شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

خدا در خانه تنگ زبان


خدا در خانه تنگ زبان

تأملی بر کتاب « دین و باور دینی در اندیشه ویتگنشتاین» اثر عطیه زندیه

۱) لودویک یوزف یوهان ویتگنشتاین (۱۹۵۱ ـ ۱۸۸۹) اتریشی یکی از بانیان و پیشتازان متنفذ عرصه فلسفه تحلیلی در قرن بیستم است. اظهار آرای بدیع و انقلابی از سوی او سبب شد که مورد توجه متفکران این قرن قرار گیرد. در بیان اهمیت آرای او همین بس که فلسفه تحلیلی که رایج‌ترین سنت فلسفی در فلسفه غربی معاصر است، به طور عمده پس از ویتگنشتاین و تحت تأثیر آرای او شکل گرفته است. اهمیت ویتگنشتاین از این جهت است که او چرخش و تحولی را در فلسفه غرب باعث شد. فلسفه ویتگنشتاین در تاریخ فلسفه نقطه عطف است، همان طور که فلسفه کانت نقطه عطف بود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی توجه فلسفه را از جهان یا متعلق شناسایی به انسان یا فاعل شناسا، معطوف گردانید. ویتگنشتاین، یک قرن و اندی پس از او، توجه فلسفه را از فاعل شناسا به جانب «زبان» که تا آن دوران مغفول مانده بود، منعطف ساخت.

زبانی که حاکی از شکل یافتگی اندیشه است. به تعبیر دیگر، ویتگنشتاین بار دیگر به تعریف ارسطو از انسان تحقق بخشید و این بار نطق را به معنای سخن گفتن و زبان، محور و موضوع اصلی فلسفه قرار داد. بدین‌سان، او تأملات «هستی‌شناسانه» و «شناخت شناسانه» را به کناری نهاد و از تأملات «معناشناسانه» سخن گفت. طرح بحث زبان در فلسفه، امری تازه نبود. زبان قدیمی‌ترین و پیچیده‌‌ترین ابزاری است که بشر در اختیار داشته است اما ویتگنشتاین توجهات گاه‌گاهی و جنبی را به توجهی اولی و اصلی در فلسفه بدل کرد و از ماهیت، ساختار و کارکرد زبان سخن گفت. او براین باور بود که اکثر مشکلات مابعدالطبیعی ناشی از کاربرد نادرست زبان است.

منطق زبان بد فهمیده شده است که چنین مشکلاتی مطرح شده است. اگر فلاسفه زبان را به طور دقیق به کارگیرند، اغلب این مشکلات یا مطرح نمی‌شود یا حل خواهد شد. وظیفه فلسفه شفاف‌سازی و ایضاح زبان است و به کمک تحلیل زبانی می‌توان توهمات را از فلسفه زدود. با توجه به چنین هدفی او در آثار خود به موضوعاتی همچون منطق، معنا، گزاره، فهم، اندیشه، مابعدالطبیعه، علم، زیبایی‌شناسی، روان‌شناسی، ریاضیات، اخلاق، دین و ... پرداخت و همه این موضوعات را از منظر زبان مورد کند و کاو قرار داد.

۲) آرای دینی ویتگنشتاین بر اندیشه دینی و فلسفه دین نیمه دوم قرن بیستم تأثیر فراوان گذارده است. بویژه که فلسفه دین یکی از خلاق‌ترین و پویاترین شاخه‌های فلسفه در قرن بیستم است. این شاخه از فلسفه توجه بسیاری از فلاسفه معاصر با گرایش‌های گوناگون را به خود معطوف داشته است. از جمله این گرایش‌ها می‌توان از گرایش سنت تحلیلی نام برد. در این سنت گروهی برآنند که گزاره‌های دینی بی معنا هستند. چنین طرز تفکری به پوزیتیویست‌های منطقی تعلق دارد. ویتگنشتاین اول نیز به چنین اعتقادی دلبستگی دارد. گروه دیگری به گرامر یا منطق بازی‌های زبانی دینی اعتقاد دارند و براین باورند که بازی زبانی دینی براساس قواعد خاصی صورت می‌پذیرد و از فلسفه می‌خواهند که تنوع بی‌پایان بازی‌های زبانی را پاس دارد. این گروه نیز تحت تأثیر اندیشه‌های دینی ویتگنشتاین دوم قرار دارند.بدین ترتیب، بررسی آرای دینی ویتگنشتاین تقریباً از همان اهمیتی برخوردار است که فلسفه او از آن برخوردار است. شاهد این ادعا آن است که پس از مرگ ویتگنشتاین تاکنون متفکران بزرگ آثار فراوانی در زمینه آرای دینی او به صورت کتاب و مقاله ـ‌با توجه به محورهای گوناگونی که در تفکر دینی او وجود دارد ـ به رشته تحریر درآورده‌اند.

۳) نکته دیگری که در رابطه با آرای دینی ویتگنشتاین مطرح است آن است که این آرا بسیار تفسیرپذیرند.همین ویژگی دستیابی به اعتقادات دینی خود ویتگنشتاین را بسیار دشوار کرده است، چون در هر اثری که در این مورد نگاشته شده، ردپای نویسنده به خوبی قابل مشاهده است. هر کس بنابر باورهای خود، موضوعی یا نکته‌ای یا اثری از او را مورد تأیید قرار داده و از سایر جنبه‌ها صرفنظر کرده است.

عطیه زندیه، در این اثر سعی کرده تا کلیه موضوعاتی را که ویتگنشتاین در سراسر زندگی خود در این باره گفته یا نوشته با اهمیت مساوی مورد ملاحظه قرار دهد و با توجه به اظهارات او از آنها نتیجه‌گیری کند.فرضیه مؤلف این است که طرح بحث دین و باورهای دینی برای ویتگنشتاین اهمیت اساسی دارد. ویتگنشتاین جایگاه ویژه‌ای برای دین در نظر دارد که با آنچه در دوران خود مشاهده می‌کند در تعارض است.

آنچه ویتگنشتاین درخصوص دین می‌گوید واکنشی در قبال علم، کلام و فلسفه سنتی است. در پی چنین تصوری از دین، او فلسفه اول خود را چنان سامان می‌بخشد که بتواند جایگاه و شأن دین را به نحو سازگار و هماهنگ در فلسفه‌اش حفظ کند و در فلسفه دوم خود چهره‌ای از دین و زبان باورهای دینی معرفی می‌کند که می‌توان آن را در چارچوب اندیشه دوم او گنجاند.

نویسنده در این اثر بر این نکته تأکید می‌گذارد که اگرچه ویتگنشتاین، صاحب دو فلسفه متفاوت است، اما بستری که اندیشه دینی او برآن گسترده شده است، بستر واحدی است و او یک طرز تلقی از دین را در دو فلسفه خود ادامه می‌دهد. این کتاب، برای نشان دادن چنین مقصودی در سه بخش تنظیم و تدوین شده است.

بخش نخست، با عنوان مدخل، جنبه مقدماتی و تمهیدی دارد و راه را برای غرض اصلی که ورود به بحث دین و باورهای دینی است، هموار می‌کند.

در بخش دوم تحت عنوان «امور رازآمیز و ارزش‌های استعلایی» نظریات اخلاقی ـ دینی ویتگنشتاین در فلسفه اول او مطرح می‌شود.

در بخش سوم، تحت عنوان «دین و باورهای دینی در فلسفه دوم ویتگنشتاین» ساختار کلی باورهای دینی و بویژه جایگاه صورت زندگی، بازی زبانی و باورهای بنیادین مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

بهمن کشاورز