چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

انسان, در میان دو آزادی انسان, از آزادی تا آزادی


انسان, در میان دو آزادی انسان, از آزادی تا آزادی

انسان, این جزء كوچك جهان هستی, تن بر بستر خاك دارد و جان در هوای پرواز به ملكوت اعلا از آغاز, زیستگاهش را تنگ یافت و درخواستی فراتر از كیهان داشت

●پیشگفتار:

انسان، این جزء كوچك جهان هستی، تن بر بستر خاك دارد و جان در هوای پرواز به ملكوت اعلا. از آغاز، زیستگاهش را تنگ یافت و درخواستی فراتر از كیهان داشت.

نه در زیستگاهش آسوده بود و نه توان كوچ به جایگاهی برتر از خاك داشت. از یورش ددان، ترسان بود و از خشم طبیعت بیمناك. اما در دامان طبیعت آزاد بود و دشمن عیان. از ترس گرسنگی به انبان كردن آذوقه پرداخت و از بیم درندگان حصار ساخت. روستاها شكل گرفت و قبیله ها تشكیل شد. و این آغاز اسارت انسان بود در زندانی كه تمدنش می نامیم و امروز در اوج پیشرفت و شكوفایی آن هستیم

نخست قبیله ها به غارت یكدیگر پرداختند و كشتار جمعی همنوعان شروع شد. حكومتها شكل گرفتند، مانع یورش قبایل به یكدیگر شدند. اما خود به تجاوزاتی گسترده تر پرداختند و خون ریزی ها بیشتر شد. هرچند بهانه ها متفاوت بود، اما انگیزه ها یكی بود، چپاول دارایی ها و بهره كشی از مغلوب. هرگاه مغلوب از پرداخت خراج باز می ایستاد، به تیغ خشم غالب نزدیكتر می شد

این سنت شوم در روند تاریخ بر انسان تحمیل شد و آسایش و آرامش از زندگانی او رخت بر بست. روزی دیگر قدرتمند ضیعف شد و سرنوشتش از باجگیر به خراج پرداز بدل گشت. نه قدرمتدان آرامش و امنیت داشتند نه مردم عادی به آسودگی زندگی سپری می كردند. تمام این نگون بختیها زاییده ی تفسیر نادرست از تمدن و برداشت غیر واقعی از قدرت و عدم شناخت انسان و توانایی ها و نیاز های واقعی انسان است. اما توضیح و تشریح موارد یاد شده از حوصله ی این نوشته ی كوتاه خارج است.

هدف این نوشته، اشاره ای كوتاه به تمدن و نقش آن در زندگی انسان و حقوق انسانها، مستقل از ملیت، نژاد و اعتقادات مذهبی آنها است. در اینجا بدون در نظر داشتن حكومتی خاص و مستقل از هرگونه گرایش ایدئولوژیكی در یكطرف پدیده ای به نام تمدن داریم و در طرف دیگر موجودی به نام انسان كه وارث، تداوم بخش و تكمیل كننده ی آن است. باید دید این تمدن (بویژه بخش فناوری آن) چه حقوق و امكاناتی را از انسان امروزی و آیندگان سلب كرده و در قبال آن چه وظایفی دارد و چگونه باید حقوق پایمال شده ی انسان را جبران كند.

●زمین از آن كیست؟

زمین و تمامی امكانات موجود در آن متعلق به همه موجودات اعم از جاندار و بیجان است. جانداران در بطن طبیعت بیجان شكل می گیرند و خود را مالك آن می پندارند. هرچه را كه نیاز و توان تصرف داشته باشند، از آن خود دانسته و به هر نحوی كه تشخیص دهند، مورد بهره برداری قرار می دهند. جانداران از قوانین تنازع بقا تبعیت می كنند كه خود ضامن تداوم بقا و تنظیم گونه های مختلف حیات است.

اما در میان جانداران انسان خود را تافته ای جدا بافته می داند و با اتكا به كشفیات و فناوری خود، برای رفع نیازهایش هیچ مرزی را رعایت نمی كند. از استخراج معادن گرفته تا تخریب منابع طبیعی، نابودی جنگلها و صید و شكار بی رویه حیوانات، همه و همه را حق مسلم خود می پندارد. كوه ها را تخریب كرده و ساختمانهای بزرگ می سازد. مسیر رودخانه را تغییر می دهد یا در مقابل آنها موانعی ایجاد می كند و دریاچه های مصنوعی می سازد و گاه زیستگاه برخی موجودات را نابود می كند تا خود از امكانات بیشری برخوردار گردد

منابع فسیلی را از دل زمین بیرون می كشد و جو را آلوده می كند. با چنین شیوه ای امكانات بقای همه موجودات زنده را با خطر نابودی مواجه می سازد. آیا انسان چنین حقی را دارد؟ اینكه آیا انسان مجاز به چنین رفتاری با طبیعت است، مقوله ای دیگر است كه در اینجا مجال سخن آن نیست. اما مسئله این است كه اگرانسان را در این بهره برداری از طبیعت مجاز بدانیم، آیا امكانات متعلق به همه ی آدمیان است یا نه؟ محیط زیستی كه تخریب می شود، هوایی كه آلوده می شود، جنگلهایی كه نابود می شود، كوه هایی كه تخریب می شود، در زندگی و سلامت همه ی انسانها و نسل های بعدی موثر است. آیا همه ی انسانها به یك اندازه از این تجاوز به زیستگاه انسان بهره می برند؟

كودكی كه در آن روستای دور افتاده متولد می شود، رشد می كند، پیر می شود و سرانجام می میرد و هیچ بهره ای از این تمدن نمی برد، چه گناهی كرده كه دیگران با تخریب محیط زیستش، با امكانات افسانه ای زندگی می كنند؟ اگر زمین زیستگاه همه آدمیان و نسل های آتی است، بهره مندان از این تمدن و فناوری در مقابل این بهره برداری چه دینی نسبت به سایرین دارند؟

●تبعیض

این واقعیتی انكار ناپذیر است كه رنج تبعیض ازخود كمبودها دردآورتر است. یكی چنان به گونه ای افسانه ای از مواهب تمدن برخوردار است و دیگری برای سرپناهی یا غذایی اندك در رنج است. توزیع امكانات با تخصیص امتیازات هماهنگ شده و عده ی كثیری از ابتدایی ترین امكانات زندگی محرومند و برخی دیگر با اصراف سرسام آور، امكانات را هدر می دهند. چه بسیار كودكانی كه از روی فقر و استیصال به فروش می روند و عده ای دیگر با مفهوم گرسنگی بیگانه اند

واقعیت تلخ اینجاست كه صاحبان امكانات با بهره گیری از امتیازات مختلف به این پایه رسیده اند و محرومان تهی دست، قربانی تبعیض و ریاكاری صاحبان قدرتند. خیل عظیم توده های محروم روز به روز بیشتر می شود. این محرومیت ها بستری گسترده برای رشد ناهنجاری ها و طغیان مردمی است كه تبعیض را با تمامی وجود خود حس می كنند و در رفع ابتدایی ترین نیازهای حیاتی خود عاجزند.

●بانیان تمدن

تمدن امروزین بشر محصول تلاش و جانفشانی نوآورانی است كه در طول تاریخ مسیر ناهموار تكامل آن را طی كرده اند. معمولاً صاحبان قدرت سد راه پیشرفت آن بودند یا در جهت حمایت از نوآوران سهم چندانی نداشتند. اصولاً حمایت هنگامی صورت می گرفت كه امكان بهره برداری از آن وجود داشت. تاریخ تمدن بخوبی گویای درد و رنجی است كه صاحبان قدرت به نوآوران تحمیل كرده اند. در واقع رنج پیدایی و شكوفایی تمدن را نوآوران كشیدند و بهره ی آن را صاحبان قدرت و دارندگان امتیازات اجتماعی و سیاسی بردند و می برند

در حالیكه تمدن انسانی یك پدیده ی موجود در جهان است و مانند همه ی امكانات دیگر متعلق به همه ی انسانها است. هرچند ظاهراً چنین وانمود می شود كه هركس می تواند به اندازه استعداد و توانایی خود از آن بهره مند شود، اما محدودیت های مختلف موجود در جوامع بشری مانع بهره مندی از امكانات برمبنای تلاش و استعداد افراد می باشد

●انسان از آزادی تا اسارت

انسان از روی نیاز به زندگی اجتماعی روی آورد و تمام آزادی های خود را از دست داد. انسان اولیه خودش بود و نیازهایش و موانع و خطرات طبیعی در مقابل او. در این مرحله كسی امكان بقا داشت كه از توانایی و هوش و ذكاوت بیشتری برخوردار بود. در آن زمان با احساس مبهم و برداشتی خام، آزادی های طبیعی خود را رها كرد و برای آسودگی و آرامش بیشتر، به تشكیل اجتماع روی آورد و در گسترش هرچه بیشتر آن تلاش كزد. با شكل گیری و رشد اجتماع، روابط انسانها پیچیده تر شد و بتدریج آزادیهای فردی و حتی اختیار جان انسانها به قدرت مسلط تفویض گردید. و آنچه را كه قدرت مسلط حق می نامید، همگان موظف به رعایت آن بودند و متمردین با مجازات رو به رو می شدند

همه از این رفتارها و خصلت ظالمانه كه بر جوامع انسانی حكمفرما شد، در رنج و عذاب بودند. زندگی انسان ترسناكتر از پیش و دشمن بی رحمتر از گذشته بود. آنكه در قاعده ی هرم اجتماع بود، به تصور آنكه هر كس در راس باشد، آسوده تر است، تلاش می كرد خود را به راس برساند یا به آن نزدیكتر شود. آنكس كه در راس بود، از همردیفان و سران سایر جوامع در خوف دائم بود. در نردبان قدرت، هرچه بالاتر، ترس بیشتر، امكانات بیشتر و آرامش كمتر. آنگاه كین افزون و مهر كم می شد. چاپلوسی ها و بزرگنمایی ها همه برای ایجاد آرامش كاذب قدرتمندان بود. كشور گشایی ها بیش از آنكه برای توسعه ی قدرت باشد، برای گریز از ترس درونی بود. سردار فاتح با غرور و تكبر به كشور باز می گشت تا زهر چشم از رقیبان گیرد. انگیزه ی توسعه ی قدرت، بیش از هرچیز ناشی از ترس از دست دادن آن بود. خون ریزهای بیشمار و قتل عامهای لجام گسیخته، همه ناشی از ترس بود. ترس هر چه بیشتر، كشتار افزون تر و این سنت تاریخ قدرت است

نسان آزادی طبیعی خود را از دست داد تا در پناه قدرت جامعه، آرامش و امنیت یابد، اما به اسارت قدرت در آمد . و ترس جای آزادی نشست.

●تلاش برای آزادی

انسان، آزادی را سودا كرد تا در پناه جامعه، ایمن باشد، اما اسیر قدرت شد. یا شریك قدرت بود و به اسارت نیاز برای توسعه ی قدرت درآمد، یا محكوم به اطاعت برای رفع نیاز قدرتمندان بود. پس ناخودآگاه در پی یافتن گمشده ی خود بود. آنگاه همه آزادی خواه شدند. هر كس به تعبیر خود، طرفدار آزادی شد. شیفتگان آزادی چون به قدرت رسیدند، تلاش كردند همه ی آن را به نفع خود مصادره كنند. چرا كه انسان آزاد آفریده شده و آزادی، نیاز فطری و حیاتی اوست. حركتهای آزادیخواهی هرچند بصورتی خام و تعریف نشده، از آغاز تشكیل اجتماع با زندگی اجتماعی انسان درآمیخته است.

با توسعه دانش، بینش انسان نیز تغییر كرد و تلاش كرد برخی از امتیازات از دست داده را بازآوری كند. حركتهای آزادیخواهانه هرچند بهایی سنگین داشت، اما به نتایج درخشانی رسید. انسان بخش عمده ی آزادی های موجود امروزی را مدیون رشد فناوری و پیشرفت علم است تا مبارزات آزادی خواهانه.

امروز اطلاعات بسرعت برق منتقل می شود و ذهنیت آدمی تحت تاثیر اطلاعات دریافتی دایماً در حال دگرگونی است. مهاجرت های گسترده و اختیاری از كشوری به كشور دیگر كه در طول تاریخ بیسابقه است، نشانگر آن است كه فرد توان بیشتری نسبت به گذشته دارد تا سرنوشت خویش را تغییر دهد.

با وجود همه ی این پیشرفتها، جای یك عنصر اساسی برای آرامش و بهروزی انسان خالی است و همان موجب سلب آزادیها و بروز بزهكاریهای گسترده و پیچیده و حتی جنگهای خانمانسوز می شود

●عنصر فراموش شده ی آزادی

عنصر فراموش شده ی آزادی، حداقل امنیت اقتصادی برای همه مردم در سراسر جهان است. شركتهای فراملیتی و كنسرسیوم های غول آسا، بطور روز افزون منابع طبیعی را استخراج و محیط زیست را تخریب می كنند. و خیل عظیم مردم از این تمدن به جز تبعیض و حسرت نصیبی ندارند. هر چند بیمه های مختلف و برخی سازمانهای خیریه و موقوفه تلاش می كنند كه از درد و رنج این محرومان بكاهند، اما این نه آن چیزی است كه در مقابل تخریب محیط زیست به آنان پرداخت می شود. سودهای نجومی و بادآورده ی این شركتها ناشی از استخراج منابع طبیعی و تخریب محیط زیست است

این نوشتار در جهت نفی مالكیت هیچ ملتی بر منابع طبیعی خود نیست و افزون بر آن منكر مالكیت خصوصی نیست. بلكه نكته ای را یاداور می شود كه در تمام بحثهای اقتصادی و حقوقی نادیده گرفته می شود. نكته ی مهم فراموش شده این است كه آیا طبیعت متعلق به همگان است یا نه؟ اگر منابع و معادن طبیعی تحلیل می رود و جو آلوده می شود، كسی امكان مقابله با مشكلات ناشی از آن را دارد كه از توان اقتصادی برخوردار باشد. تمدن حاضر را اندیشمندان و نوآوران بوجود آورند و این تمدن با تمام ویژگیهای مثبت و منفی اش، متعلق به بشریت است. قدرتمندان و متمولین با استفاده از محصولات این تمدن، در تخریب محیط زیستی كه متعلق به همه مردم است، نقش قابل توجهی دارند و این دور از انصاف است كه عده ای برای نفع شخصی و گروهی، چیزی را منهدم كنند كه متعلق به همگان است.

حسین جوادی

منبع: سی پی اچ تئوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.