دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

محاکمه در قصر


محاکمه در قصر

کافکا نویسنده ای است که در یک عصر بحرانی در عین التزام به خودآئینی (استقلال) کار هنری، بازتابنده مسائل دوران است. زمانی که در بیمارستان (به خاطر بیماری سل) بستری بود نامه ای به …

کافکا نویسنده ای است که در یک عصر بحرانی در عین التزام به خودآئینی (استقلال) کار هنری، بازتابنده مسائل دوران است. زمانی که در بیمارستان (به خاطر بیماری سل) بستری بود نامه ای به پزشک خود، دکتر «کلوپ اشتوک» نوشت و خویش را اینگونه توصیف کرد: «یک یهودی و افزون بر آن یک آلمانی و افزون بر آن یک بیمار و افزون بر آن فردی گرفتار اوضاع و احوال دشوار شخصی. اینها هستند آن قوای کیمیایی که من در نظر دارم با آنها طلا را به گل یا نامه شما را به نامه خود قلب کنم و در عین انجام دادن این کار محق باقی بمانم.»

کشمکش هایی که او با انسان های پیرامون و حتی با پدر خود داشت دستمایه هنرش شد. چه بسا از یک دید اقتدارگرا هنر او به احوال شخصی نازل شود. ولی نباید فراموش کرد که هیچ هنر با غنایی یافت نمی شود که از واقعیات تجربی در دنیای پیرامون سود نبرده باشد. فقط هنر قدسی ادعایی فراتر از این را دارد و هنر عصر جدید، قدسی نیست. هنرمند جدید مرجع الهام را ناسوتی می دانست. در این شرایط هنر یعنی تبدیل امر جزئی به امری تعمیمی.

این سان هنرمند با توضیح وضع خاص خود به توصیف موقعیت انسان می نشیند. دیالکتیک میان امر منفرد با امر عمومی، واقعیت تجربی با واقعیت زیبایی شناسی و به ظهور رساندن آنها یکی از نکات توافق هنرمندان و منتقدان دوره ماست. اصحاب هیچ مکتبی (حتی مکتب هنر برای هنر) منکر ارتباط جهان واقعی با جهان تخیلی نیستند. در این میان کافکا با ژرف کاوی عمیقی که در او سراغ داریم از قاعده مستنثی نیست. علاقه تئودور آدرنو به هایریش هاینه (شاعری آلمانی در نیمه اول قرن نوزدهم) نیز مربوط به پیشگویی های او از فاجعه قرن بیستم می شود.

آدرنو معتقد است که هاینه متوجه دوره ای در مدرنیته شده بود که در آن یک ناآزادی درون آزادی به وجود می آید. هاینه در شعر «آلمان افسانه زمستانی» می گوید: «آنجا که کتاب ها را می سوزانند‎/ زمانی انسان ها را می سوزانند» پیشگویی فاجعه بودن از خصوصیات هنرمندان قرن بیستم نیز بود. همان کسانی که هنرشان بازگوکننده نوعی تهدید است. در رمان های کافکا مصادیق انضمامی چنان به تعمیم می رسد که وی را ماندگار می کند. هنر او نشان از تیرگی زمانه دارد. وی تصویرکننده پارادوکس ها، کشمکش قطب های متضاد و هم ستیزی است و انسان در این میان به هیچ قطبی، امید نمی تواند بست. پزشک در داستان «پزشک دهکده» در یخبندان زمانه بین دو خانه معلق می ماند. به گونه ای که نه به این یک می تواند رسید و نه به آن یک. کافکا در همه جا و همه چیز به دنبال استعاره هایی برای بیان امر بیان ناپذیر و امر تفسیرناپذیر می گشت. از همین رو است که قهرمان هایش در دالان های تنگ و تیره دادگاه، در یک دهکده بدوی و برف پوشیده و در فضاهای غمبار تقلا می کنند تا پاسخ یا حکمی قطعی درباره وضع لاینحل خود به دست آورند. داستان های او غالباً ناتمام باقی می مانند. قهرمان چند اثر مهم او با حرف K یا نام ناتمام «کافکا» نامیده می شوند. شاید به این دلیل که مضمون روایت های او امر تمام نشدنی، به مقصد نرسیدنی و در یک کلام «تعلیق» است. کافکا جایی گفته است: «مقصد هست، اما راهی نیست. آنچه راه می نامیم چیزی جز تعلیق نیست» از همین رو در رمان محاکمه هیچ برائت قطعی و همچنین محکومیت قطعی وجود ندارد.

[سیاوش جمادی ]