یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تمام صحنه در اختیار بازیگران زن


تمام صحنه در اختیار بازیگران زن

نگاهی به نمایش عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون نوشته داود فتحعلی بیگی و کارگردانی فرزانه ارسطو

نمایش سیاه‌بازی یا تخت حوضی جزو نمایش‌هایی است که در گذشته بنا به اقتضای مجالس و شادمانی‌های مردم اجرا می‌شده، لذا در بطن جامعه شکل گرفته و از آنجا به روی صحنه‌های تئاتر راه یافته است.

این نمایش که جزو نمایش‌های کمدی و سنتی ایرانی است شباهت زیادی به کمدی دلارته دارد، اما ظرفیت‌های آن برای پرداختن به موضوعات اجتماعی، عاطفی و سیاسی بسیار بیشتر است و می‌تواند ضمن تأکید بر یک موضوع محوری به موضوعات متنابهی اشاره داشته باشد و هم‌زمان به حوزه‌های موضوعی ممنوع و غیرممنوع یا دافعه‌دار و جاذبه‌دار وارد شود و به کمک نقش محوری پرسوناژ "سیاه" که سیاه بودنش دقیقاً برای شاخص کردن و غیرمتعاف نمایی او مورد نظر بوده است، از همه چیز سخن براند. نوعی آزادی هم به پرسوناژ "سیاه" اعطا شده تا با اشاره به تناقضات، کژراهگی‌ها و شرایط و حوادث متباین و ناهمخوان، در قالب دیالوگ‌ها، حرکات و صحنه‌هایی نمایشی و مفرح، تلخی و گزندگی زندگی و تناقضات موجود را برملا سازد و تماشاگر را بخنداند. نمایش "عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون" که هم‌اکنون در تماشاخانه سنگلج اجرا می‌شود نمونه‌ای از این نوع نمایش ایرانی است.

متن نمایش در کنار شباهت‌هایش به دیگر نمایش‌های تخت حوضی یا سیاه‌بازی تفاوت‌هایی نیز دارد. شباهت‌های آن عموماً ناشی از وفاداری و مقید بودن به ساختار این نوع نمایش است که الزاماً اجتناب‌ناپذیر هم هست، زیرا در صورت هر گونه ساختارشکنی و بی‌اعتنایی به اجزاء و عناصر تشکیل دهنده چنین نمایشی، متن از ژانر موردنظر فاصله می‌گیرد و به نمایش دیگری تبدیل می‌شود.

این شباهت‌ها عمدتاً به‌کارگیری پرسوناژ "سیاه" و استفاده از بداهه‌گویی و بداهه‌نمایی، توسل به تکرار و تقلید، حرکات غیرقابل انتظار، استفاده از لهجه‌ها، اشتباه‌گویی، به کار بردن کلمات متشابه، مچ‌گیری، اشاره به شیر تو شیر بودن اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی، انتقاد گزنده از عارضه‌مندی‌ها و نابسامانی‌ها، به‌کارگیری شوخی‌ها، ضرب‌المثل‌ها، تکیه‌کلام ها، تقلید صدا، وانمودسازی، شکلک، میمیک چهره و... است.

اما نمایش "عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون" حیطه موضوعی محدودی دارد و عمدتاً در رویکردی داستانی خلاصه شده است. در رابطه با موضوعات حاشیه‌ای و فرعی که کثیرالتعداد و متنوع هستند، معمولاً برای همه نمایش‌های سیاه‌بازی محدودیتی وجود ندارد، فقط انتخاب نوع موضوعات باید حساسیت عاطفی و ذهنی تماشاگر را برانگیزد، یعنی اهمیت مطرح شدن را داشته باشد، ضمن آن که ویژگی کمیک و طنز‌آمیز بودن دیالوگ‌ها و حرکات باید بسیار برجسته و محرک باشد تا خنده را بر لبان مخاطب بنشاند و فضای مفرحی که جزو الزامات این نوع نمایش است، فراهم شود. یادآوری این نکته هم ضروری است که نمایش روحوضی یا سیاه‌بازی باید بیش از نمایش‌های کمیک دیگر تماشاگر را بخنداند، زیرا حوزه موضوعی نامحدود و ظرفیت‌های بالاتری برای طرح آن‌ها دارد.

در نمایش "عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون" حوزه موضوعات فرعی متن زیاد گسترده نیست و تماشاگران را نیز چندان نمی‌خنداند. نمایش بیشتر درگیر روایت قصه است که متأسفانه در پایان هم آن را به سامان نمی‌رساند و با شتابزدگی هم خاتمه‌اش می‌دهد.

متن فقط در مقاطعی که به مابه‌ازاءهای بیرونی اشاره می‌کند، موفق است اما این مابه‌ازاءها زیاد نیستند و از لحن گزنده، عیب‌جو، انتقادآمیز و بسیار شوخ پرسوناژ سیاه چندان خبری نیست و به جرأت می‌توان گفت با آن که ظرفیت نمایش سیاه‌بازی یا تخت حوضی از کمدی دلارته بالاتر است، اما متن نمایش "عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون" در کل از داده‌های نمایشی کمدی دلارته هم چیزهایی کم دارد.

نکته مهمی را در مورد نمایش سیاه‌بازی نباید فراموش کرد: پرسوناژ "سیاه" که تناقضات پنهان را رونمایی و آشکار می‌سازد خودش هم نسبت به شرایط خاموش و منفعل پیرامونش یک تناقض یا پارادوکس محسوب می‌شود که در رابطه با شرایط مذکور به طور هم‌زمان هم آسیب‌شناس و هم آسیب‌رسان است: او تلخکی شیرین، آگاه، گزنده و نکته‌بین است که به شیوه "حمله و گریز" با حرکات و جملاتی که همواره حالت "رفت و برگشت" مضمونی دارند، دائم زخم می‌زند و عقب می‌نشیند و عقب‌نشینی لحظه‌ای او به خاطر انتقاد گفتاری و افشاگری‌هایش عمیق‌تر و شدیدتر است. اما برای آن که سرخوشی و تفریح مخاطب هرگز از یاد نرود، شوخی‌ها، ادا و اطوارها، رقص و حرکات بزمی به همراه موسیقی ضربی زنده و ریتمیک و با چاشنی ترانه‌های شاد و مورد علاقه مردم، جزو الزامات نمایش قرار می‌گیرد که به دلیل واریته‌وار بودنش نیز همه سلائق عامه مردم و خاصه، حتی قشر روشنفکر هم در نظر گرفته می‌شود.

معمولاً یکی از الزامات انتخاب اجرای یک نمایش سیاه‌بازی را شرایط عارضه‌مند جامعه و اوضاع و احوال نابسامان زندگی مردم تعیین می‌کند و این هم به دلیل آن است که نمایش بتواند شادی را به روح مردم بازگرداند و ضمناً با بداهه‌گویی و بداهه‌نمایی بن‌مایه‌های موضوع انتقادی و اجتماعی‌اش را هم بیابد. در نتیجه، بیان نمایش کمیک‌تر و طنزآمیزتر شده و ضمناً بر غنای نمایشی اجرا افزوده شود.

در حوزه اجرا، نمایش "عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون" گرچه کاستی‌هایی دارد، اما ویژگی‌های آن به مراتب بیشتر است: برجسته‌ترین ویژگی نمایش آن است که همه پرسوناژها زن هستند و بازیگرانی که "مرد پیشگی" اختیار کرده‌اند، خیلی خوب از عهده اجرای نقش‌هایشان برآمده‌اند که در مرکز همه باید به بازی زیبا و به یادماندنی سوسن پرور در نقش "سیاه" و گیلدا حمیدی در نقش "شازده" و آتیه جاوید در نقش "شوکت فالگیر" اشاره کرد که بنا به اقتضای نقش‌هایشان توانمندی‌های چشمگیرتری از خود نشان می‌دهند.

اما طراحی صحنه دارای اشکال است: با آن که حوادث در دربار اتفاق می‌افتد همه چیز بسیار رنگ و رو رفته و خلاصه شده است. ضمناً کهنگی ابزار صحنه هم توی ذوق می‌زند. موسیقی نوستالژیک نمایش که واریته‌ای از ترانه‌ها و ملودی‌های ایرانی قدیمی و اکثراً شاد و ریتمیک و ضربی هستند، گیرایی خاصی به نمایش داده‌اند و نوازندگان آنها شیما بلوکی‌فر، سمیرا مهرافشا و نگار فرامندپا به مفرح بودن نمایش کمک کرده‌اند. نور کاربری معمول خود را داراست.

فرزانه ارسطو، در مقام کارگردان نمایش در انتخاب میزانسن‌ها و هدایت بازیگران، آن هم در شرایطی که نقش مردان هم به عهده زنان است، خیلی خوب عمل کرده و همین سبب شده کاستی‌های نسبی اجرا چندان برجسته جلوه نکند و حتی اجرا بر متن برتری یابد.

فرزانه ارسطو به ترفند ابتکاری زیبا و خاصی هم متوسل شده است: او هوشمندانه از دیوار جانبی تالار نیز استفاده می‌کند. پرسوناژ "سیاه" در صحنه‌ای خود را به دیوار تالار می‌آویزد و در همان حال دیالوگ هم بیان می‌کند. ضمناً کارگردان فضای داخل تالار را در قسمت جلو صحنه نیز به کار می‌گیرد و در نتیجه از یکنواختی قاب‌بندی صحنه اصلی، می‌کاهد.

نمایش "عروسی حاکم ملایر با دختر شاه پریون" به کارگردانی "فرزانه ارسطو" در کل از لحاظ کارگردانی، استفاده از بازیگران زن به جای مردان و ارائه بازی‌هایی ستودنی و نیز کاربردی و اجرای موسیقی ایرانی زنده و مناسب توسط نوازندگان زن، اجرایی دیدنی و قابل تأمل است.

حسن پارسایی