یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

موجودی فراموش نشدنی به نام «هارولد لوید»


موجودی فراموش نشدنی به نام «هارولد لوید»

عاشقان فیلم های صامت كمدی, او را رقیب برجسته و نزدیك چارلی چاپلین و باستركیتون می شناسند اما تماشاگران كنونی فیلم و سینما جز شناسایی سطحی چهره هارولد لوید هیچ برداشت و اطلاعات عمیق و دقیقی از این ستاره ارجمند و جذاب سینمای كمدی دهه های ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ ندارند و به واقع قادر به لمس و فهم او نیستند

عاشقان فیلم های صامت كمدی، او را رقیب برجسته و نزدیك چارلی چاپلین و باستركیتون می شناسند اما تماشاگران كنونی فیلم و سینما جز شناسایی سطحی چهره هارولد لوید هیچ برداشت و اطلاعات عمیق و دقیقی از این ستاره ارجمند و جذاب سینمای كمدی دهه های ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ ندارند و به واقع قادر به لمس و فهم او نیستند.

بله هارولد لوید همان مرد عینكی ای است كه كلاه سفید حصیری مانند بر سر دارد و از بالای یك برج بر «ساعت» مستقر در آن جا آویزان است و عقربه بزرگ آن را در دست گرفته است تا نیافتد و طبیعی است كه عقربه براثر فشار دست او به حركت و چرخش درآمده باشد.

این تصویری ماندگار از فیلم كلاسیك سال ۱۹۲۳ او به نام «سلامتی در مرحله آخر» است و تأثیر گذاری آن به اندازه ای است كه نه فقط به نماد شناسایی آنی لوید بدل شده است، بلكه از تمام شدن یك عصر قدیمی و طلایی در هالیوود سخن می گوید. با این حال حتی اگر همین امروز هم امثال ویل فرل و آدام سندلر می توانند با كارهایی بسیار سطحی تر و بدوی تر خنده ای را برانگیزانند و به رغم «متوسط بودن» در سینمای كمدی آدم هایی موفق تلقی شوند، به خاطر چیزهایی است كه امثال هارولد لوید بیش از ۸۰ سال پیش انجام دادند و هنوز هم فراموش نشدنی هستند.

امروز و در طلیعه سال ۲۰۰۷ فرصتی برای شناسایی دوباره و وسیع تر لوید به وجود آمده است، زیرا سوزان لوید كه نوه دختری هارولد لوید است با تولید و ارائه چند نوار جدید D.V.D دست به معرفی دوباره پدر بزرگ هنرمندش و كارهای مطرح او مثل فیلم های «دانشجوی سال اول» و «اسپیدی» زده است. این نوار های «D.V.D» زیر عنوان كلی «كلكسیون كمدی هارولد لوید» و با رجوع سوزان لوید به كلكسیون آثار شخصی خودش فراهم آمده و بر روی هم سوار و ارائه شده است.

اما تصور نكنید كه این زن می خواسته است تعدادی از فیلم های معروف لوید را از نو سر هم بندی و عرضه و از این راه یك كاسبی مفصل بكند و برعكس این نوارها بدل به یك مجموعه جالب از سینمای كلاسیك كمدی و نشانگر آن دوران اصیل و درسی برای امروزی ها و آیندگان شده است تا اگر می خواهند واقعاً یك هنرمند كمدی و سینماگر ژانر خنده باشند، راهی مثل هارولد لوید و برخی «هم عصر» های درخشان او را طی كنند و اگر لوید نمی شوند، لااقل در این راه كوشا باشند و البته نمی توان انكار كرد كه این نوارها افسانه با ارزش پدر بزرگ او را نیز زنده نگه می دارد و هنر خاص او را بیش از پیش رو می كند.

سوزان لوید می گوید: «هارولد لوید یك هنرمند مبتكر و یك مرد خلاق بود و نمی توان وی را فقط یك ستاره از سینمای آن عصر تلقی كرد و بسیار فراتر از آن و در عرصه و حرفه خود، یك پیشرو و یك پیشاهنگ بود.»

هارولد لوید در سال ۱۹۷۱ در گذشت اما چهره مشهور او كه به روایتی آن جوان عینكی شاداب و شیك و سریع بود، هنوز هم زنده و پایدار و در خاطره ها حك شده است و بعید است كه هرگز از یادها برود. او برخلاف كاراكترهای سینمایی چارلی چاپلین یك ولگرد پاك دل و درگیر با مشكلات طبقاتی نبود و در تضاد با باستركیتون به یك مشت كارهای اسلپ استیك (كمدی بزن بكوب) از نوع تند آن روی نمی آورد و نه نماینده فقر (چاپلین) بود و نه نماد دردسر (كیتون). برعكس او آدمی از طبقه متوسط و حتی قدری هم شیك و آراسته بود كه مردم عادی می توانستند با او «هم ذات پنداری» كنند. كاراكتر او كسی بود كه می خواست یك زندگی عادی داشته باشد و اگر به چیزی علاقمند می شد كارهایی را در این راه و در زندگی اجتماعی اش انجام می داد كه هر چند بانیت مساعد و مثبت همراه بود، اما او را همیشه به درد سر می انداخت.

لوید بر خلاف چاپلین و كیتون، لباس های تمیز بر تن داشت، گاهی یك بلوز مناسب می پوشید و شلوار و كراواتش نیز به شكلی عاقلانه انتخاب شده بود. او برخلاف چاپلین كه بیشتر نماد طبقه فقیر و زحمتكش بود و گرایش های سوسیالیستی او را نشان می داد، مانند مردم طبقه متوسط آرزو داشت كه زندگی مرفهی را برای خود پی ریزد و صاحب ثروت شود و زندگی خانوادگی مناسبی را داشته باشد. سوزان لوید می گوید: «شاید پدر بزرگ من با آن پز و روال و رویكرد ها پایه گذار تمامی چیزی باشد كه در دهه های بعدی در ژانر سینمای كمدی - رمانتیك به چشم دیدیم. به واقع او در ایام سینمای صامت و در حالی كه ابزار و ادوات كار بسیار محدود بود، پایه گذار ژانری شد كه در دهه های بعدی بیشترین توجه و مخاطب را برای خود فراهم آورد.»

اگر به سال ۱۹۱۸ بازگردیم، می بینیم كه نگاه كارشناسان در آن زمان به پدیده هارولد لوید چندان متفاوت با چیزی نبود كه امروز نوه او و بسیاری از كارشناسان دیگر می گویند. در سال مورد بحث «روزنامه سیتی نیوز» كه كارش چاپ اخبار و مطالب سینمایی بود، نوشته بود: «واژه لوید به معنای پول و پولسازی است. نماد و چهره او و تمام كارهایی كه انجام می دهد، این برداشت را به وجود می آورد.»

آن روزنامه و نویسنده اش اشتباه نكرده بودند. فیلم «سلامتی در مرحله آخر» كه اسم و وصف آن پیشتر نیز آمد، در زمان عرضه اش ۱‎/۵۸ میلیون دلار فروخت كه رقمی باورنكردنی بود و اگر براساس شاخصه ها و قیمت های روز مبنا و با آن هماهنگ و یكی شود، چیزی برابر با ۲۰۵ میلیون دلار را به دست می دهد و در حقیقت براثر تورم و گرانی در دنیای كنونی است كه ارقام فعلی در ارتباط با هر چیزی شكل گرفته اند و تأثیر این مسأله بر فیلم و سینما و نجومی شدن آن نسبت به بسیاری از مسائل و سایر پدیده های اجتماعی، بیشتر و چشمگیر تر بوده است.

یك سال بعد از فیلمی كه گفتیم، از لوید فیلم «خجالتی» اكران شد كه با احتساب معادلات و تناسب های امروز ۲۱۷ میلیون دلار سود به بار آورد و در ۱۹۲۶ فیلم «به خاطر خدا» فروش و سودی را به دست داد كه طبق معیارهای امروز به ۲۹۴ میلیون دلار می رسید.

حتی همین امروز می توان بسیاری از تكه ها و نشانه های كار لوید و تقلید از او و كارهایش را در فیلم های جدید دید. به واقع سوزان لوید چندی پیش به دادگاه شكایت كرد و خواستار دریافت غرامت شد، زیرا به زعم وی فیلم «پسرسقا» (محصول ۱۹۹۸ و كار شركت والت دیسنی و با بازی آدام سندلر) یك نوع كپی برداری از روی فیلم «دانشجوی سال اول» كار هارولد لوید بوده است.

همین امروز هم سوزان لوید همپا با بسیاری از كارشناسان می گوید: «یك حسن ماندگار فیلم های پدر بزرگم این است كه بسیار پرشتاب بودند و در آنها همه اتفاقات بسیار سریع شكل می گیرد و همه چیز بر پایه سرعت و حادثه است و به همین خاطر می توانند بانسل كنونی و جوانان فعلی دنیا نیز به بهترین شكل ارتباط برقرار كنند و برای مردم امروز دنیا هم تماشایی باشند.»

اما اگر هم چنین نباشد، خود هارولد لوید نیز ۳۵ سال پس از مرگ آن قدر دوستدار و طرفدار دارد كه هرگز خاطره و كارهایش منزوی و بی رونق نمی مانند. مایكل پوگورزیلسكی مدیر بخش آرشیو و بایگانی آكادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری می گوید: «با دیدن فیلم های لوید به چیزهایی بسیار بیشتر از آن چه در یك زندگی عادی رایج و جاری است دست می یابید. در كارهای او فقط خط داستانی مهم نیستند، بلكه خود زندگی اهمیت دارد كه مثل یك رود جاری است. اكثر تماشاگران با كارهای لوید همراه می شوند و برایشان فرق ندارد كه او چه می كند زیرا مثل اكثر ستاره های سینما خود وی و كاراكترش جالب تر است تا آن چه در دوروبر وی می گذرد. فیلم های لوید حتی استفاده ای فراتر از این هم دارند، زیرا بر خلاف اكثر كارهای چاپلین نه در حاشیه اجتماع بلكه در داخل شهر ها و در میان توده های مردم عادی و طبقه متوسط می گذرند و در نتیجه با تماشای آنها می توان فهمید كه در آن دوران دنیا چگونه بوده و مردم چه می كرده اند.»

در عین حال مسأله ترمیم و شفاف سازی فیلم های قدیمی نیز مقوله ای آسان و معمولی نیست و گاهی ماهها و حتی سال ها طول می كشد كه بتوان یك فیلم سینمایی قدیمی را از نو شفافیت و جلا بخشید. بعضی وقت ها یكی دو ریل و نوار را یك استودیو جلا می بخشد و ریل های دیگر را یك لابراتوار و بخش دیگر و زمانی هم حتی كار به آن جا می كشد كه چند نوار و پخش یك فیلم در كشورهایی متفاوت از نو ترمیم و شفاف سازی می شوند.

و هر لابراتوار و افرادی كه مسئول این كار هستند، المان ها و فاكتور های متفاوتی را برای این كار در نظر می گیرند و از آن جمله اند صدا، نور و رنگ و سپس سوار كردن مجدد آنها بر روی هم با قیمت ها و مخارجی كه گاه از صدها هزار دلار نیز سر می زند و این بستگی به میزان قدیمی بودن فیلم و طول عمر و زمان ساخت آن نیز دارد و همچنین به تكنولوژی و روش های ساخت آن در زمان تهیه فیلم نیز ارتباط می یابد.

برای ۸۵ فیلمی كه از هارولد لوید برجای مانده، باید ابتدا از خود او تشكر كرد، زیرا وی در كاری كه بعداً توسط امثال جورج لوكاس تكرار شد، تمام پرینت ها و نگاتیو های آثار خود را از شریك خود در كار تولید فیلم های سینمایی یعنی هال روچ خریداری و نزد خود حفظ كرد.

او به واقع از اولین كسانی بود كه به حفظ و نگهداری آثار سینمای كمدی در عصر و زمانه ای پرداخت كه این گونه فیلم ها بیشتر یك فاكتور و وسیله تجاری و سودساز صرف محسوب می شوند و نه بخشی از تاریخ سینما. از همه بدتر آن كه پیرو نگرش پیشین بسیاری از فیلم های كمدی آن زمان پس از این كه كارشان به هنگام اكران تمام می شد و سود خود را به بار می آوردند، یا سوزانده می شدند و یا به داخل دریا انداخته می شدند!

روایت می كنند كه هارولد لوید در یك اقدام ابتكاری و در كاری كه حتی امروز هم نظیر آن چندان دیده نمی شود، یك سری تماشاگر عادی را به یك سالن می آورد و فیلم تازه خود را برای آنها پخش می كرد و سپس آنان را به اتاق ادیت خود می برد و نظرشان را درباره قسمت های حذف شده هم می پرسید و در صورتی كه نظر آنها مبتنی بر تغییر و لزوم انجام كاری متفاوت بود، آن را نیز انجام می داد و در نهایت فیلم را آن طور روانه بازار می كرد كه بر طبق خواست و سلیقه آن تعداد «تماشاگر امتحانی» بوده باشد. و لوید چنان آدم جامع نگر و دوستدار یادگرفتن و تجربه كردن هرچیز و هر مسأله ای بود كه دست به سفر به كشورهای مختلف و مكان های متفاوت در دنیا می زد و عكسبرداری می كرد و سعی داشت از نكات خاص برای خودش یادداشت برداری و فیلمبرداری كند.

تمام آن چه در بالا آمد، در نوارهای D.V.D جدید سوزان لوید موجود است و در آن توضیحاتی در مورد زندگی لوید در مزرعه ۱۶ هكتاری او نیز ارائه شده و از منتقدان و تاریخ نگاران متفاوت سینمایی نیز درباره وی نظر خواهی شده و عكس ها و فیلم های كوتاهی از وی در این مجموعه جای گرفته كه درگذشته كمتر دیده شده است.

سوزان لوید در پایان می گوید: «امیدواریم این فیلم های جدید برداشت سطحی بسیاری از مردم را درباره پدربزرگم درست و كامل كند و جایگاه او را كه بسیار رفیع و برابر با لورل و هاردی و بالاتر از بادابوت و لوكاستلو و حتی در سطحی مساوی با چاپلین و كیتون و برادران ماركس است، تثبیت كند. پس از دیدن این فیلم ها شما نیز ایمان خواهید آورد كه او یك نابغه بوده است.»

هرچند به نظر می رسد كه حتی تماشای برخی تك آثار او مثل «سلامتی در مرحله آخر» و یا «اسپیدی» و حتی برخی فیلم های كوتاه نیز این خاصیت و نتیجه گیری را در بر داشته باشند.



همچنین مشاهده کنید