پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

فرزندان در مدیریت مشارکتی خانواده مسئولیت پذیر می شوند


فرزندان در مدیریت مشارکتی خانواده مسئولیت پذیر می شوند

«امنیت روانی» زیر مجموعه گستره ای وسیع تر یعنی «امنیت جوامع انسانی» محسوب می شود که در بردارنده امنیت فردی, مالی, فرهنگی, اقتصادی, اجتماعی و سیاسی است, بود و نبود امنیت روانی در جامعه معلول عوامل کلان, خرد و میانه است

«امنیت روانی» زیر مجموعه گستره ای وسیع تر یعنی «امنیت جوامع انسانی» محسوب می شود که در بردارنده امنیت فردی، مالی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، بود و نبود امنیت روانی در جامعه معلول عوامل کلان، خرد و میانه است.

بدیهی است که داشتن امنیت روانی در رأس نیازهای انسانی قرار دارد و سلب آن تجربه شاد زیستن و بهزیستی را از چنگ انسان می رباید.

این موضوع در نهاد خانواده اهمیت دو چندان پیدا می کند. زیرا خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی است که در رشد و تکامل شخصیت افراد تاثیر دارد، اهمیت خانواده در این است که کودک را در شبکه ای از روابط عاطفی، اجتماعی، تاریخی و محیط زندگی خاص قرار می دهد و برای کودک میراث فرهنگی به ارمغان می آورد.

خانواده وظیفه دارد که نیازهای مادی و معنوی کودک را طوری فراهم آورد که بهداشت جسمی و روانی او تضمین شود و در واقع این خانواده است که اولین هویت اجتماعی فرد را فراهم می آورد. خانواده با الگو قرار گرفتن به کودک یاد می دهد چگونه باید رفتار کند و چگونه با اجتماع سازگار شود در واقع توانایی انعطاف پذیر بودن در موقعیت ها از شرایط اصلی بهداشت روانی است. کودک ویژگی ها و خصوصیاتی را از والدین به ارث می برد و پدر و مادر با ایجاد فضایی مناسب زمینه رشد و بروز استعدادها و پیشرفت های افراد را فراهم می آورند.

طبیعی است که این بحث بسیار پردامنه است اما آن قدر اهمیت دارد که به گوشه ای از آن بپردازیم. تبعات منفی خانواده های ناآرام که امنیت روانی خانواده را به مخاطره می اندازند، آن قدر فراوان است که این بحث را با شناسایی خانواده های ناآرام در گفت وگو با دکتر اصغر کیهان نیا، مشاور خانواده و روان شناس در میان گذاشتیم، وی در این باره توضیح می دهد: خانواده هایی که اختلافات شدید خانوادگی دارند، خانواده هایی که طلاق در آن رخ داده، خانواده هایی که فرزندان سرپرست ندارند، یا بدسرپرست هستند و یا با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی می کنند و یا خانواده هایی که به علت مشکلات مالی و اعتیاد دچار ازهم گسیختگی شده اند، محور عاطفی خود را گم کرده اند و از آن جا که عواطف و احساسات در بنیان خانواده نقش اساسی بازی می کند، در واقع امنیت روانی خانواده مورد تهدید قرار می گیرد. همان طور که می دانید اگر فرزندان از سوی خانواده مورد حمایت قرار نگیرند، احساس بی کسی و قربانی شدن، پیدا می کنند، اغلب بچه های طلاق احساس قربانی شدن، تنهایی و بی پناهی دارند و در نتیجه مستعد بزهکاری می شوند و یا به دام اعتیاد گرفتار می شوند. بزهکاری نوجوانان به طور مستقیم به خانواده های آنان مرتبط است و خانواده ناآرام یا متشنج که فاقد امنیت روانی است، محیط مناسبی برای پرورش بچه های بزهکار است.

دکتر کیهان نیا در توصیف خانواده آرام می گوید: طبعا ویژگی های بسیاری را می توان برشمرد اما یکی از مهم ترین شاخصه های خانواده آرام نوع مدیریت آن است. اصولا ۳ نوع مدیریت در خانواده وجود دارد: یکی مدیریت آمرانه که در آن پدر به دلیل تجربه، سن و شغل و یا هر دلیل دیگری به خود حق می دهد امور خانواده را به صورت آمرانه هدایت کند و از سایر اعضای خانواده توقع حرف شنوی دارد، در چنین خانواده هایی، فرزندان در دوران کودکی مطیع هستند اما پس از رسیدن به سن بلوغ در مقابل پدر می ایستند. در مدیریت تفویضی یکی از اعضای خانواده به هر دلیل که می تواند تحصیلات، جایگاه شغلی باشد مدیریت را به دست می گیرد و آزادی های بی حد و حصری به اعضا می دهد. موفقیت این نوع مدیریت تصادفی است و فقط در مواردی این نوع مدیریت جواب می دهد. در چنین خانواده هایی کمتر شاهد روابط گرم و صمیمی اعضای خانواده هستیم و ارائه الگوهای صحیح ازسوی والدین به فرزندان با تاخیر انجام می گیرد و یا اصلا انجام نمی گیرد.در مدیریت مشارکتی که توصیه اکثر کارشناسان است و امنیت روانی اعضا را به همراه دارد، تمام اعضا با مشارکت و مشورت ازکوچک ترین تا بزرگ ترین مسائل را مطرح و برای آن راه حل پیدا می کنند. مزایای این شیوه مدیریت در خانواده این است که فرزندان مسئولیت پذیر می شوند. آن ها یاد می گیرند مسئولیت کارها را به عهده بگیرند و آن را انجام دهند. به همین دلیل به رشد فکری می رسند. زیرا با کنار گذاشتن برخورد آمرانه، اجازه خلاقیت پیدا کرده اند تا مشکل را به شیوه ای که خود می دانند حل کنند. از طرفی در این نوع خانواده ها اتحاد و همبستگی زیاد است زیرا آن ها همواره یکدیگر را همراهی می کنند و این امر باعث می شود مهر و محبت بین اعضا افزایش پیدا کند.اعتقاد بر این است که رسیدن به امنیت روانی در خانواده راز و رمز خاصی ندارد بلکه روش دارد. شاخصه های امنیت روانی در خانواده در ۳ محور نشاط، هدفمندی و رشد فرزندان خلاصه می شود و ماحصل وجود امنیت روانی در این ۳ عنصر نمود پیدا می کند.وی درباره این که والدین چگونه باید اختلافات خود را در مسائل زندگی حل و فصل کنند، می گوید: ما همیشه می گوییم انسان ظرف ۲ سال حرف زدن یاد می گیرد اما ۳۰ سال طول می کشد تا حرف نزدن یا چگونه حرف زدن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ۹۰ درصد اختلافات بین زوج ها با مذاکره صحیح قابل رفع است. والدین باید یاد بگیرند که قبل از شروع مذاکره چه تمهیداتی بیندیشند و درباره زمان و مکان آن با هم اتفاق نظر داشته باشند.

مذاکره در واقع نوعی هنر است که اگر بخواهد سازنده و نتیجه بخش باشد باید شرایطی را داشته باشد. ما به مذاکره ای، مذاکره سازنده می گوییم که حاصل آن برنده - برنده باشد یعنی دو طرف احساس برنده بودن کنند.

به این منظور باید زوجین خود را جای طرف مقابل قرار دهند. خانم باید خودش را جای همسرش بگذارد و مسائل کاری، شغلی، مشکلات اقتصادی و استرس های او را در نظر داشته باشد و در مقابل آقا نیز باید همین کار را بکند.

آن ها باید یاد بگیرند به حرف هم گوش کنند، می گویند سخن گفتن احتیاج است اما گوش کردن، هنر. حضرت علی (ع) می فرمایند: آن که سخن می گوید، می ‌کارد و آن که گوش می دهد درو می کند.

این نکته بسیار مهم است و از سوی بسیاری مورد غفلت واقع می شود. زوج ها باید دقت کنند که به هنگام مذاکره فقط راجع به موضوع مورد بحث صحبت کنند نه چیز دیگر. صحبت درباره چند موضوع و پراکنده گویی نتیجه ای نخواهد داشت. داشتن لحن ملایم و آرام در مذاکره بسیار مهم است.

لحن تحقیرآمیز و تحکم آمیز دو طرف را از رسیدن به نتیجه دور می کند. مذاکره، محاکمه نیست که فردی بر یک نفر دیگر پیروز شود. زوج ها باید بدانند اگر در مذاکره یک امتیاز از همسرشان می گیرند باید یک امتیاز به او بدهند.عوامل مخرب مذاکره سازنده نیز تهدید و ارعاب و خط و نشان کشیدن، عصبانی شدن، گوشه کنایه زدن و به شخصیت کسی حمله کردن است. با روش های موثر در مذاکره می توان به نتایج مفیدی رسید که امنیت روانی خانواده را تامین و حفظ کند.