پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

پرخاشگری پاسخی به چالش های فردی و اجتماعی


پرخاشگری پاسخی به چالش های فردی و اجتماعی

نگاهی اجمالی بر پرخاشگری و علل آن

در جامعه کنونی و در میان فشارهای روزافزون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، آنچه به طور مشخص باید مورد توجه قرار گیرد، بهداشت روانی افراد است. بهداشت روانی شاخصی برتر از هنجار (نرمال) بودن است و براساس تعریف انجمن بهداشت روانی کانادا «توانایی سازگاری با دیدگاه‌های خود، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی» محسوب می‌شود. برآورده نشدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسایل اجتماعی و رسانه‌های جمعی از جمله عوامل موثر بر این مقوله هستند...

بهداشت روانی رابطه مستقیمی با عملکرد فردی اجتماعی انسان دارد. فقدان چنین بهداشتی به راحتی می‌تواند زندگی اجتماعی وی را به همان اندازه زندگی خصوصی‌اش تحت تاثیر قرار داده و حتی او را دچار رفتارهای ناهنجار نماید. از سوی دیگر عملکرد فردی اجتماعی فرد نیز به همان اندازه در برخورداری از بهداشت روانی نقش تعیین‌کننده دارد. در این میان، شایع‌ترین پاسخ انسان به چالش‌های زندگی فردی و اجتماعی، در پیش گرفتن نوعی خشونت و بروز آن به شکل رفتار پرخاشگرانه است. رفتاری که در آن فرد، گاهی قصد می‌کند نارضایتی و ناسازگاری خود با شرایط جاری را به شکل آزار رساندن به فرد دیگر و یا مجموعه‌ای از افراد و حتی آسیب و تخریب اشیای اعلام نماید.

● رفتار پرخاشگرانه چیست؟

روان شناسان معمولا پرخاشگری را رفتاری با هدف آزار رساندن به فرد دیگر تلقی می‌کنند که دو نوع فیزیکی و کلامی را در بر می‌گیرد. البته به نظر می‌رسد پرخاشگری می‌تواند صرفا متوجه فرد دومی نشود و خود شخص را مورد هدف قرار دهد. به این شکل که فرد با آسیب رساندن به خود، ناتوانی در ابراز خشم به محیط را سمت و سویی دیگر می‌دهد. در این زمینه نظریه‌های متفاوتی وجود دارد. از جمله می‌توان به گروهی اشاره کرد که همچون فروید پرخاشگری را ذاتی پنداشته و معتقدند این انرژی پنهان، بعد از تراکم و فشردگی به صورت انفجاری تخلیه می‌شود. آنها معتقدند تخلیه این انرژی الزاما می‌تواند با رفتارهای تخریبی و خشونت همراه نباشد و با شکلی از روش‌های ورزشی به شکلی سالم بروز پیدا کند. طرفداران منشا اجتماعی پرخاشگری نیز آموزش والدین، سیستم آموزشی و جامعه را در شکل‌گیری پرخاشگری دخیل دانسته و تا جای ممکن سعی دارند از فرضیه ذاتی بودن آن پرهیز کنند. چرا که در صورت نخست، امکان کنترل آن بیشتر است و با توجه به اهمیت عامل یادگیری و لزوم فراهم آوردن فرصت آن، این امکان پیش می‌آید که پرخاشگری جای خود را به عنوان یک پاسخ دفاعی با رفتاری منطقی‌تر عوض کند.

● علل پرخاشگری

۱) عوامل اجتماعی فرهنگی: چالش‌های موجود در جامعه و دنیای پیرامونی، یکی از دلایل شکل‌گیری رفتارهای پرخاشگرانه است. جنگ، فقر، تبعیض، بی‌عدالتی، طبقاتی بودن جامعه از جمله این موارد هستند. همچنین رسانه‌های گروهی در این مساله نقش اساسی دارند. این رسانه‌ها به ویژه تلویزیون در هر جامعه‌ای مخاطبان بسیاری را به خود جذب می‌کند. ترویج خشونت از طریق نمایش مکرر و در نتیجه عادی شدن آن، از مسایلی است که در جوامع گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و نقش مسلم آن اثبات شده است.

۲) عوامل محیطی: محیط زندگی افراد هم به عنوان عاملی تعیین کننده برشمرده شده است. به طور مثال زندگی در ارتفاعات به دلیل کمبود مواد غذایی و تغذیه ناقص در بروز رفتار پرخاشگرانه موثر است. دمای بالای هوا نیز از نقش خود را در این زمینه دارد.

۳) عوامل خانوادگی: خانواده نخستین محیطی است که شخصیت کودک در آن شکل می‌گیرد و پدر و مادر اولین افرادی هستند که سرمشق و الگوی رفتاری وی می‌شوند. بنابراین نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک در سال‌های ابتدایی، رفتارهای خشن، تنبیه بدنی، توهین، زورگویی، تحقیر و چگونگی ارتباط بین والدین از مواردی هستند که می‌توانند در شکل گیری رفتار پرخاشگرانه در کودک موثر باشند.

۴) عوامل زیستی، ژنتیکی و هورمونی: گاه نیز عواملی مانند افزایش تستوسترون (در مردها)، عملکرد تیرویید، کاهش فعالیت بدنی و ... نیز موجب پرخاشگری می‌شود. این عوامل طی مشاوره‌های پزشکی قابل بررسی و پیگیری است.

● علایم پرخاشگری

این علایم در هر فردی به صورت متفاوت بروز می‌کنند، اما از مصادیق شایع آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

افزایش ضربان قلب، انقباض عضلات بدن، گشاد شدن مردمک چشم، افزایش دفعات تنفس، بی‌حسی و کرختی، سرخی و رنگ پریدگی صورت، لرزش دست و صدا، تعریق، گرم یا سرد شدن بدن.

● اَشکال رفتار پرخاشگرانه

رفتار پرخاشگرانه گاه می‌تواند متوجه شخصی دیگر یا خود و گاه اشیا باشد. فرد پرخاشگر برای تخلیه خشم خود فرد دیگری را به صورت کلامی و یا فیزیکی مورد آزار قرار می‌دهد و در صورتی که توانایی ابراز آن را نداشته باشد دست به اعمالی چون خودکشی زده و یا دچار اضطراب و افسردگی می‌شود.

اما همان‌طور که گفته شد، هدف پرخاش همیشه فرد نیست و گاه به دلیل مناسبات قدرت، معطوف به یک جسم می‌شود. شکستن اشیای دم دست، تخریب وسایل و یا آتش زدن از این دست هستند.

● تفاوت‌های جنسیتی

بر اساس پژوهش‌های انجام شده در بسیاری از فرهنگ‌ها، مردان پرخاشگرتر از زنان هستند. شاید یکی از دلایل آن، نوع واکنش دو جنس به موقعیت‌های خشم برانگیز بوده و در یک موقعیت یکسان احتمالا آنچه مرد را خشمگین می‌سازد و در نهایت به رفتارهای پرخاشگرانه وی منجر می‌شود، به شکل اضطراب در زن بروز می‌یابد.

از نظر گروه طرفدار تربیت، عوامل ایجاد کننده این تفاوت‌ها می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

۱) نقش‌های جنسیتی: نقش مردانه پرخاش را توجیه می‌کند و نقش زنانه پرخاشگر نبودن را.

۲) تقلید کودکان از بزرگسال هم جنس: با در نظر گرفتن عوامل اجرایی پرخاش در جامعه، رسانه‌های گروهی، سینما و...، می‌توان نقش مردان را در این بخش پررنگ‌تر دید.

۳) تنبیه و پاداش: از آنجایی که ابراز رفتار پرخاشگرانه در کودکان پسر به نوعی کسب اعتبار در میان همسالان آن‌هاست و از سوی دیگر خانواده نیز چنین رفتارهایی را به دلیل نقش‌های تعیین شده برای هر دو جنسیت تقویت می‌کند، پرخاش سمت و سویی بیشتر مردانه می‌گیرد و کودک دختر به خوش‌رویی، آرامش و شیرین بودن تشویق می‌شود.

● آیا پرخاشگری درمان دارد؟

اگر کاستی‌های جامعه را یکی از علل بروز پرخاشگری بدانیم، بی تردید به حداقل رساندن این کاستی‌ها و کم کردن فواصل موجود بین طبقات اجتماعی می‌تواند از جمله عوامل موثر در درمان اجتماعی پرخاشگری باشد، اما به طور کلی، آموزش مهارت‌های رفتاری به افراد، استفاده از دارو درمانی، روان درمانی و آموزش والدین در جهت فرزندپروری صحیح و نظارت بر رسانه‌های گروهی می‌تواند گامی در جهت درمان جامعه و فرد پرخاشگر باشد.

پریسا کاکایی

منابع:

۱. شیبلی‌هاید، جانت – روان‌شناسی زنان – ترجمه خمسه، اکرم – انتشارات آگه – تهران - ۱۳۸۴

۲. هفته نامه سلامت – شماره ۱۸۱ – مرداد ۸۷