چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بررسی كامل مسئله اعجاز قرآن
و ان كنتم فی ریب مما نزلنا علیعبدنا فاتوا بسورهٔ من مثله و ادعوا شهداءكم من دون اللهان كنتم صادقین فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارهٔ اعدت للكافرین
● تفسیر كلمات و جملههای آیات
و اگر از آنچه ما بر بنده خویش نازلكردهایم بشك اندرید سورهایمانند آن بیارید و اگر راست میگوئید غیر خدا یاران خویش را بخوانید.
و اگر نكردید و هرگز نخواهید كرد پس از آتشی كه هیزمشمردم و سنگ است و برای كافران مهیا شده بترسید.
.(فاتوا بسورهٔ من مثله)امر در(فاتوا، پس بیاورید)، امر تعجیزیاست، تا بهمه بفهماند: كهقرآن معجزه است، و هیچ بشری نمیتواند نظیرش را بیاورد، و اینكه این كتاباز ناحیه خدا نازلشده، و در آن هیچ شكی نیست، معجزه است كه تا زمین و زمان باقی است، آن نیز باعجاز خودباقیاست، و این تعجیز، در خصوص آوردن نظیری برای قرآن، در قرآن كریم مكرر آمده، مانندآیه: (قل لئن اجتمعت الانس و الجن علیان یاتوا بمثل هذا القرآن، لا یاتون بمثله، و لو كان بعضهملبعض ظهیرا، بگواگر انس و جن دست بدست هم دهند، كه مثل این قرآن بیاورند، نمیتوانند و نیز مانند آیه: (امیقولون افتریه؟قل فاتوا بعشر سورمثله مفتریات، و ادعوا من استطعتم من دون الله، ان كنتم صادقینو یا آنكه میگویند: این قرآنافترائی است كه بخدا بسته، بگو اگر راست میگوئید، غیر از خدا هر كس را كه میخواهیددعوتكنید، و بكمك بطلبید، و شما هم ده سوره مثل آن بخدا افتراء ببندید) .
و بنا بر این ضمیر در كلمه(مثله)، به كلمه(ما)، در جمله(ممانزلنا)برمیگردد، و در نتیجهآیه شریفه تعجیزی است از طرف قرآن، و بی سابقه بودن اسلوب و طرز بیان آن.
ممكن هم هست ضمیر نامبرده به كلمه(عبد)، در جمله(عبدنا)برگردد،كه در این صورتآیه شریفه تعجیز بخود قرآن نیست، بلكه بقرآن است از حیث اینكه مردی بی سوادو درس نخواندهآنرا آورده، كسی آنرا آورده كه تعلیمی ندیده و این معارف عالی و گرانبها و بیانات بدیع و بی سابقهو متقنرا از احدی از مردم نگرفته، در نتیجه آیه شریفه در سیاق آیه: (قل لو شاء الله ما تلوته علیكم، و لا ادریكم به، فقد لبثتفیكم عمرا من قبله ا فلا تعقلون؟بگو: اگر خدا میخواست نه من آنرا برشما میخواندم، و نه از آن اطلاعی میداشتم،خود شما شاهدید كه مدتها از عمرم قبل از این قرآندر بین شما زیستم، در حالی كه خبری از آنم نبود، باز هم تعقلنمیكنید؟ و در بعضی روایات هردو احتمال نامبرده بعنوان تفسیر آیه مورد بحث آمده.
این نكته را هم باید دانست كه این آیه و نظائر آن دلالتدارد بر اینكه قرآن كریم همهاشمعجزه است، حتی كوچكترین سورهاش، مانند سوره كوثر، و سوره عصر، و اینكهبعضی احتمالداده، و یا شاید بدهند، كه ضمیر در(مثله)بخصوص سوره مورد بحث، و در آیه سوره یونسبخصوصسوره یونس برگردد، احتمالی است كه فهم مانوس با اسلوبهای كلام آنرا نمیپذیرد، برای اینكه كسی كه بقرآنتهمت میزند: كه ساخته و پرداخته رسول خدا(ص)است، و آنجنابآنرا بخدا افتراء بسته، بهمه قرآن نظر دارد، نه تنها بیك سوره و دو سوره.
با این حال معنا ندارد در پاسخ آنان بفرماید: اگر شك دارید، یكسوره مانند سوره بقره ویا یونس بیاورید، چون برگشت معنا بنظیر این حرف میشود، كه بگوئیم:اگر در خدائی بودن سورهكوثر یا اخلاص مثلا شك دارید، همه دست بدست هم دهید، و یك سوره مانند بقره ویا یونسبیاورید، و این طرز سخن را هر كس بشنود زشت و ناپسند میداند.
● اعجاز و ماهیت آن
قرآن كریم در آیه مورد بحث، و آیاتی كه نقل كردیم، ادعاء كردهاست: بر اینكه آیت ومعجزه است، و استدلال كرده باینكه اگر قبول ندارید، مانند یك سوره از آنرا بیاورید،و ایندعوی قرآن بحسب حقیقت بدو دعوی منحل میشود، یكی اینكه بطور كلی معجزه و خارق عادتوجود دارد، ودوم اینكه قرآن یكی از مصادیق آن معجزات است، و معلوم است كه اگر دعوی دومثابتشود، قهرا دعوی اولی هم ثابتشده،و بهمین جهت قرآن كریم هم در مقام اثبات دعویاولی بر نیامد، و تنها اكتفاء كرد باثبات دعوی دوم، و اینكهخودش معجزه است و بر دعوی خوداستدلال كرد به مسئله تحدی، و تعجیز، و وقتی بشر نتوانست نظیر آنرا بیاورد هر دو نتیجه راگرفت.
چیزی كه هست این بحث و سئوال باقی میماند، كه معجزهچگونه صورت میگیرد، با اینكهاسمش با خودش است، كه مشتمل بر عملی است كه عادت جاریدر طبیعت، یعنی استناد مسبباتباسباب معهود و مشخص آنرا نمیپذیرد، چون فكر میكند، قانون علت و معلول استثناءپذیرنیست، نه هیچ سببی از مسببش جدا میشود، و نه هیچ مسببی بدون سبب پدید میآید، و نه در قانونعلیت امكانتخلف و اختلافی هست، پس چطور میشود كه مثلا عصای موسی بدون علت كهتوالد و تناسل باشد، اژدها گردد؟و مردهچندین سال قبل با دم مسیحائی مسیح زنده شود؟!قرآن كریم این شبهه را زایل كرده، و حقیقت امر را از هر دو جهت بیانمیكند، یعنی همبیان میكند: اصل اعجاز ثابت است، و قرآن خود یكی از معجزات است، و برای اثبات اصلاعجازدلیلی است كافی، برای اینكه احدی نمیتواند نظیرش را بیاورد.
و هم بیان میكند كه حقیقت اعجاز چیست، و چطورمیشود كه در طبیعت امری رخ دهد، كه عادت طبیعت را خرق كرده، و كلیت آنرا نقض كند؟.
● اعجاز قرآن
در اینكه قرآن كریم برای اثبات معجزه بودنش بشر را تحدیكرده هیچ حرفی و مخالفینیست، و این تحدی، هم در آیات مكی آمده، و هم آیات مدنی، كه همه آنهادلالت دارد بر اینكه قرآنآیتی است معجزه، و خارق، حتی آیه قبلی هم كه میفرمود: (و ان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنافاتوا بسورهٔ من مثله)الخ، استدلالی است بر معجزه بودنقرآن، بوسیله تحدی، و آوردن سورهاینظیر سوره بقره، و بدستشخصی بی سواد مانند رسولخدا(ص)، نه اینكه مستقیما و بلا واسطهاستدلال بر نبوت رسول خدا(ص)باشد، بدلیل اینكه اگر استدلال بر نبوت آن جناب باشد،نه برمعجزه بودن قرآن، باید در اولش میفرمود: (و ان كنتم فی ریب من رسالهٔ عبدنا، اگر در رسالتبنده ما شك دارید)،ولی اینطور نفرمود، بلكه فرمود: اگر در آنچه ما بر عبدمان نازل كردهایم شكدارید، یك سوره مثل این سورهرا بوسیله مردی درس نخوانده بیاورید، پس در نتیجه تمامیتحدیهائیكه در قرآن واقع شده، استدلالی را میمانند كه برمعجزه بودن قرآن و نازل بودن آن ازطرف خدا شدهاند، و آیات مشتمله بر این تحدیها از نظر عموم و خصوص مختلفند، بعضیهادرباره یك سوره تحدی كردهاند، نظیر آیه سوره بقره، و بعضی بر ده سوره، و بعضی بر عموم قرآن وبعضی بر خصوصبلاغت آن، و بعضی بر همه جهات آن.یكی از آیاتیكه بر عموم قرآن تحدیكرده، آیه: (قل لئن اجتمعت الانس و الجن علیان یاتوا بمثل هذا القرآن، لا یاتون بمثله و لو كانبعضهم لبعض ظهیرا) است كه ترجمهاش گذشت، و این آیهدر مكه نازل شده، و عمومیت تحدیآن جای شك برای هیچ عاقلی نیست.
اعجاز قرآن فقط ازنظر اسلوب كلام یا جهتی دیگر از جهات، به تنهائی نیست پس اگر تحدیهای قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوبآن بود، دیگر نباید ازعرب تجاوز میكرد، و تنها باید عرب را تحدی كند، كه اهل زبان قرآنند، آنهم نهكردهای عرب، كهزبان شكستهای دارند، بلكه عربهای خالص جاهلیت و آنها كه هم جاهلیت و هم اسلام را درككردهاند، آنهم قبل از آنكه زبانشان با زبان دیگر اختلاط پیدا كرده، و فاسد شده باشد، و حالآنكه میبینیم سخنی از عرب آن همبا این قید و شرطها بمیان نیاورده، و در عوض روی سخنبجن و انس كرده است، پس معلوم میشود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب كلام نیست.
و همچنین غیر بلاغت و جزالت اسلوب، هیچ جهت دیگر قرآن بهتنهائی مورد نظر نیست، و نمیخواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است مثلا در اینكه مشتمل بر معارفیاستحقیقی، و اخلاق.فاضله، و قوانین صالحه، و اخبار غیبی، و معارف دیگریكه هنوز بشر نقاب از چهرهآنبر نداشته، معجزه است، چون هر یك از جهات را یك طائفه از جن و انس میفهمند، نه همه آنهاپس اینكه بطور مطلقتحدی كرد، (یعنی فرمود: اگر شك دارید مثلش را بیاورید)، و نفرمود كتابیفصیح مثل آن بیاورید، و یا كتابی مشتملبر چنین معارف بیاورید، میفهماند كه قرآن از هر جهتیكه ممكن است مورد برتری قرار گیرد برتر است، نه یك جهت و دو جهت.
● عمومیت اعجاز قرآن برای تمامی افراد انس و جن
بنا بر این قرآن كریم هم معجزیست در بلاغت، برای بلیغترینبلغاء و هم آیتی است فصیح، برای فصیحترین فصحاء و هم خارق العادهایست برای حكماء در حكمتش،و هم سرشارترینگنجینه علمی است معجزهآسا، برای علماء و هم اجتماعیترین قانونی است معجزآسا،برای قانونگذاران، و سیاستی است بدیع، و بی سابقه برای سیاستمداران و حكومتی است معجزه، برایحكام، و خلاصه معجزهایستبرای همه عالمیان، در حقایقی كه راهی برای كشف آن ندارند، مانندامور غیبی، و اختلاف در حكم، و علم و بیان.
از اینجا روشن میشود كه قرآن كریم دعوی اعجاز، از هر جهتبرای خود میكند، آنهماعجاز برای تمامی افراد جن و انس، چه عوام و چه خواص، چه عالم و چه جاهل،چه مرد و چهزن، چه فاضل متبحر و چه مفضول، چه و چه و چه، البته بشرطی كه اینقدر شعور داشته باشد كهحرف سرش شود.
برای اینكه هر انسانی این فطرت را دارد كه فضیلت را تشخیصدهد، و كم و زیاد آنرابفهمد پس هر انسانی میتواند در فضیلتهائی كه در خودش و یا در غیر خودش سراغدارد، فكركند، و آنگاه آنرا در هر حدیكه درك میكند، با فضیلتی كه قرآن مشتمل بر آنست مقایسه كند، آنگاه بحق و انصافداوری نماید، و فكر كند، و انصاف دهد، آیا نیروی بشری میتواند معارفیالهی، و آن هم مستدل از خود بسازد؟بطوریكهبا معارف قرآن هم سنگ باشد؟و واقعا و حقیقتامعادل و برابر قرآن باشد؟و آیا یك انسان این معنا در قدرتشهست كه اخلاقی برای سعادت بشرپیشنهاد كند، كه همهاش بر اساس حقایق باشد؟و در صفا و فضیلت درست آنطور باشد كهقرآنپیشنهاد كرده؟!و آیا برای یك انسان این امكان هست، كه احكام و قوانینی فقهی تشریع كند، كهدامنهاش آنقدر وسیعباشد، كه تمامی افعال بشر را شامل بشود؟و در عین حال تناقضی هم در آنپدید نیاید؟و نیز در عین حال روح توحید وتقوی و طهارت مانند بند تسبیح در تمامی آن احكام ونتائج آنها، و اصل و فرع آنها دویده باشد؟و آیا عقل هیچ انسانیكهحد اقل شعور را داشته باشد، ممكن میداند كه چنین آمارگیریدقیق از افعال و حركات و سكنات انسانها، و سپس جعل قوانینیبرای هر حركت و سكون آنان، بطوریكه از اول تا باخر قوانینش یك تناقض دیده نشود از كسی سر بزندكه مدرسه نرفته باشد، ودر شهری كه مردمش با سواد و تحصیل كرده باشند، نشو و نما نكرده باشد، بلكه در محیطی ظهوركردهباشد، كه بهرهشان از انسانیت و فضائل و كمالات بی شمار آن، این باشد كه از راهغارتگری، و جنگ لقمه نانی بكف آورده،و برای اینكه بسد جوعشان كافی باشد، دخترانرا زندهبگور كنند، و فرزندانخود را بكشند، و به پدران خود فخر نموده، مادران را همسر خود سازند، وبفسق و فجور افتخار نموده، علم را مذمت، و جهل را حمایتكنند، و در عین پلنگ دماغی وحمیت دروغین خود، تو سری خور هر رهگذر باشند، روزی یمنیهااستعمارشان كنند، روز دیگرزیر یوغ حبشه در آیند، روزی برده دسته جمعی روم شوند، روز دیگر فرمانبر بی قید و شرطفارسشوند؟آیا از چنین محیطی ممكن است چنین قانونگذاری برخیزد؟و آیا هیچ عاقلی بخود جرئت میدهد كه كتابیبیاورد، و ادعاء كند كه این كتاب هدایت تمامیعالمیان، از بی سواد و دانشمند و از زن و مرد و از معاصرین من و آیندگان،تا آخر روزگار است، وآنگاه در آن اخباری غیبی از گذشته و آینده، و از امتهای گذشته و آینده، نه یكی، و نه دو تا، آنهمدربابهای مختلف، و داستانهای گوناگون قرار داده باشد، كه هیچیك از این معارف با دیگریمخالفت نداشته،و از راستی و درستی هم بی بهره نباشد، هر قسمتش قسمتهای دیگر را تصدیقكند؟!
و آیا یك انسان كه خود یكی از اجزاء عالم ماده و طبیعت است،و مانند تمامی موجوداتعالم محكوم به تحول و تكامل است، میتواند در تمامی شئون عالم بشری دخل و تصرفنموده، قوانین، و علوم، و معارف، و احكام، و مواعظ، و امثال، و داستانهائی در خصوص كوچكترین وبزرگترین شئونبشری بدنیا عرضه كند، كه با تحول و تكامل بشر متحول نشود، و از بشر عقبنماند؟و حال و وضع خود آن قوانین هماز جهت كمال و نقص مختلف نشود، با اینكه آنچه عرضهكرده، بتدریج عرضه كرده باشد و در آن پارهای معارفباشد كه در آغاز عرضه شده، در آخردو باره تكرار شده باشد، و در طول مدت، تكاملی نكرده تغیری نیافته باشد، و نیز در آن فروعیمتفرعبر اصولی باشد؟با اینكه همه میدانیم كه هیچ انسانی از نظر كمال و نقص عملش بیك حالباقی نمیماند،در جوانی یك جور فكر میكند، چهلساله كه شد جور دیگر، پیر كه شد جوریدیگر.
علامه سید محمد حسین طباطبایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست