شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اخلاق در سه برداشت


اخلاق در سه برداشت

۱) «‌دو چیز همواره موجب خشیت، احترام و حیرت فزاینده من می‌شوند؛ یکی آسمان پرستاره بالا و دیگری قانون اخلاق درون خودم» کانت عمل کردن در جهت تاثیر بخشیدن به برداشتن بار سنگین «‌کلیت» …

۱) «‌دو چیز همواره موجب خشیت، احترام و حیرت فزاینده من می‌شوند؛ یکی آسمان پرستاره بالا و دیگری قانون اخلاق درون خودم» کانت عمل کردن در جهت تاثیر بخشیدن به برداشتن بار سنگین «‌کلیت» از شانه‌های اخلاق، یکی از مهم‌ترین آموزه‌های اندیشه انتقادی در حیطه اخلاق است. بر این اساس، امروزه برای نجات اخلاق از چنگ ریا و دروغ و ابهام، ناگزیر به خرد و جزئی‌کردن اخلاق‌ایم. رهایی فرامین اخلاقی از قید و بند جملات از معنا تهی‌شده و کلی و همچنین بازگرداندن دوباره معنا در زبان (ژارگون) اخلاق ـ اخلاقی که در زمانه کنونی همانند کوتوله شطرنج باز والتر بنیامین (‌الاهیات) از انظار کناره گرفته است اگرچه برای نجات از دست اهریمن بدان نیازمندیم ـ جهت از بین‌بردن شی‌ء‌وارگی این زبان و تبدیل این معرفت و فرامین به کنشی مسئولانه و رهایی‌بخش، از مهم‌ترین آگاهی‌های هر سوژه اخلاق مدار روزگار ماست. در اینجا کلیت مورد نظر ما مانع از تفهیم درست معرفت اخلاقی و بدل شدن به کنشی که قصد تغییر و بهبود وضعیتی را دارد می‌شود. همین کلی‌گویی است که سوژه را در دام ابهام و امر نا‌حقیقی می‌اندازد و منجر به گوشه‌نشینی و نابودی اخلاق می‌شود. اخلاقی که زاده صداقت انسان بود.

۲) «‌اینکه چگونه منافع عام یا کلی و جزئی در جریان کنش و واکنش نوع بشر با همدیگر برخورد می‌کنند، مسئله بنیادی علم اخلاق است» آدورنو

شناخت دقیق خود و دیگری چه در معنای جامعه و چه انسان، مقدمه هر معرفت اخلاقی است. خیرگی عمیق در دل امر واقع یا فاکت‌ها و روابط بین‌الاثنینی آدمیان، نیازمند به‌کارگیری دیگر معارف بشری است. علوم طبیعی، فلسفه، جامعه‌شناسی، هنر و الاهیات از مهم‌ترین این معارف‌اند و برقراری رابطه‌ای دیالکتیکی ما بین امر واقع و این معارف، راه را برای احیای دیگر باره اخلاق می‌گشاید. اخلاقی که قرار است با هستی و انسان به صورت امری کاملاً انضمامی و ملموس و جاندار برخورد کند. دوستداران ادبیات به راستی که چه نیکو می‌دانند که «‌انسان» و «هستی» تا آن هنگام که از حیطه زبان بیرون نیامده‌اند جز استعاره هیچ نیستند.

۳) « اخلاق، وجدان معذب وجدان است‌» آدورنو

اخلاق نه آن عطیه‌ای الاهی است که از جانب جهان بیرون به انسان داده می‌شود و نه آن فضیلتی که موجب فخرفروشی یکی بر دیگری شود؛ که زخمی چرکین در اعماق وجدان معذب آدمی است. چراکه سوژه اخلاق‌مدار بر اساس معرفت حقیقی خود، همواره در حال عذاب کشیدن است. او دردی جانکاه را به جان می‌خرد چراکه «‌آن کلام مقدس را آموخته است.» دردی که مگر مرهمی درمان‌اش کند و این مرهم همان کنش به قصد تغییر وضع موجود است. گویی این خود‌ویرانگری ناشی از معرفت اخلاقی، آخرین دستاورد انسان برای پاک کردن رد‌پای فاجعه است. گویی این‌بار سوژه این معرفت، با تحمل این عذاب ـ که راه رسیدن به سعادت و رستگاری‌اش است ـ می‌رود تا از قربانی شدن دیگران جلوگیری کند و برای دمی هم شده «‌تابش ظفرمند فاجعه‌» را متوقف کند. این کاری است که از عهده «‌فرزند وفادار تمدن مدرن» ساخته نیست، چرا که «‌آکنده از ترس دور شدن از امور واقع و فاکت‌هایی است که توسط باور‌های قراردادی علم، تجارت و سیاست در حین عمل ادراک، نزد او به کلیشه بدل می‌شوند.»

امید منصوری