یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
پیشگام هنر نو
ادوارد مونش، نقاش و چاپگر نروژی محیط سمبولیسم اواخر قرن نوزدهم، یکی از مهمترین پیامآوران اکسپرسیونیسم قرن بیستم بود. آثار سرشار از روحیه شمالی او بر هنر مدرن اسکاندیناوی و آلمانی قویترین تاثیر را گذاشتند.
مونش در شهر اسلو آموزش دید، چندی بعد سفرهایش را به فرانسه، ایتالیا و آلمان آغاز کرد. ضمن این سفرها، نخستین دوران فعالیت خلاقهاش را در زمینههای نقاشی، چاپ دستی و طراحی صحنه گذرانید. در برلین و پاریس، از طریق مجلههای معتبر به معرفی هنر خود پرداخت (۱۹۰۵ - ۱۸۹۵)، تاثیر جنجالی نمایش آثارش در برلین (۱۸۹۲)، به شکلگیری انشعاب برلین انجامید. به سبب یک بحران جدی روانی به نروژ بازگشت (۱۹۰۹)، دیوارنگارههایی برای دانشگاه اسلو ساخت (۱۹۱۵ - ۱۹۱۰)، در سالهای بعد در حوالی اسلو اقامت گزید. به تکچهره، منظره و موضوعهای اجتماعی روی آورد و برخی از مضمونهای آثار پیشین را دوباره به تصویر کشید.
نمایشگاه بزرگی از سیر تحول کارش در برلین و اسلو برگزار شد (۱۹۲۷)، نازیها آثار او را در فهرست «هنر فاسد» قرار دادند. ادوارد مونش در نقاشیهای اولیهاش تمایلی آشکار به واقعگرایی اجتماعی داشت. پس از دیداری از پاریس، تحت تاثیر امپرسیونیستها قرار گرفت. در سفر مجدد به پاریس (۱۸۸۹) با آثار «نبیها» و هنرمندان پست امپریونیسم روبهرو شد. شور «وان گوگ» برای بیان، قدرت «گوگن» در بازنمایی دوبعدی (Flat)، ذهن منطقی «ژرژ سورا» و خلاصهگویی «تولوزلوترک» او را برانگیخت تا امکانات بیانی خط و رنگ را بیازماید.
ولی عاطفهگرایی عصبی و بیپروای او راهی به سوی اکسپرسیونیسم آینده میگشود (مثلا تابلوی دختر بیمار). خشونت و عصبیت کار او در باسمههایش نیز رخ نمودند. سلسله تصویرهایش در دهه (۱۸۹۰) که آنها را «شعری از زندگی، عشق و مرگ» مینامید، اگرچه همانندیهایی با جریان «آرنووو» داشتند، به لحاظ عاطفهگرایی شدید، از آثار هنرمندان وابسته به این جنبش متمایز بودند.
این تصویرها، با خطهای پیچان و رنگهای تیره، نفسانیت و اضطراب سمبولیسم آن زمان را منعکس میکردند. ادوارد مونش برخی از موضوعهای این نقاشیها (مثلا تابلوهای بوسه و جیغ) را با روشهای مختلف چاپ بازسازی کرد و در آنها شیوه خلاصهگویی را به حد کمال رسانید. به خصوص باسمههای چوبی او بر هنرمندان جوان بسیار اثر گذاشتند.
ذهنیت شمالی، تجربههای تلخ دوران کودکی و ژرفنگری در روان آدمی، ادوارد مونش را به قلمرو تاریخی کشانید. ولی پس از بازگشت به زادگاهش، درونگرایی و بدبینی او جایش را به سرزندگی و نشاط داد. اسلوب کارش جسورانهتر و آزادتر شد و رنگهایش درخشش و حرارتی بیشتر یافتند. مهمترین دستاورد او در این سالها مجموعه دیوارنگارههای دانشگاه اسلو بود که در محتوای تصویریشان بر نیروی مثبت طبیعت، علم و تاریخ تاکید شده بود.
دیری نگذشت که ادوارد مونش با قدرت بیشتر به عاطفهگرایی و نمادگرایی پیشین بازگشت. در واقع، هنر او هیچگاه خصلت القایی و بیانگر (اکسپرسیونیستی) را از دست نداد. شور او برای بیان عواطف به مدد نمادهای بصری راحتی در واپسین تکچهرههایش نیز میتوان بازشناخت.
ادوارد مونش در نهضت اکسپرسیونیسم آلمانی مقامی دارد که با پل سزان در نقاشی فرانسوی قابل قیاس است.
میتوان گفت که وی هنر آلمان را از پیروی کورکورانه و بردهوار از مکتب پست امپرسیونیسم نجات داد و به نوعی بیان روی آورد که با نبوغ شمالی در هماهنگی بیشتری بود. از سال ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۷ که مونش در پاریس به سر برد، فهمید که پاریس چیز فراوانی ندارد که به او عرضه کند یا لااقل چیزی که برای مونش قابل تحصیل باشد، نداشت. خصوصیات شخصی ویژه او در همان تصاویری دیده میشود که او پیش از رفتن به پاریس به وجود آورده بود.
او در فاصله سفرهایش به پاریس، بیشتر در آلمان زندگی کرد و توانست از محیط مساعد روحیات خود بیشتر بهرهمند شود. این محیط مساعد به زودی در گروهی متبلور شد که به نام «دی بروکه» di Brucke یا (پل) معروف گردید و اعضای آن اردوارد مونش را به ریاست و قیادت خود پذیرفتند. این گروه منشا نهضت بسیار پردامنهتری در هنر آلمان شد که به نام اکسپرسیونیسم معروف شد و آن جنبشی است که از نهضت فرانسوی همزمان خود به کلی متمایز است (منظور نهضت امپرسیونیسم است). مونش در سالهای نخستین تلاش هنری خود باید به کممایگی خارقالعاده امپرسیونیسم فرانسوی پی برده باشد زیرا امپرسیونیسم جز مسائل رنگ و نور و تاثیرات آنی به هیچ ارزشی توجهی ندارد. اما برای او، فراتر از بازیهای نور و رنگ، مسئله زندگی انسانها و درد و رنج آنها مطرح بود که به هیچوجه با اهداف امپرسیونیسم فرانسوی هماهنگ نبود. هرچند که زیباییهای ظاهری امپرسیونیسم در ابتدا چشمان ادوارد مونش را به خود جلب کرد اما باطن و دل او را هرگز!
تاکید بر وحدت عاطفی در هنر و اصرار بر عامل احساسات انسانی، از جنبههای مهمی است که در اثر نفوذ ادوارد مونش به اکسپرسیونیسم آلمان منتقل شد اما نمیتوان تاثیر تکنیکی مونش را نادیده گرفت. پردههای اولیه مونش از همان ابتدا به شیوهای جسورانه و نیرومند ترسیم شدهاند. قدرت و نیرومندی حرکات قلممو در آثار او از همان آغاز نیز آشکار بود. نکته مهم آن است که هرچند عواطف و احساسات در هنر مونش تحول پیدا میکند، کیفیت فنی آثارش نیز پرقدرتتر جلوه میکند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست