جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مستندسازی از نگاه مدیریتی متمرکز
آشناترین و در عین حال مبهمترین و غیرقابل فهمترین اصطلاح در فرهنگ سینمایی، واژهی «مستند» است که به فیلمهای سازمانیافته و نظاممند علمی، آموزشی، اکتشافی و گونهیی از برنامههای تلویزیونی اطلاق میشود. معنی مستند از نظر فیلمسازان گونههای مختلف و کارگردانهایی که هدف مشخصی را دنبال میکنند و نیز از دیدگاه منتقدین و مورخین سینمای جهان، متفاوت است.
وقت آن رسیده است که در کشور ما نیز جایگاه و تعریف سینمای مستند را، به شکل واقعی آن، ارج نهیم و فیلمهایی را که برچسب مستند بر خود دارند، ارزیابی کنیم و به منظور فهم مطالب، دوباره در جستوجوی معنی دقیق مستند برآییم.
به عنوان پیشفرض لازم است بدانیم مستند، اصطلاحی است که فقط به فیلمهای غیرتخیلی اطلاق میشود؛ به عبارت دیگر تمام فیلمهای مستند، غیرتخیلی هستند، اما تمام فیلمهای غیرتخیلی، مستند نیستند.
در سال ۱۹۴۸، اتحادیهی جهانی فیلمهای مستند، این نوع فیلم را به شرح زیر تعریف کرده است:
«تمام روشهایی که برای ثبت هر واقعیت تفسیری، چه از صحنهی واقعی و چه به کمک بازسازی صحنههای اصلی، بر روی نوار فیلم به کار میروند، مستندسازی نام دارند. فیلم مستند با متوسل شدن به استدلال و احساسات (برای ایجاد تحریک دلخواه) و با گسترش معلومات انسانی، در جهت برخورد واقعگرایانه با مسایل و یافتن راه حل آنها در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و روابط انسانی است».
جالب است بدانیم که کلمهی مستند (Documentary) اولین بار بهوسیلهی «جان گریرسون» برای توصیف فیلم «موآنا» (Muana) ساختهی «رابرت فلاهرتی» به کار برده شد. گریرسون فیلم مستند را «تفسیر خلاق واقعیت» میداند، اما در عین حال اعتقاد دارد که کلمهی مستند دور از ذهن است.
«پیر لورنتز» که سهم عمدهیی در پیشرفت فیلمسازی مستند در آمریکا داشته است، فیلم مستند را «فیلمی حقیقی که داستانگونه است» میداند.
«بازل رایت» میگوید: «فیلم مستند نوعِ بهخصوصی از فیلم نیست، بلکه به سادگی میتوان گفت روش دست یافتن به اطلاعات عمومی است».
«ویلارد وان رایک» (فیلمساز شهرهی آمریکایی) میگوید: «فیلم مستند داستانی، فیلمی است که در آن عوامل داستان، با نمایندگان نیروهای سیاسی یا اجتماعی برخورد میکنند و با خودِ شخصیت سیاسی یا اجتماعی روبهرو نمیشوند. بنابراین به جرئت میتوان گفت فیلم مستند از بعدی قهرمانانه برخوردار است. همچنین فیلم مستند داستانی نمیتواند قانونی جدید برای اجتماع وضع کند، اما فیلمهای مستند اجتماعی، با مردم واقعی و موقعیتهای حقیقی در عین واقعیت برخورد میکنند».
البته فیلمساز آمریکایی بنام، «فیلیپ دان»، فیلم مستند را از منظری دیگر نگاه میکند. او اعتقاد دارد: «فیلم مستند با طبیعت گوناگونش، سرشار از ابتکار و تجربه است و برخلاف تأکید همگان، ممکن است در این نوع فیلم از بازی هنرپیشهها نیز استفاده شود! ممکن است از تخیل و فانتزی، یا حقیقت، در آن استفاده شود. احتمال دارد از حقههای سینمایی نیز بهرهمند شویم».
اما اکثر فیلمهای مستند در یک چیز مشترکاند: هر کدام از آنها تحت فشار نیازهای محدودی قرار دارند. هر فیلم مستند به سلاح عقیدهیی مجهز است که سازندهی آن در مغز خود دارد. در زمینهیی وسیعتر، فیلم مستند در خدمت تبلیغات صنعت و راهکارهای تجاری - صنعتی، همواره عامل ایجاد تحول و تغییرات اصولی به شمار میرود.
به عنوان حسن ختام این بخش، لازم است اشاره کنیم کوشش برای پیدا کردن تعریفی مناسب که بتوان هنری را توصیف کرد، کاری مشکل و گاهی بیمعنی است. هر یک از صاحبنظران یا منتقدین سینمایی برای دقیق جلوه دادن تعریف پیشنهادی خود، به توجیه واقعیتهای موجود از دید هنرمندان و تکنیک آنها میپردازند؛ البته تعاریف، برای تقسیمبندیها و تشخیص تفاوتهای موجود کارسازند و قطعاً هر کسی میتواند این تفاوتها را هر قدر که بخواهد، دقیق ارزیابی کند، اما آنچه مسلم است و تفاوت اصلی سینمای مستند با سینمای تخیلی و داستانی اطلاق میگردد، این است که فیلم مستند به جای تخیل، به توصیف حقایق میپردازد. سازندهی فیلم مستند، دوربین خود را به روی اشخاص، رابطهها و موقعیتهای واقعی متمرکز کرده و کوشش میکند تا تفسیر جامعی از آنها به عمل آورد.
بهطور کلی شاید بتوان گفت فیلم غیرتخیلی مستقیماً تحت تأثیر وضع اجتماعی بوده و بر مبنای آموزش، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع و سیاست استوار است. بعضی اوقات یک مشکل، گاهی یک بحران و زمانی یک شخص و یا یک حادثهی مهم، موضوع فیلم مستند را تشکیل میدهند و صحنههای حقیقی با آدمهای واقعی که لباس، دکور و بهطور کلی سناریوی آنها از پیش تنظیم شده باشد، در آن جایگاهی ندارند.
در فیلم مستند، خطی از مطرح کردن مشکل تا رسیدن به راه حل علمی و منطقی دنبال میشود. مدت زمان این نوع فیلمها ۳۰ دقیقه است، اما برخی از آنها کمتر و بعضی تا حدود ۹۰ دقیقه هستند. مستندسازان میتوانند به انتخاب یکی از روشهای «خلق رویداد واقعی» بپردازند تا بتوانند پیامی را ارایه دهند.
آنچه مشخص است، این است که هنر کبیر سینما همیشه قدرتمند است و در عین حال که در مسیری کاملاً خصوصی میتواند احساسات و واکنشهای پرقدرت «فردی» را باعث شود، در عمومیترین مسیر خود نیز قادر است کنشها و واکنشهای قدرتمند «گروهی» را به وجود آورد.
فیلم مستند میتواند عاملی مؤثر و تغییردهنده در اوضاع اجتماعی به شمار رود؛ گرچه از آغاز بهندرت چنین نیتی را میتوان تشخیص داد، اما در هر حال فیلم مستند قادر است این منظور را برآورده سازد و فیلمسازی که در این زمینه فعالیت دارد، مایل است سینما را برای مقاصدی مهمتر از سرگرمی یا تفریح به کار گیرد.
سینمای مستند، سینمای آموزش، ارایهی اطلاعات و راهکارها، تحول نظاممند، گرهگشای کاستیها، خلق ایدههای جدید اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و همچنین پشتیبان نظامهای بااصالت و مردمی است. سینمای مستند، سینمای پرداخت به واقعیتها و روشننمای ضعفها، کاستیها و دردهاست؛ سینمایی که فیلمساز در آن میخواهد بینندگان فیلم را تحت تأثیر واقعیت قرار داده و با تحریک آنها، عواملی را برای تغییرات بنیادین در وضع نابسامان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وجود آورد. فیلمساز در سینمای مستند، داور است و تصمیمگیرنده نیست. او با تحقیق و کارشناسی و با مدارک و دلایل معتبر، معضلات و منافذ حساس و مخرب را شناسایی میکند و به داوری اجتماع میگذارد تا تحلیل و تفسیر کرده و حل معضل نمایند.
سینمای مستند مقبولترین فرم هنری قرن بیستم است؛ سینمایی که صنعت را به دنیای رو به رشد معرفی کرد، آن هم صنعت نه از نوع مکانیزه، بلکه از نوع تحول ساختاری، نظاممند و هوشمند؛ سینمایی که منجر به پیشرفت و تبدیل بینظیر نظامهای فئودالی به نظامهای دموکرات شد و نگاه نو و اندیشهی جدید و بهطور کلی دنیایی نو را در پیشِ روی دولتها قرار داد.
● انواع فیلمهای مستند:
هنری، فرهنگی، واقعی، نژادشناسی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی، علمی، محیط زیست، حیات وحش، ورزشی، حوادث، آموزشی، سیاحتی، تحقیقاتی.
به جرئت میتوان گفت که در قرن ۲۱، دیگر فرصت زیادی برای اتلاف وقت وجود ندارد؛ دنیا صنعتی و مکانیزه شده، جامعه و بهطبع اجتماعات آن و همچنین اقشار و گرایشات مختلف یک نظام، نگاهی کاملاً صنعتی به دنیای پیرامون پیدا کرده و دیگر حاضر نیستند حتی برای لحظهیی وقت را خاکستر کنند؛ به گونهیی که شاید فرد دیگر تمایلی ندارد ساعتها برای مطالعهی یک رمان و داستان یا تعریف یک حادثه آن هم در یک کتاب صدها صفحهیی، وقت صرف کند. پس چه باید کرد؟
به عقیدهی کارشناسان آنچه واضح و مبرهن است، این است که حضور سینمای مستند در انواع مختلف میتواند هر نوع نیاز مخاطب را در مدت زمان کوتاه و استاندارد این گونهی سینمایی، برای او برطرف نموده و او را ارضا کند؛ به عنوان مثال یک هموطن ایرانی که قصد سفر به کشور آلمان را دارد، اگر بخواهد اطلاعات مفیدی دربارهی فرهنگ، اقوام، اصالت، تجارت و اقتصاد آلمان جمعآوری کند، ماهها و یا حتی سالها زمان لازم دارد تا این اطلاعات را از کتب جستوجو نماید، اما فیلم مستند میتواند در گونههای مختلف، اطلاعات لازم را از نظر توریستی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، بومی و ... به او بدهد و نیاز او را در مدت زمان کوتاهی برطرف کند و این، یکی دیگر از مشخصههای دنیای صنعتی است. به عبارت دیگر با سرمایهگذاری روی مستندهای علمی - آموزشی، میتوان مشاغل، علوم و وقایع مختلف روز را مصور نمود و برای آموزش و راهنمایی دانشجویان و دانشآموزان به نمایش گذاشت؛ حتی تاریخ ادیان گوناگون، تاریخ سرزمین ایران و مسایل اجتماعی، توریستی و سیاحتی را میتوان از طریق این سینما به مخاطبان عرضه کرد.
از سبکها و نظریههای رایج در سینمای مستند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
●نظریهی رومانتیک آمریکایی
یکی از قدیمیترین و کارآمدترین و همچنین عامهپسندترین نظریهها در سینمای مستند است. این نظریه در تصویرپردازی اولیهاش دربارهی طبیعت و حاکمیت جذابش در روابط خاص انسان با جهان اطرافش، «رومانتیک» است. بسیاری از فیلمهایی که بر این پایه ساخته شدهاند، بر محور حفظ محیط زیستاند و به جهانی که هر سال با رشد صنعتی و شهرنشینی فزاینده روبهروست، هشدارهایی میدهند تا بتواند تعادل اکولوژیکی خود را حفظ کند.
آنچه مشخص است، این است که نظریهی رومانتیک آمریکایی، تنها خود را به تحقیق و بررسی در غرب آمریکا و زبان گشودن به مدح این خطه محدود نمیکند و برعکس، نهضت فیلم مستند رومانتیک آمریکایی در ثبت حالات طبیعت، چه در آمریکا و چه در اطراف جهان، فوقالعاده فعال بوده است. فیلمهای اکتشافی اولیه شامل «شکار حیوانات بزرگ در آفریقا»، «زیبای وحشی» و «مهنتا»، با نماهای امپرسیونیستی شهر نیویورک، گامی برای اثبات این مدعاست.
«رابرت فلاهرتی»، پدر واقعی نظریهی رومانتیک در فیلمهای مستند آمریکایی است. فلاهرتی توجه خاصی به اقیانوس منجمد شمالی تا دریاهای جنوب، از سواحل ایرلند تا باتلاقهای لوییزیانا و ... داشت. او اصرار داشت فیلم خود را در محل واقعی بسازد و خط داستان فیلم را فعالیتهای روزانهیی که با آنها روبهرو میشود تعیین کند. او هرگز به سناریوی از پیش تعیین شده اعتقاد نداشت، بلکه فیلمهایش را پشت سر هم میگرفت و سرانجام در اتاق مونتاژ آنها را به هم پیوند میداد.
نظریهی رومانتیک در فیلمهای مستند، بسیار قوی و به طوری گسترده است که غیر از روشهای تشریحی مثبت و اساسی فلاهرتی، دربرگیرندهی نقطهنظرهای بسیاری در ارتباط با زندگی طبیعی است، بهطوری که قدرت بشر را در زندگی کردن با طبیعت، لذت و رنج بردن از آن و حتی غلبه بر آن، به زیبایی به نمایش میگذارد.
● نظریهی تبلیغاتی روسی
نظریهی رومانتیک آمریکایی در مستندسازی، با کندی به طرف عوامل تجاری پیش رفت، اما نظریهی تبلیغاتی روسی - که ایدئولوژی آن کاملاً با فیلمهای اروپایی و آمریکایی متفاوت بود - اصول خود را بر مبنای بقای سیاست بنا نهاد و تئوری «چشم - واقعیت» را مطرح کرد. صنعت فیلم مستند شوروی، با حوادث سیاسی و اجتماعی که پس از انقلاب سال ۱۹۱۷ اتفاق افتاد، زاده شد و رشد کرد.
جامعهی مارکسیستی، خواستار تهیهی فیلمهایی بود که بازتابی از ارزشهای جامعهی جدید باشند. «سرگئی آیزنشتاین»، فیلمساز روسی، در آغاز به آموزش تودههای جدید پرداخت تا به آنها فرهنگ «سیاسی - عمودی» را القا کند. فیلمهایی که او ساخت، یکی از عوامل متعددی بود که در جبهههای جنگ، در جهت آموزش برای بنای جامعهی سوسیالیستی مورد استفاده قرار
میگرفت. فیلمهای مستند روسی که در آغاز کار ساخته میشدند، همانند فیلمهای آمریکایی، از عظمت و بزرگی وطن یاد میکردند و زیباییهای کشور و قدرت مردم را به نمایش میگذاشتند. اگر برای یک لحظه جنبهی سیاسی فیلمهای مستند اولیه را نادیده بگیریم، به این حقیقت میرسیم که فیلمسازان روسی و آمریکایی، جز استناد به محیط اطراف خود و معرفی هموطنانشان به تماشاچی بیگانه، کار دیگری نکردهاند. آنها از طریق این وسیلهی تصویری، به تحریک کردن و برانگیختن مردم کشورشان پرداختهاند.
البته «لنین» در سال ۱۹۱۸ اعلام کرد: «از میان تمامی هنرها، سینما برایمان مهمترین است». در سال بعد از آن، لنین تمامی صنعت عکس و سینما را به کمیساریای مردمی آموزش و پرورش انتقال داد و سینما را بر سازمان مذکور و منابع مادی آن مسلط کرد. در واقع، سینمای مستند در روسیه به عنوان نوعی ابزار سیاسیِ مهم شد و دیگر همه میدانستند سینمای مستند قادر است به مبارزات و اعتقادات سیاسی تودهها پرداخته و در خدمت آنان باشد.
در این بین، «ورتوف» از لحاظ راهگشایی برای هنرمندانی که در شکوفایی سینمای مستند شوروی
▪ در کل سینمای شوروی در سالهای ۱۹۳۰- ۱۹۲۵ -
سهم مهمی داشتند، از اهمیت خاصی برخوردار بود، چرا که او با تشکیل و سازماندهی گروهی از فیلمسازان که در جریان جنگهای داخلی برای آگاه کردن مردم، در جبههها فیلمبرداری میکردند، به نظر لنین واقعیت بخشید. او بهتدریج تئوری
«سینما - چشم» را گسترش داد و طی آن با رد فیلم داستانی و استدلال اینکه عملکرد واقعی سینما ضبط هر گام برداشته شده به سوی سوسیالیسم و ثبت حقایقی است که نیاز به توجه عمومی دارند، نگرش هنری - سیاسی خود را به ظهور رساند. آنگاه ورتوف تئوری «سینما - حقیقت»
(Kino Pravda) یا سری فیلمهای خبری هفتگی را بنیان گذارد و با این کار به تئوری خود جامهی عمل پوشاند. او به همراه آیزنشتاین، تئوری «دیالکتیک» را وارد سینمای جهان کرد و برای همیشه سیستم مطرح تز، آنتیتز و سنتز را با پایهگذار اصولش، سرگئی آیزنشتاین، در دنیا به ثبت رساند. در این دوره، ادبیات در مونتاژ و اصول فیلمسازی، بسیار بااهمیت شده و رمانهای «دیکنز» ریشهی مونتاژ دیالکتیک لقب گرفت.
لازم به توضیح است که سیستم و مفاهیمی که عمدتاً از جانب مرکز گسترش سینمای تجربی ایران ارایه میشود و سرمنشاء و تیتر امور جاری آن قرار میگیرد، برگرفته از این مکتب و آمیخته شده با راهکارهای آن است، اما آن چیزی که در این مرکز ارایه میشود، تز و تئوری جدیدتر، پخته و کارآمدتری است که به عقیدهی کارشناسان امر و با بررسی قیاسی دورهیی سبکی، به کارایی آن در این مرز و بوم و فرهنگ و اصالت این آب و خاک صحه گذاشته و موجب پیشرفت سینمای مستند ایران خواهد شد که در بخش نئورئالیسم به آن اشاره خواهیم کرد.
● سبک و نظریهی مکاتب آلمانی
در طول سالهای دههی دوم قرن ۲۰، آلمان به تجربهی دوران طلایی در سینما نایل شد؛ تجربهیی با دیدگاه ذهنی که عمدتاً از طریق ترکیبات بصری و حرکت دوربین تحقق یافت. نهضت سینمای مستند آلمان دارای دو جزء متمایز بود: یکی «اکسپرسیونیسم» و دیگری «رئالیسم». هر کدام از این دو سبک، با رابطهی میان دید ذهنی دادهها و یافتههای حسی خارجی سروکار داشته و به نهضتی مرتبط با هنر متصل بوده و همچنین، هر یک بر ماهیت دوگانهی سینما تأکید داشت.
▪ اکسپرسیونیسم
این سبک سینمایی که از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴ بر صحنهی سینمای جهان مسلط شد، با عواملی چون دکور، ترکیبات بصری و نور، به تجربه پرداخت تا رسانای واقعیتهای ذهنی باشد. فیلمهای اکسپرسیونیستی در ظاهر با مقولههایی چون دیوانگی، هویت، نیروهای شر و شیاطین سروکار داشته، اما علاوه بر این به جامعهی آلمان نیز اشاراتی داشتند. در این فیلمها نماد بسیار کارکرد داشت و هیجان و اضطراب، از مشخصههای این سبک سینمایی بودند.
▪ رئالیسم آلمانی
برخلاف فیلمهای اکسپرسیونیستی، توجه آثار واقعگرا معطوف به جهان خارج است. این آثار سرشار از عوامل و بافتهای واقعی بودند و دلمشغولی تازهیی را نسبت به پدیدههای اجتماعی، بهویژه مسایل طبقات متوسط و پایین جامعه نشان میدادند.
«کراکوژ»، تئوریسین این سبک، تئوری «سینما - عینیت» را جایگزین «سینما - حقیقت» کرد. در این تئوری، اشیا، با عینیات در سینما به کار برده میشدند و این قبیل فیلمها، سرشار از اشارات روانشناسانهی اجتماعی - سیاسی بودند؛ دوربین در فضا همچون انسان، با تقلید شیوهی حرکت وی، حرکت کرده و زاویه و فوکوس را به فراخور این فرض تغییر میدهد. در واقع در این سینما، دوربین به جای همذات شدن با تماشاگر، با بازیگر همذاتپنداری میکند.
بهطور کلی در این تئوری سینمای مستند، حساسیت به دوربین و توانایی آن در ضبط پیچیدگیها و ظرایف روح انسانی، زیاد به چشم میخورد.
● مکاتب فرانسوی
۱) آوانگاردیسم
تجربه در این نهضت، مبتنی بر فرض و تئوریهایی بود که با تئوری و موازین سبکهای دیگر کاملاً تفاوت داشت. یکی از این فرضیات چنین بود که فیلم مستند، باید بیان شخصی هنرمند باشد نه محصولی تجاری - صنعتی. فیلمسازان آوانگارد این عقیده را داشتند که فیلم به اصل مفهوم ادراک تأکید میورزد. آنها تماشاگر را وادار میکردند تا آنچه را که بر پردهی سینما نقش بسته، ببیند، یعنی نه مفهوم نمای اشیا را، بلکه شکل بصری آنها و الگوهای واقعی حرکت از دیدگاه هنری را مشاهده کند.
۲) موج نو و تئوریهای پس از آن
سبک «موج نو» آنگونه که از نامش پیداست، یک جنبش سینمایی نبود، بلکه جایگاه گروهی از فیلمسازها بود که در برخورد تئوریک با هم حتی تشابهاتی نیز نداشتند. موج نو، نتیجهی تفکر و شرایط اقتصادی ویژهی گروهی از کارگردانان بود که اعتقاد داشتند جوانان در این تفکر جایگاهی نداشته و باید بسیار راه شاگردی طی کنند تا کارگردان و فیلمساز شوند. این جمع، طیف گستردهیی از گونهها و انواع مستند را وارد سینمای مستند کردند.
▪ نئورئالیسم
«نئورئالیسم» جنبشی سینمایی بود که در ایتالیا، بعد از جنگ جهانی دوم سربرافراشت و تمام سینمای ایتالیا، از اواخر دههی ۱۹۴۰ به بعد را در اختیار گرفت و فیلمسازان بسیاری را در سرتاسر دنیا تحت تأثیر خود قرار داد و انقلابی را در صنعت سینمای جهان به ثمر رساند.
نئورئالیسم، راه و روشی ارزشمند و معتبر را در ارایهی تجربهی دوران جنگ به معرض نمایش گذاشت و با مسایل اجتماعی پس از جنگ به کلنجار پرداخت. نئورئالیستها نه تنها تئوریهای
«سینما - چشم» و «سینما - حقیقت» را رد نکردند، بلکه آنها را پایه و مبنای اصول خود قرار دادند.
این سینما، سینمایی بود که فاشیستهای ایتالیا و نازیهای آلمان، آن را به عنوان قدرت سینما تلقی کرده و گونهی مستند آن را هم به عنوان یک رسانهی قدرتمند تبلیغاتی تشخیص داده و وقتی به قدرت رسیدند، این صنعت را بر تمامی صنایع مسلط کردند. در واقع، صنعت فیلم در این دوره بود که به قدرت رسید و توانست انقلاب صنعتی را از نوع مکانیزه و با تحول در پایه و اصول آن، پایهریزی کند.
نئورئالیستها عقیده داشتند که فیلم مستند، واقعیت بیرونی همان محیط اطراف خودشان است که از طریق کاوش در آلمان و فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن محیط شکل گرفته و به داوری گذاشته میشود.
این فیلمسازان، کسانی بودند که با مسایل جاری روز سروکار داشته، با آنها دست و پنجه نرم میکردند و خود را عملاً متعهد و دخیل در آن مسایل میدانستند. آنها سنت مستندهای انگلیسی و فیلمهای اکسپرسیونیستی روسی را از طریق ساختن آثار انتقادی که ارزشهای اجتماعی و اخلاقی را در خود حفظ کرده، دنبال میکردند و تلاششان در جهت ایجاد یک تحول نظاممند و اصول گرا در زخمهای ریز و مزمن اطرافشان بود، چرا که اعتقاد داشتند باید جلوی یک زخم کوچک را گرفت تا سرایت نکرده و تبدیل به زخم بزرگی نشود. توجه آنان متوجه عواملی بود که در تجربهی زندگی روزمره، عادی تلقی میشوند. آنها به رویدادهایی میپرداختند که معمولاً جامعه، اجتماع و دولت، از کنارشان بیتفاوت گذر میکردند.
«زاواتینی» تئوری این سینما را اینطور تفسیر میکند که: «اگر نئورئالیسم بخواهد دارای ارزشی باشد، باید آن محرک اخلاقی را که به آغاز نهضت شکل بخشیده، در طریقی استنادی و به صورت تحلیلی حفظ کند.
هیچ رسانهی دیگری، طبیعت و بیهمتایی سینمای مستند را در نشان دادن چیزهایی که به اعتقاد ما ارزش نشان دادن دارند، آن هم به گونهیی که هر روزه رخ میدهند، ندارند؛ چیزهایی که ممکن است «یومیه» خوانده شوند، اما سینمای مستند آنها را در حقیقیترین زمان رویداد نشان میدهد. سینمای مستند همه چیز را در برابر خود دارد و هیچ رسانهی دیگری، چنین امکانی برای شناساندن واقعیتها به مردم ندارد.
قصه، تنها راهی برای پوشاندن شکست انسان است و تخیل موجود در آن، چیزی نیست جز تکنیکی در جهت اختلاف و نهادن فرمولهای مرده بر حقایق اجتماعی زنده؛ چنین است که آثار نئورئالیستی، هیچگونه راه ساده و شسته و رفتهیی را برای حل مسایل اجتماعی مطرح شده ارایه نمیکنند.
این فیلمها تقریباً هیچگاه پایان خوش ندارند، چون ارایهی پایان خوش، واقعیت را دروغ جلوه داده و نیاز به تحول بهموقع اجتماعی را کمبها جلوه میدهد. مردم عادی همواره در نقش همیشگیشان در زندگی، جلوی دوربین این فیلمسازان میرفتند و از حضور بازیگران در اینگونه سینمای مستند، با این سبک، همواره جلوگیری میشد.
«فلینی» میگوید: «از نظر من مفهوم نئورئالیسم، نگریستن به واقعیت با دیدگانی صادق است، اما هر نوع واقعیت نه فقط واقعیت اجتماعی، بلکه واقعیت روح و روان، متافیزیکی، اقتصادی، سیاسی و هر آنچه انسان در درون خود دارد».
به اعتقاد ما، این سینمایی است که میتواند تنها راهگشای بنبست سینمای مستند ایران و حتی سینمای اکران ایران لقب بگیرد، چرا که این سینما، سینمای صادق، جستوجوگر و عمقمحور است.
در این طرح، واحد مستندسازی مرکز هنرهای تصویری سوره خواهد توانست به صورت کاملاً مستقل، با هدف ذکر شده و به کمک مدیران محترم حوزه، نقش مهمی را در ایران عزیز بازی کرده و پاسخگوی نیاز مردم و جامعه در عرصهی سینمای مستند، که سینمای واقعیتها، اندیشهگریها، عمقمحوریها و جستوجوگریهاست، باشد.
مجتبی شاهسوند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست