دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
افسانه ای به نام صندوق ذخیره تامین اجتماعی
گاهی واقعا شگفتزده میشوم از اینکه ملت، ما اقتصاددانها را یک جا جمع نمیکنند تا از آبشار نیاگارا پرتمان کنند پایین. موضوعات پیچیدهای مثل چرخه بازار که هیچ، ما اقتصاددانها حتی نمیتوانیم بر سر اینکه تامین اجتماعی ورشکسته شده یا نه توافق کنیم.
اخیرا دین بیکر و دوست دیرینمان پل کروگمن با شدت و غضب مدعی شدند که فقط یک دروغگو یا یک احمق ممکن است تصور کند که تامین اجتماعی ورشکست شده است. مگر نه این که تامین اجتماعی بر یک صندوق ذخیره هنگفت تکیه دارد؟ در این مقاله نشان خواهم داد که چرا یک فرد عادی حق دارد که صندوق ذخیره را یک تدبیر حسابدارانه نینگارد و همچنین دلیل دیگری هم برای ابراز نگرانی درباره آینده اقتصادمان خواهم آورد.
● دین بیکر: اینجا خبری نیست
دین بیکر اقتصاددان که گرداننده وبلاگ سرشار از نبوغ «رسانه را خفه کن» است با شنیدن یک گزارش رادیو سراسری از وضعیت صندوق ذخیره، بدجور داغ کرد:
«همیشه فکر میکنم چقدر بد که تامین اجتماعی یک شرکت خصوصی نیست؛ چرا که اگر بود به خاطر چنین گزارشی میتوانست به جرم اهانت از رادیو بازار یک خسارت حسابی بگیرد. گوینده رادیو بازار اصلا میداند از چه چیزی حرف میزند وقتی میگوید تامین اجتماعی در وضعیت بسیار تاسف آوری است؟ بر اساس گزارش اداره بودجه کنگره، تامین اجتماعی میتواند همه تعهدات ۳۴ سال آیندهاش را پرداخت کند و بدون دگرگونی شرایط کنونی، حتی پس از آن نیز به طور نامحدود خواهد توانست هفتاد و پنج درصد تعهداتش را بپردازد. از این نظر در وضعیتی بسیار بهتر از آنچه در دهههای چهل، پنجاه، شصت و هفتاد بوده قرار دارد. پس این مزخرفات چیست که این آدم میبافد؟ اصلا رادیو بازار خودش میتواند فقط هزینههای خودش را تا ۳۴ سال آینده تامین کند؟»
از صمیم قلب با نکته اول بیکر موافقم: واقعا عالی میشد اگر تامین اجتماعی یک شرکت خصوصی بود. در این صورت میتوانستم به آنها زنگ بزنم و عضویتم را باطل کنم؛ چرا که من یک شغل آزاد دارم و در حال حاضر ۳/۱۵ درصد از چکهایم را به بهانه تامین اجتماعی و خدمات درمانی به دولت «همیاری» میدهم. واقعا برای من فوقالعاده میشد اگر تامین اجتماعی یک شرکت خصوصی بود؛ چرا که آن وقت پیش از بالاکشیدن بخش زیادی از درآمد من، به موافقت خودم هم نیاز داشت.
اما بیایید برویم سراغ بحث اصلی بیکر: او میگوید هماکنون تامین اجتماعی «در وضعیتی بسیار بهتر» از آنچه قبلا بوده قرار دارد. بله، چون در گذشته هم ورشکسته بوده است. همه آنچه مدیریت تامین اجتماعی (SSA) درباره آن به اصطلاح گزارش ۱۹۸۳ کمیسیون گرین اسپن میتواند بگوید این است: کمیسیون ملی اصلاحات نظام تامین اجتماعی (که اغلب به طور غیررسمی به نام رییسش گرین اسپن خوانده میشود) در سال ۱۹۸۱ توسط کنگره و رییس جمهور منتصب شد و وظیفهاش مطالعه و ارائه پیشنهاداتی بود درباره بحران مالی کوتاهمدتی که آن زمان تامین اجتماعی با آن روبه رو بود. برآوردها از این قرار بود که صندوق ذخیره بازنشستگان و سالمندان احتمالا به زودی زود، یعنی تا آگوست ۱۹۸۳، از پول خالی خواهد بود. این کمیسیون دو جانبه قرار بود پیشنهاداتی برای حل مشکل پیش روی تامین اجتماعی بدهد. گزارش آنها در ژانویه ۱۹۸۳ ارائه شد و زیربنای اصلاحات نظام تامین اجتماعی در سال ۱۹۸۳ شد که مشکلات کوتاهمدت مالی را برطرف کرد و تغییرات اساسی دیگری هم در قانون تامین اجتماعی برجای نهاد.
خب، حالا کمیسیون چطور توانست وضعیت تاسف بار پیش روی تامین اجتماعی را دور بزند؟ آیا آلن گرین اسپن پای بخشی از درآمدهای مشاورههایش را وسط کشید، یا چند تا از کارتهای بیسبالی که در گنجههای SSA مانده بود را فروختند؟
البته که نه؛ مالیاتها را افزایش دادند و مقرری پرداختی را کم کردند. در واقع در سال ۲۰۰۴ پل کروگمن به روشنی رونالد ریگان را ستایش کرده بود و افزایش مالیاتها برای حل مساله تامین اجتماعی را اقدامی از سر خبرگی خوانده بود:
«دومین افزایش مالیات آقای ریگان هم با نوعی احساس مسوولیت در دستور کار قرار گرفته بود. منظورم برنامه اصلاحات تامین اجتماعی سال ۱۹۸۳ است که به دنبال پیشنهادهای کمیسیون تحت ریاست آلنگرین اسپن انجام شد. اصل قضیه افزایش مالیات بر مصرف بود که درآمدش به صندوق ذخیره تامین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی واریز میشد.»
اما برای بسیاری از خانوادههای با درآمد متوسط و پایین، این افزایش مالیات بیشتر بود از آنچه که در نتیجه برنامه کاهش مالیات بردرآمد آقای ریگان عاید این خانوادهها میشد. سال ۱۹۸۰، بر اساس برآورد اداره بودجه کنگره، خانوادههای دارای فرزند با درآمد متوسط، ۲/۸درصد از درآمدشان را در مالیات بر درآمد پرداخت میکردند و ۵/۹درصدش را نیز در مالیات بر مصرف. در سال ۱۹۸۸ سهم مالیات بر درآمد به ۶/۶درصد کاهش یافته بود؛ اما سهم مالیات بر مصرف تا ۸/۱۱درصد بالا رفته بود و این یعنی جمع مالیات پرداختی بالا رفته بود و نه پایین.
با این وجود، برنامه افزایش مالیات بر مصرف از هر دو طرف به طور وسیعی حمایت میشد؛ چرا که بخشی از یک معامله بود. به مردم این طور گفته شد که مازاد درآمد برای تشکیل صندوق ذخیرهای به کار خواهد رفت که مختص پشتیبانی از تعهدات تامین اجتماعی و تامین آینده این نظام بود.
من واقعا متوجه نمیشوم که چنین حکایتی چگونه قرار است به ما قوت قلب بدهد؟ کسانی که میگویند تامین اجتماعی ورشکسته شده دارند به ما هشدار میدهند که ما یا با افزایش دوباره مالیات بر مصرف روبهرو خواهیم بود یا کمتر از آنچه به ما تعهد شده مقرری خواهند داد و چه بسا که هر دو مورد اتفاق بیفتد. بعد این وسط سر و کله دین بیکر پیدا میشود که میگوید این حرفها چرند است؛ چون ما قبلا هم با چنین وضعیتی رو به رو بودهایم و مشکل را به خوبی حل کردهایم: با افزایش مالیات و کم کردن مقرری.
قبل از اینکه دست از سر نقل قول بیکر برداریم بگذارید یک نکته دیگر را هم گوشزد کنم: او خیلی ساده در اشتباه است وقتی میگوید که رادیو سراسری بازار به خوبی تامین اجتماعی، اعتبار مالی ندارد. وقتی گزارش CBO میگوید «بدون دگرگونی در شرایط کنونی» تامین اجتماعی میتواند پرداخت مقرریها را تا ۳۴ سال آینده طبق برنامه ادامه دهد، پای این فرض در میان است که تزریق مالیات بر مصرف ادامه خواهد داشت.
وقتی دین بیکر به تندی این سوال را مطرح میکند که «اصلا رادیو بازار خودش میتواند فقط هزینههای خودش را تا ۳۴ سال آینده تامینکند؟» خواننده را به این سمت هدایت میکند که صندوق ذخیره معادل مقرری پرداختی ۳۴ سال آینده را در گاوصندوقش دارد. البته که چنین موجودیای در کار نیست. محض یادآوری، پیشبینیهای CBO نشان میدهد که تفاضل مقرری پرداختی و درآمد مالیاتی تامین اجتماعی، موجودی صندوق ذخیره را ذره ذره آب میکند و در سال ۲۰۴۳ به صفر میرساند.
بنابراین برای مقایسه درست نباید از رادیو بازار بپرسیم «شماها خودتان معادل هزینههای ۳۴ سالتان را در حساب بانکیتان دارید یا نه؟» نه، برای مقایسه درست باید بپرسیم، «شما دارایی کافی برای پشتیبانی از کسری بودجه احتمالی ۳۴ سال آینده را دارید؟» از آنجا که فکر نمیکنم رادیو بازار حالا حالاها تصمیم به ورشکستگی داشته باشد، احتمالا جوابشان این خواهد بود: «بله آقای بیکر، بله که داریم. به همین خاطر است که چرخمان میچرخد و توانستهایم در بازار سرپا بمانیم.»
در مقابل نظام تامین اجتماعی با تمهیدات کنونیاش مفلس به حساب میآید؛ چرا که ارزش کنونی نقدینگی مورد انتظار درآمدشان، از ارزش کنونی جریان نقدینگی هزینههایشان کمتر است و این همان چیزی است که به آن ورشکستگی میگوییم.
بله، میشود این مساله را حل کرد، میشود مردم را مجبور کرد که پول بیشتری تقدیم کنند. همچنان، میشود به آنها کمتر از آنچه قبلا مقرر شده بود پرداخت کرد. از شوخی گذشته اصلامگر کسی این مساله را انکار کرده است؟ نکته همه این هشدارها همین است که مردم را برای بالا بردن مالیاتها و کاستن مقرریها آماده کنند.
● آدمخوارها به پل کروگمن حمله میکنند
تقصیر من است که از وبلاگهای اقتصادی خوشم میآید. پل کروگمن هم به جمع کسانی پیوسته که از دست ابلهانی که یکریز درباره مشکلات تامین اجتماعی دست به نشر اکاذیب میزنند به فغان آمده:
«و اما درباره تامین اجتماعی، آلن سیمسون مثل یک آدمخوار دروغ ردیف میکند: این هم از آن اکاذیبی است که مرتب پاسخ دادهایم و باز مطرح میکنند.
سیمسون مخصوصا دست روی همان مزخرفات قدیمی گذاشته که میگوید صرفنظر از مازاد درآمد ربع قرن گذشته، با توجه به کسری درآمدهای مالیاتی نسبت به مقرری پرداختی، تامین اجتماعی ورشکسته خواهد شد.
ما که به همه اینها قبلا در سال ۲۰۰۵ جواب دادهایم، اما بگذارید من یک بار دیگر این کار را تکرار کنم. نظام تامین اجتماعی یک برنامه دولتی است که از مالیات اختصاصیاش هم تغذیه میشود. دو جور میتوان به این قضیه نگاه کرد؛ نخست، میتوانید به این نظام به عنوان بخشی از بودجه دولتی نگاه کنید که مالیات اختصاصیاش هم یک جنبه صرفا فرمالیته آن است. حالا با اتخاذ چنین نگاهی حرفهای زیادی برای گفتن هست. مثلا به این ترتیب، پرداخت مقرری یک هزینه دولتی و مالیات بر مصرف یک منبع درآمد دولتی به حساب میآید و در واقع هیچ کدام به همدیگر ربطی ندارند.
از طرف دیگر میتوانید به نظام تامین اجتماعی مستقلا نگاه کنید و به عنوان یک مورد مفید فایده، این نگاه، معنای شایان توجهی خواهد داشت. تا زمانی که تامین اجتماعی در صندوق ذخیرهاش پول داشته باشد، برای اینکه بتواند مقرریها را طبق تعهداتش پرداخت کند نیازی به وضع قوانین تازه نیست.
بسیار خب، پس دو نگاه داریم که هر کدام تا حدی به دردمان میخورد؛ اما یک نکتهای اینجا هست و آن هم اینکه شما نمیتوانید همزمان هر دو نگاه را اتخاذ کنید. شما نمیتوانید بگویید: خب، چون تامین اجتماعی بخشی از دولت فدرال است، پس اینکه تامین اجتماعی در ۲۵ سال اخیر مازاد درآمد داشته، معنای خاصی ندارد و وقتی مالیات بر مصرف از میزان مقرری پرداختی کمتر باشد، حتی اگر یک عالمه پول هم در صندوق ذخیره موجود باشد، تامین اجتماعی ورشکسته به حساب میآید.»
این بخش آخر را چندبار از اول تا آخر خواندهام و فکر کنم بالاخره فهمیده باشم: کروگمن و امثال او، از ایده کلی نظام تامین اجتماعی واقعا خوششان آمده و وقتی مردم میگویند این نظام ورشکسته شده، به خودشان میگیرند. فکر میکنند اگر حقیقتی که در این جمله هست را بپذیرند؛ یعنی کلا این ایده که جامعه باید رسما از بیوهها و یتیمان مراقبت کند را رد کردهاند.
بیایید این مساله را کنار بگذاریم، البته درست که من بحث جدی دارم با هر کسی که مدعی باشد اخلاقیتر است اگر دولت فدرال این کارها را به جای افراد خصوصی و موسسات خیریه انجام بدهد. اما این به بحث مالی ما ربطی ندارد.
«اگر دوباره اقتصاد دچار رکود شود، تا وقتی که فرمول مالیاتها و مقرری پرداختی تغییر نکند، هرگز سال دیگری با مازاد درآمد تامین اجتماعی نخواهیم دید.»
آنچه فعلا درباره آن صحبت میکنیم، وضعیت مالی دولت فدرال است. دلیل اینکه پای تامین اجتماعی به میان آمده این است که تا به امسال تامین اجتماعی یک اعانه دهنده صرف به بقیه دولت بوده است. تامین اجتماعی «همیاری» بیشتری نسبت به آنچه در قالب مقرری سالانه پرداخت میکرد عایدش میشد، وگرنه مقداری که خزانه باید ناگزیر از بخش خصوصی قرض میگرفت بیش از وضعیت کنونی بود.
این جریان همین حالا هم برعکس شده است و اگر اقتصاد دوباره دچار رکود شود (که فکر کنم میشود)، تا وقتی که فرمول مالیاتها و مقرری پرداختی تغییر نکند، هرگز سال دیگری با مازاد درآمد تامین اجتماعی نخواهیم دید. به نوعی مثل آن است که یک کشور بزرگی که تا حالا خریدار پروپا قرص اوراق قرضه خزانه آمریکا بوده از امسال یک دفعه تصمیم گرفته که نه تنها دیگر اوراق قرضه جدید خریداری و انبار نکند، بلکه همان قبلیها را هم نقد کند.
بله، کروگمن یک نکته را درست میگوید: اگر مردم سازمانهای دولتی را بر اساس توانایی درآمدزایی برای پرداخت هزینههای خودشان میسنجیدند، آن وقت به تامین اجتماعی به خاطر مازاد درآمد بالایی که از سالهای هشتاد اندوخته، اعتبار بالایی تخصیص مییافت.
اما منظور بیشتر مردم در این بحث، اینها نیست. وقتی میگویند «تامین اجتماعی ورشکسته شده» سعی دارند به آمریکاییها نشان دهند که این هم یک نشتی خود به خودی تازه از خزانه است که همین الان هم شروع به سرریز کرده است. حتی اگر سیاستمداران بتوانند بهرغم همه این قصهها، سایر منابع مالی دولت را مدیریت کنند، کسری قارچگونه تامین اجتماعی، منجر به کسری بودجه عمومی بزرگتر و بزرگتری میشود. از صندوق به اصطلاح ذخیره هم این وسط هیچ کمکی بر نمیآید.
● ریزریز کردن نسخه کروگمن
فکر میکنم بهترین راه اینکه این بحث را پیش ببریم این است که تصور کنیم یک نظافتچی تازه وارد در مدیریت تامین اجتماعی از دستش در برود و تصادفا همه «ذخیره» خزانه را از جعبهای که رویش برچسب «صندوق ذخیره» خورده بردارد و در کاغذخردکن بریزد. آه نه! حالا فاجعه ۳۴ سال زودتر بر سر آمریکاییها آمده است.
در واقع از زاویه دید کارگران و مالیات پردازان آمریکایی اتفاق خاصی نمیافتد. بله، از داراییهای مدیریت تامین اجتماعی ۵/۲تریلیوندلار کم میشود. ولی خب در همان داستان نظافتچی به نوعی ترتیب ۵/۲تریلیوندلار از اوراق قرضههای فدرال را داده است؛ یعنی او تا اینجای کار یک تنه ۵/۲تریلیوندلار از کسری بودجه اوباما را حذف کرده است.
در واقع، هم پل کروگمن و هم دین بیکر اگر دست از بازی بردارند، هر دو به خوبی میدانند احمقانه است که صندوق ذخیره تامین اجتماعی را بخشی از بودجه دولت به حساب آوریم. وقتی صحبت از میزان تعهدات کنونی دولت فدرال میشود، کروگمن و بیکر هر دو آن را چیزی حدود ۵۸درصد از تولید ناخالص ملی اعلام میکنند. این عدد، تنها به اوراق قرضهای که در دست مردم مانده ارجاع میشود و تعهدات و دیون داخلی دولت؛ یعنی اوراق قرضهای که نزد سایر نهادهای دولتی است را به حساب نمیآورد.
پس اگر کروگمن و بیکر فکر میکنند آمریکاییها باید خیالشان راحت باشد چون ۵/۲تریلیوندلار اوراق بهادار سفت و سخت در گاوصندوق مدیریت تامین اجتماعی هست، حرفی نیست. اما در آن صورت اگر از مساله تعهدات و اوراق قرضه دولت صحبت میکنند، باید بگویند نسبت دیون تعهدات قرضه به تولید ناخالص ملی ۹۵درصد است، یعنی ارزش همه اوراق قرضه مورد تعهد دولت (۹/۱۳ تریلیوندلار) تقسیم بر عدد رسمی تولید ناخالص ملی (۶/۱۴ تریلیوندلار در یک چهارم ابتدای سال ۲۰۱۰)
● نتیجهگیری
همان طور که کروگمن یادآوری میکند، نمیتوان هر دو نگاه را با هم داشت. اگر قرار است اوراق قرضهای که در صندوق ذخیره هست را به عنوان داراییهای تامین اجتماعی حساب کنیم، پس باید این اوراق قرضه (و همین طور همه دیون دیگر داخلی دولت را) نیز جزو دیون خزانه به حساب آوریم.
واقعیت این است که، تصمیمهای این چنینی در اقتصاد، بحران پیش روی تامین اجتماعی را یکی دو دههای عقب میاندازد، اما با شتاب بخشیدن به بحران در تعهدات مالی دولت، حقههای اقتصادی نمیتوانند این واقعیت بنیادی را دگرگون کنند که دولت رقمی بیش از آنچه با فرمولهای کنونی مالیاتی میتوانسته جمع کند، وعده داده است. یادآوری کنم که موضع من در اینباره جانبدارانه نیست: من قبلا، بیهوده بودن برنامههای خصوصیسازی «بدون درد» در دولت جرج دبلیو بوش را نیز توضیح داده بودم.
زمان پذیرفتن واقعیت برای آمریکاییها فرارسیده است: تامین اجتماعی همین الان هم دچار کسری است و از درآمد عمومی ارتزاق میکند. آمریکاییها باید کمربندهایشان را برای افزایش مالیات، به اسم نجات تامین اجتماعی، ببندند و هیچ زیر چهل سالهای هم نباید برای مقرری بازنشستگیاش خیالبافی کند.
رابرت پ. مورفی
مترجم: مسعود بُربُر
منبع: میزس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست