام معنوی ویژه و تاییدات خاصی برای پادشاه دارد بهره‌مندی از <فره ایزدی> است. ‌

فره به معنای نیکبختی و کمال یا رسیدن به خواسته و مطلوب است. رسیدن به این فره به معنای دستیابی به کمال وجودی خویش و تایید ایزدی است که در سایه آن سعادت دو جهانی برای انسان میسر می‌شود.۴‌ رکن دیگر اندیشه ایرانشهری، پیوند و آمیختگی دین و شاهی است. با توجه به دامنه شمول دین بر جلوه‌های گوناگون حیات بشری در گذشته آنچه این نظم کیهانی و راستی را تعریف می‌کرد، دین بود. ‌

از این رو میان شهریاری و دین پیوند و آمیختگی تقریبا تفکیک‌ناپذیری وجود داشت. آمیختگی شهریاری با دیانت و اخلا‌ق در جامعه ایرانی سابقه‌ای طولا‌نی دارد. ‌

اقدام ساسانیان در ایجاد دیانت رسمی و پایه‌گذاری حکومت دینی که یکپارچگی آن در پرتو ترویج و حمایت از مذهب رسمی حفظ می‌شد، رویکردی هوشمندانه بود. ساسانیان از ابتدا با روحانیون زرتشتی متحد شدند و این رابطه محبت در میان دین و دولت تا آخر عهد آنان استحکام داشت. بنابر روایت پارسیان اردشیر اول پس از جلوس، هیربدان هیربد، تنسر را فرمان داد که متون پراکنده روستای اشکانی را جمع و تالیف کند تا آن را کتاب رسمی و قانونی قرار دهد.۵

بدین ترتیب دین و دولت در هم تنیده و یا به گفته اردشیر بابکان توامان بود. تنسر روحانی بزرگ در این باره می‌گوید: <دین و ملک هر دو به یک شکم‌زاده شده‌اند. دو سیره که هرگز از یکدیگر جدا نشوند.۶‌ با توجه به اینکه دین و پادشاهی در اندیشه ایرانشهری پیوند و هم‌قرینی ویژه‌ای با یکدیگر داشتند و همانگونه که دین پایه پادشاهی بود و تقویت بنیان‌های شهریاری به همراهی دین بستگی داشت، بیشترین آسیب را نیز پادشاه از خلل در دین یا فاصله نهاد دین پذیرا می‌شد.

یکی دیگر از ارکان اندیشه ایرانشهری عدالت است. مفهوم عدالت در تاریخ اندیشه سیاسی اهمیتی خاص دارد که از مفاهیم بنیادین فلسفه‌های سیاسی قدیم و اندیشه سیاسی جدید است. در ایران باستان در اندیشه ایرانشهری نیز توجه ویژه‌ای به این امر شده است و داستان‌های زیادی در متون مختلف از عدالت و رعایت عدالت توسط پادشاهان ایران شده است. در سیاستنامه خواجه نظام‌الملک آمده است: <رسم ملکان عجم چنان بود که روز مهرگان و نوروز پادشاه مرعام را بار دادی و هیچکس را بازداشت نبودی۷‌ این همه اهمیتی که در اندیشه ایرانشهری برای عدالت وجود دارد از آن روست که چون پادشاه برگزیده خداست و قدرت خود را مستقیما از خدا می‌گیرد و هیچ معیاری برای مهار قدرت او وجود ندارد و باید از طریق سفارش به او به ابزار‌های اینچنین سعی کرد که جلوی قدرت مطلق او را گرفت. ‌

تمرکز قدرت فیزیکی از ارکان اندیشه و اندیشه ایرانشهری دوره ساسانی است، دوره ساسانی دوره‌ای که ایران آن نظام ملوک‌الطوایفی دوره اشکانی را پشت‌سر گذاشته و به انسجام خاصی رسیده بود. در این زمان قدرت در دستان شاه و یزدان او متمرکز بود و تلا‌ش بر این بود که از تعدد کانون‌های قدرت و پراکندگی قدرت جلوگیری شود.

● بررسی کوتاهی از زندگی سیاسی خواجه نظام‌الملک

ابوعلی حسن بن‌علی‌بن اسحاق طوسی معروف به خواجه نظام‌الملک فرزند خواجه ابوالحسن از روستازادگانی بود که به وسیله باغبانی و کشاورزی در اطراف طوس زندگی می‌کردند. خواجه در سال ۴۰۸ هـ..ق در نوغان طوس دیده به جهان گشود.۸‌ ابن فندق ولا‌دت خواجه را در همان سال در <دیه انکو> ذکر می‌کند.۹‌ خواجه به دستور پدر قرآن را حفظ کرده سپس به تحصیل فقه فرقه شافعیه پرداخت.۱۰‌ پدر خواجه در امور دیوانی مشغول به کار بود. در هنگامی که دولت آل سلجوقی به برآمدن آغاز کرد ابوالحسن پدرش با فرزند خود از طوس به بیهق رفت.

ابوعلی از این زمان تا وزارت، زندگی فعالی را تجربه کرد. او به مدت چهار سال در پی کسب معرفت زندگی در غربت را آزمود و وقتی به زادگاهش بازگشت پدرش از کار معزول شده و اوضاع اقتصادی نابسامانی داشت. خواجه به ناچار در جست‌وجوی خدمت راهی بلخ شد و چندی به عنوان دبیری ابن شاذان عمید بلخ روزگار گذرانید. <اما عمید هر وقت گمان می‌برد که خواجه را از متاع دنیا چیزی جمع گشته، گفتی‌ای حسن فربه شده‌ای و هر چه حسن داشتی از او بستدی و او را گفتی توکاتبی، تو را قلمی بس باشد.>۱۱

خواجه پس از تحمل چند نوبت این اقدام عمید با تنفر از بلخ گریخت و نزد چغری‌بیک پدر آلب ارسلا‌ن رفته و حال خود بر وی بگفت. <چغری بیک را حسن تقدیر او دلپذیر افتاد و امارت اقبال در ناحیه او مشاهده نمود. خواجه را به ملا‌زمت آلب ارسلا‌ن فرستاد و پیغام داد که باید این شخص، کاتب، مشیر و صاحب تدبیر امور تو باشد.۱۲

پس از مرگ طغرل، اختلا‌فات داخلی پیش آمد که عمیدالملک کندری از سلیمان بن چغری بیک حمایت می‌کرد ولی خواجه نظام‌الملک و گروه کثیری از نظامیان از آلب‌ارسلا‌ن حمایت کردند که در نهایت به پیروزی آلب ارسلا‌ن منجر شد. این پیروزی به معنی پیروزی نظام‌الملک بر کندری نیز بود، زیرا نظام‌الملک به عنوان وزیر آلب‌ارسلا‌ن انتخاب شد و امور مملکت را در دست گرفت وحتی پس از مرگ آلب‌ارسلا‌ن و در زمان جانشین او ملک‌شاه همچنان در مقام خود باقی ماند.

خواجه در دوره وزارتش که حدود ۳۰‌ سال طول کشید زمام کلیه امور را در دست گرفت. این دوره ۳۰‌ساله را می‌توان عصر وزیر بزرگ نظام‌الملک و همانطور که ابن اثیر یادآور می‌شود <الدوله النظامیه> خواند.۱۳‌ اغلب مورخان اسلا‌می اعتقاد دارند که این همه پیشرفت و عظمت سلجوقیان مخصوصا در دوره پادشاهی ملکشاه در پرتو وجود وزیر با کفایتی چون خواجه‌نظام‌الملک که عملا‌ کلیه امور امپراتوری وسیع سلجوقی را در دست داشت حاصل شد.۱۴‌ اما به رغم موقع مسلط نظام‌الملک در دولت سلجوقی قدرت وی بلا‌منازع نبود و سلطان می‌توانست بدون هیچ دلیلی او را عزل کند. ‌

به هر حال خواجه به دلیل موقعیت‌اش دشمنان زیادی داشت که شخصیت اصلی در میان دشمنان خواجه تاج‌الملک ابوالغنائم بود. اهل خانه ترکان‌خاتون کانون مخالفت با وزیر گردید و در نهایت در ماه رمضان سال ۴۸۵ هـ به ضرب دشنه یکی از فدائیان اسلا‌می به‌قتل رسید. ‌

نظام‌الملک بدون تردید یکی از شخصیت‌های برجسته در سیاست عمل و عمل سیاسی در تاریخ اسلا‌م و ایران است. وی را می‌توان به تنهایی از لحاظ اهمیت با خاندان برامکه مقایسه کرد. خواجه علا‌وه بر امور سیاسی در زمینه فرهنگی نیز فعالیت‌های داشته است. احداث مدارس نظامیه اگرچه هدفی سیاسی یک داشته کار فرهنگی نیز بود. تالیف اثر مهم سیاستنامه (سیرالملوک) نیز به همین‌گونه است. ‌

● اندیشه ایرانشهری و تاثیرات آن بر اندیشه خواجه ‌

سیاستنامه‌ها به‌طور کلی در تداوم با اندیشه سیاسی ایرانشهری تدوین شده ‌است و با بازتاب دادن این اندیشه سیاسی در رویارویی با جریان عمده اندیشه سیاسی امپراتوری اسلا‌می یعنی شریعت‌نامه‌ها قابل درک‌اند. بنیان نظریه سیاستنامه‌خواجه‌نظام‌الملک برخلا‌ف احکام سلطانیه ماوردی که به دفاع از شریعت و امامت می‌پردازد بر شالوده اندیشه ایرانشهری شاهی آرمانی استوار است. ‌

با دقت در سیاستنامه خواجه نظام‌الملک به وضوح می‌توان ارکان اندیشه ایرانشهری را در آن یافت. پادشاه موردنظر خواجه دارای همان ویژگی‌های پادشاهان ایران باستان است.

خواجه از همان ابتدای کتاب خود این مطلب را بیان می‌کند: <ایزد تعالی در هر عصری و روزگاری یکی را از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند و مصالح جهان و آرام بندگان بدو باز بندد و در فتنه و آشوب و فساد را بدو بسته گرداند و حشمت و هیبت او اندر د‌ل‌ها و چشم خلا‌یق بگستراند.>۱۵‌ پس در اندیشه خواجه پادشاه نماینده خلیفه نیست، بلکه منتخب و برگزیده پروردگار عالم است و توصیف خواجه از پادشاهی بیشتر شاهی آرمانی را به نمایش می‌گذارد. به نظر خواجه این پادشاه از تمام مظاهر توانایی و دانایی و جمال برخوردار است.۱۶‌ خواجه در ادامه می‌گوید: اما چون پادشاه را فرالهی باشد و مملکت باشد و علم با آن یار باشد، سعادت دو جهانی بیابد از بهره آنکه هیچ کاری بی‌علم نکند و به جهل رضایت ندهد.>۱۷ پادشاهی که بدین ترتیب برگزیده خداوند است دارای قدرت مطلق نیز است.

سرپیچی از امر پادشاه به منزله سرپیچی از حکم خداست.۱۸ نتیجه منطقی چنین نظریه‌ای پیرامون سلطنت و پادشاهی به قدرت‌مطلقه منجر می‌شود. در این حال رعیت به منزله گله‌سلطان باشند. خواجه نظام‌الملک در فصل چهارم از زبان بهرام گورچین نقل می‌کند: رعیت ما رمه ما‌اند.۱۹‌ آنچه که مردمان یا زیردستان در مقابل پادشاهی می‌بایست انجام دهند نشان‌دهنده واقعیتی در تاریخ ایران است که بر اساس آن مردم ساخت‌ذهنی و روحی خاصی پیدا کرده‌اند و در عمل رمه، رعیت و امت از یک طرف فاقد هرگونه نقش تعیین‌کننده در سرنوشت خویش‌اند و از سوی دیگر خود را نیازمند وجود پادشاه می‌بینند. اینچنین نظامی دو نتیجه را در پی دارد از سویی به استبداد مطلقه منجر می‌شود زیرا همه امور در دست پادشاه است و در حقیقت مردمان عروسکان بینوایی هستند که سر نخ زندگی و هست و نیستشان به پادشاه بستگی دارد، سخن از هیچ قانون یا ضابطه‌ای جز وجود آسمانی خود پادشاه نیست. همین دیدگاه خواجه در مورد پادشاه نشان می‌دهد که وی برای اندیشه سیاسی ایرانشهری اهمیتی قائل است تا اندیشه خلا‌فت که ماورا از آن حمایت می‌کرده است. ‌

یکی دیگر از ارکان اندیشه ایرانشهری که در خواجه تاثیر بسزایی داشته است رابطه بین دین و دولت است. نظام‌الملک مردی با تربیت مذهبی و پایبند به معتقدات خویش بود. همه نوشته‌اند که اهل طاعت و عبادت بود. اصولا‌ً در آن عصر منشا بسیاری از وقایع مهم عصر و هم‌داستانی‌ها و اختلا‌فات، حتی نزاع‌ها و خونریزی‌ها و جنگ‌ها مسائل مذهبی بود؛ بنابراین خواجه نیز در این باب به طرفی می‌گرایید که بدان اعتقاد داشت.

بسیاری از حکایت‌هایی که در باب‌وی نقل کرده‌اند رنگ دینی دارد و احوال و رفتارش در این روایات از وی شخصیتی مذهبی می‌سازد. نظام‌الملک نه فقط به آنچه معتقد است، سخت پایبند بوده بلکه مردی است متعصب و تنگ‌مشرب که جز اعتقادات مذهبی خود همه چیز را نفی و رد می‌کرد.

از سوی دیگر خواجه اهل سیاست است و جایگاه بالا‌یی در سیاست دارد و در دوره خود در بسیاری از تصمیم‌های مهم نقش داشته است. همین عوامل باعث می‌شود که ارتباط تنگاتنگی بین ثبات حکومت و حفظ قدرت سیاسی با دین درست برقرار نماید و می‌گوید: <نیکوترین چیزی که پادشاه را باید، دین درست است، زیرا که پادشاهی و دین همچون دو برادرند، هر گاه در مملکت اضطرابی پدیدآید در دین نیز خلل آید، بددینان و مفسدان قوت گیرند و پادشاه را بی‌شکوه و رنجه دل دارند و بدعت آشکار شود و خوارج زور آورند>۲۰ خواجه با توجه به اینکه تحت‌تاثیر اندیشه ایرانشهری است و در اندیشه ایرانشهری پادشاه <دینی آگاه> است و دین و دولت توامان است، ولی در زمان او سلا‌طین سلجوقی حتی اگر متدین هم باشند از احکام دین آگاهی چندانی ندارند و آنها را به باطن دیانت راهی نیست.

بنابراین او پژوهش کردن در کار دین را بر پادشاه واجب می‌داند. <بر پادشاه واجب است در کار دین پژوهش کردن و فرایض و سنت و فرمان‌های خدای تعالی را به جا آوردن و کار بستن و علمای دین را حرمت داشتن۲۱ این ارتباط و پیوند میان دین و ملک به هیچ‌وجه سخنی اسلا‌می نیست بلکه اندیشه‌ای ایرانشهری است.

خواجه نظام‌الملک به‌دنبال وحدت مذهبی است، زیرا وحدت مذهبی را شالوده و اساس تثبیت قدرت سیاسی می‌داند، اگرچه خواجه اعتقاد راسخی به دین دارد و دین و دولت را توامان می‌داند و وجود یکی را شرط بقای دیگری ذکر می‌کند ولی چون شخص سیاستمداری است به حفظ قدرت سیاسی نیز می‌اندیشد و از دین به عنوان ابزاری مفید برای حفظ قدرت سیاسی بهره‌می‌گیرد یعنی در عین اعتقاد به دین آن را بهترین وسیله برای حفظ قدرت سیاسی می‌داند در کل نگاه او به دین <ابزاری اثباتی> است.

یکی دیگر از ارکان اندیشه سیاسی ایرانشهری که در اندیشه خواجه نظام‌الملک نمود پیدا می‌کند عدالت است. خواجه در سیاستنامه در باب عدل سخن بسیار گفته است زیرا او عدالت را برای بسامان کردن با نابسامانی‌های ایران‌زمین که با آمدن ترکان تشدید شده بود موثر می‌دانست و در این میان برای بیان شیوه‌های اجرای عدالت از پادشاهان ایران‌باستان داستان‌ها و حکایت‌ها نقل می‌کند.

با توجه به اینکه پادشاه مورد نظر خواجه برگزیده خدا و دارای قدرت مطلق است علا‌وه بر این یکی از ابزارهای کنترل قدرت او رعایت عدالت است. رعایت عدالت در ایران باستان بسیار مورد توجه است خواجه در این باره می‌گوید: <رسم ملکان عجم چنان بود که روز مهرگان و نوروز پادشاهی مرعامه را بار دادی و هیچکس را بازداشت نبودی>۲۲‌ برخلا‌ف شریعت‌نامه‌نویسان که اجرای شرع را در هر صورت مقدم بر اجرای عدالت می‌دانند و یا به عبارتی بهتر به نظر آنان عدالتی بیرون یا ورای اجرای شرع وجود ندارد خواجه در قلمرو اندیشه سیاسی رعایت عدالت را مقدم بر اجرای شرع می‌داند۲۳ به‌طوری که عدالت را برای پایداری ملک ضروری‌تر از شرع دانسته و می‌نویسد: <الملک یبغی مع الکفر ولا‌یبقی مع الظلم> معنی آن است که ملک و پادشاهی با کفر بیاید اما با ظلم نه۲۴ همچنان که دادگری و عدالت سبب بقای استواری ملک است. ظلم و بیداد نیز مایه زوال دولت است. دانایان گفته‌اند که <غفلت، دولت را ببرد.>۲۵

[محمدطاهری مقدم]

پی‌نوشت:

۱- شوشتری ص ۱۳-۱۲

۲- همان

۳- حجت‌ا... اصیل - آرمانشهر در اندیشه ایرانی ص ۶۲

۴- فتح‌ا... مجتبایی ص ۹۳-۹۲ ‌

۵- آرتور کریستین سن - ایران در زمان ساسانیان، ص ۱۰ ‌

۶- نامه تنر به نقل از حجت‌ا... اصیل ص ۵۷

۷- نظام‌الملک، سیاستنامه، به کوشش جعفر شعار ص ۴۹

۸- هندوشاه نخجوانی، ص ۲۶۶

۹- ابن فندق، تاریخ بیهق، ص ۷۳

۱۰- میرخواند، روضه‌الصفا، ج ۳ ص ۲۸۳

۱۱- هندوشاه نخجوانی، پیشین ص ۲۶۲

۱۲- عبدالرزاق کانپوری، زندگانی خواجه نظام‌الملک، ص ۱۹

۱۳- ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی‌التاریخ ج۱۷ ص ۱۴۰

۱۴- ج ابویل، تاریخ ایران کمبریج، ترجمه، ج ۵ ص ۲۱۵

۱۵- نظام‌الملک، سیاستنامه ص ۵

۱۶- حاتم قادری، تاریخ اندیشه‌های سیاسی در اسلا‌م و ایران، تهران، انتشارات سمت، ص ۱۲۶-۱۲۵

۱۷- نظام‌الملک، سیاستنامه، ص ۷۱

۱۸- مینو امیراحمدی، ص ۲

۱۹- نظام‌الملک، سیاستنامه، ص ۲۷

۲۰- همان ص ۷۰

۲۱- همان ص ۶۹

۲۲- همان ص ۴۹

۲۳- جواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ص ۶۰

۲۴- نظام‌الملک، سیاستنامه ص ۴۳

۲۵- طباطبایی، پیشین ص ۶۲



همچنین مشاهده کنید