شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

پایان فلسفه یا تفاوت ادراک؟


پایان فلسفه یا تفاوت ادراک؟

از ما بهتران می گویند که فلسفه چنین است و چنان نیست.

از ما بهتران می گویند که فلسفه چنین است و چنان نیست. فلسفه آن نیست که در شرق می گویند و می پندارند. از فلسفه چیزی نمانده است. عصر فلسفه پایان یافته است. از فلسفه اگر چیزی هم مانده باشد نقادی فلسفه است. نقادی هم به منزله ی تفلسف و تقویت فلسفه نیست و در ادامه می گویند:

اگر شما به غرب بیایید، مضحکه ی دانشمندان و نقادان فلسفه خواهید بود و ...

خب با فرض درست بودن کلام از ما بهترانِ عزیز، راه حل چیست؟

آیا اجازه ی چند پرسش را داریم؟

- درباره ی فلسفه چگونه فکر کنیم؟

- جایگاه فلسفه باید در ذهن ما چگونه باشد؟

- چرا فکر کنیم که فلسفه دچار رکود و نابودی و یا رو به پایان است؟

- آیا فلسفه زمان و تاریخ بردار است؟

- آیا فلسفه دقیقا همان است که در غرب می پندارند؟

- آیا فلسفه راهی است که در غرب طی شده؟

- آیا جهان آدمی ورای فلسفه است؟

- آیا تمدن غرب ماحصل فلسفه ی غرب و یا بالعکس نیست؟

- آیا فلسفه محدود به ذهن بشر است؟

- آیا فلسفه با علم نسبتی ندارد؟

- آیا تکنولوژی غرب از دل فلسفه بیرون نیامده است؟

- آیا فلاسفه و نقادان فلسفه در غرب از رشد و زایش دوچندان مسائل متعدد فلسفه در ایران و اسلام آگاه هستند؟

- با فرض افول فلسفه در غرب، آیا فلسفه در شرق هم ضرورتا راهی را می رود که در غرب رفت؟

- تعریف فلسفه در غرب آیا ذاتا متفاوت از تعریف فلسفه در شرق (ایران) نیست؟

- جایگاه صیرورت و شدنِ فیلسوف در فلسفه ی غرب کجاست؟

و بسیاری آیا های دیگر...

حرف بسیار، حوصله ها اندک و زمان در شتاب...

مجدالدین جلیلی